فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لیبرالیسم» ثبت شده است

دوره های پنجم و ششم  انتخابات ریاست جمهوری،به ترتیب با پنجاه و چهار درصد و پنجاه درصد مشارکت همراه بود،یعنی در بین تمام انتخابات های انقلاب،پایین ترین مشارکت مردم مربوط به انتخاب هاشمی رفسنجانی بود،هاشمی اولین انتخاباتی که در ان با مشاکرت کم مردم پیروز شده بود که پست نخست وزیری حذف و قدرت دولت به صورت متمرکز در دستان رئیس جمهور بود،سال 68 که هاشمی انتخاب شده بود،نرخ دلار رسمی و دولتی هفت تومان و نرخ ازاد ان 120 تومان بود!هاشمی در طول چهار سال اول دولتش،همیشه با یک تیکه کلام،تنها دو روزنامه که منتقدش محسوب میشدند را میکوبید و با فشار دادگاه و ... ساکت میکرد،تیکه کلام هاشمی و دولتش این بود که ما در حال رفع خرابی های هشت سال جنگ گذشته هستیم و زمان برای ابادانی این همه خرابی و عقب ماندگی طولانیست!در سال 71،دولت هاشمی،نرخ دلاردولتی را به یکباره از شش تومان به 145 تومان افزایش داد و با بیست و چهار برابر کردن نرخ دلار دولتی یک شوک ارزی را به تمام کشور وارد نمود!

تعدیل اقتصادی دولت هاشمی،ایجاد تورم 50درصدی را رکورد زده بود،در مشهد به بهانه ی خراب کردن خانه مردم توسط شهرداری،زمینه اعتراضات مردم را در چندین شهر بزرگ کشور ایجاد کرد و تعداد زیادی از مردم کشته شدند و برخی گروهک های ضد انقلاب نیز تا توانستند از این اعتراضات سو استفاده بردند!در سال 72،دوره ششم ریاست جمهوری،ارای هاشمی به یکباره پنج میلیون دیگر نیز کاسته شد و مشارکت مردم در انتخابات ششم،پایین ترین مشاکرت در انتخابات های ریاست جمهوری با 50 درصد مشارکت لقب گرفت!هاشمی که در دوره پنجم رقیب قوی و قدرتمندی نداشت! در دوره ی ششم با وجود شرایط بد عملکردی در اقتصاد خیالش راحت تر بود!چون به جز توکلی و..رقیب دیگری نداشت و میدانست حتی با این شرایط بد عملکردی دوباره انتخاب میشود و چنین نیز دوباره شد!

علیرضا
۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۷:۲۳ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱ نظر

نمی دانم!شاید مشکل من و امثال بنده این باشد که کمی تا حدی حرف هایمان را رک و صریح می زنیم،اگر در جمع تعدادی از دختران بگوییم به بی ادبی متهم میشویم و اگر در جمع تعدادی از مردان بگوییم به ثروتمند بودن و غیره!

اما نمی شود حقیقت را نگفت و نمی شود این حقیقت را در سینه نگه داشت و به زبان نیاورد!

اما چه کنیم که خانواده هایمان و زندگی مان و نسل مان و ... همه در خطر است.مهم ترین معضل امروز جامعه ی ما اشتغال و کار است،در کشوری هستیم که با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنیم،تعداد بسیاری از مردان بیکار هستند،و وضع ازدواج جوانان بسیار نامناسب و معیشت خانواده در خطر است.

حالا با تمام تفاسیر و تمام بحث ها معلوم نیست چرا در کشوری که مردان وضع کار خوبی ندارند عده ای از پسران رو به تن پروری اورده اند؟ معلوم نیست چرا برخی ها حاضرند خودشان در خانه لم بدهند و یا استراحت کنند و یا در شغل خودشان راحت طلب باشند ولی اجازه بدهند همسرشان در جایی بیرون از خانه مشغول کار شود؟

اشتباه نکنید و سریع موضع گیری نکنید،اما مشکل اصلی از خود بانوان و خواهران محترم است.چرا برخی خانم ها اصرار دارند در بیرون از خانه کار کنند؟ چرا برخی از خانم ها فکر می کنند اگر هرچه بیشتر شبیه به مردان شوند و به مانند مردان،بتوانند پول دربیاورند!قهرمان هستند؟ این تفکرات فمینیستی چگونه در ذهن زنان ایرانی رسوخ کرده است؟

کار به جایی رسیده است که دختران به این امید وارد دانشگاه و مراکز اموزشی میشوند که در اینده بتوانند شغلی برای خود پیدا کنند! لطفا مغلطه نکنید! منظور ما همه رشته ها و شغل ها نیست! برخی مشاغل مثل معلمی یا پزشکی نیاز جامعه است که زنان نیز در ان حضور داشته باشند!(که حتی در این بین نیز استثناهایی است) ولی ایا با وجدانتان میتوانید کنار بیایید و از خیر لفظ خانم دکتر و خانم مهندس و خانم کارمند فلان پایه بگذرید و به فکر تربیت نسل بعد یعنی فرزندانتان باشید؟

بعضی ها عشقشان این است که به مانند همسر خود کار کنند و به زعم خود فکر میکنند اگر بتوانند مستقلا پول در بیاورند یعنی این که خیلی زرنگ هستند! ولی باید گفت زهی خیال باطل!

وقتی به فلان دختر میگوییم چرا دوست داری خودت در بیرون از خانه مشغول باشی و کار کنی،او میگوید دوست دارم مستقل باشم! مثل این می ماند که به یک مرد بگویی چرا دوست داری خانواده داشته باشی و او بگوید چون دیگران دارند!!!

علیرضا
۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۷ نظر
دبستان که بودیم،بنا به شرایط آن زمان و تعداد دروس در آن زمان فقط یک ساعت در هفته کلاس قرآن داشتیم،یعنی بعد از سوم ابتدایی این یک ساعت اضافه شد،چیزی به اسم تعلیمات دینی نداشتیم،معلم قرآن ما فردی بود با قدی بلند،موهای جوگندمی،لخت و شانه کشیده و همیشه کت و شلوار پوش! چهره ای مهربانی داشت،در واقع کار اصلی اش برگزاری امورات فرهنگی مدرسه و مسئول کتابخانه بود! کتابخانه که نه! اتاقکی بود که حدود 200 تا 300 کتاب مخصوص سنین کم داشت.
در همان یک ساعت کلاس قرآن،می بایست نوار قرآن میاورد و با ان ضبط های قدیمی،برایمان قرآن سه بار تکرار پخش میکرد،کلاس شلوغی داشتیم،چیزی حدود 45 نفر دانش آموز بودیم،هم باید کنترل نظم بچه را اداره می کرد و هم تدریس! یادم میاید یکبار که خیلی کلاس شلوغ شده بود،کنترل اش را از دست داده بود و من بخت برگشته و از همه جا بی خبر خواستم سوالی از او بپرسم که به ناگاه یک سیلی آب دار جانانه ای نثار من کرد و بعد گذشت دقایقی آمد از من معذرت خواهی کرد!
کلا دیگر علاقه به شخصیت و تدریسش را از دلم بخاطر یک عدم کنترل رفتارش! در دلم از بین رفت!
وقتی که به مقطع بعدی یا همان راهنمایی رفتیم،کلاس اول راهنمایی آن زمان یا ششم ابتدایی فعلی! چیزی به اسم معلم دینی نداشتیم!یعنی بهتر بگویم،در مذهبی ترین شهرایران!مدرسه ی ما برای بچه های کلاس اولی،معلم دینی نداشت! یک معلم عربی هم داشتیم که به فراخور درس اش،بازهم کلاس به اسم دینی شناخته می شد ولی کتاب تعلیمات دینی را درس نمی داد و عربی تدریس می کرد،معلم اش روحانی بود،برای کلاس دینی،مدیر مدرسه مان که خودش قبلا معلم درس عربی بود،معلم کتاب فارسی مان را مجاب کرد تا دینی و قرآن تدریس کند! بنده خدا به غیر از خواندن سوره توحید و حمد، نمی توانست یک کلمه قرآن را به صورت درست و یا حداقل با لهجه فارسی بخواند چه برسد به عربی! همیشه هم به خاطر عادتی که داشت آب دهان در حین گفتار از دهنش خارج میشد و با روخوانی چهارتا حدیث و داستان از زمان صدر اسلام،سریع کلاس را جمع میکرد و با بچه ها درباره موضوعات متفرقه و .. حرف میزد و به قول معروف وقت گذرانی می کرد....
در سال دوم و سوم راهنمایی،معلمی برای تعلیمات دینی برایمان انتخاب کردند که حال خودش را نداشت،ریش هایش را با ماشین میزد،موقع گفتار عادت داشت لبانش را غنچه کند و با تلفظ غلیظ برخی حروف مثل غین و عین و ...میخواست سطح سوادش را به رخ ما بکشد.
به حضرت شلنگ و جناب خط کش فلزی اعتقادی راسخ داشت،کوچکترین بی نظمی از نظر او مساوی بود با جریمه رونویسی از کتاب تعلیمات پر حروف دینی و خوردن تعداد زیادی ضربه شلنگ و سیلی کشیده بود! آن قدری که بچه ها از او می ترسیدن،از معاونین و ناظم مدرسه حساب نمی بردند! تنها باری که بچه ها از او نترسیدن و از چیز دیگر داشتند از ترس بر خود می لرزیدند،نوار صوتی سیاحت غرب مربوط به خواب یکی از علما از دنیای برزخ و لحظه دیدار ملک الموت بود!
معلم عربی مان،همیشه مغرور و کمی زیادی لوث و نغ نغ کن بود،هیکلی درشت و چهره ای تیره با موهای ریخته داشت!همیشه به لیسانس حقوقش اش می نازید و تعریف می کرد،همیشه بچه ها را تهدید میکرد که اگر معلم نبود، الان یک وکیل پایه 1 دادگستری میشد،او هم از اقدامات فیزیکی برای آرام کردن بچه و گفتن جوک های بی مزه کم نمی گذاشت! عوضش در سوم راهنمایی،او شد ناظم و یک معلم عربی روحانی با اخلاقیات خوب و کمی بد آمد و روزگار سپری شد!
جالب بود که از بچه های کلاس،حداقل 15 نفر از بچه ها،پدرهایشان روحانی بودند...!
در اول دبیرستان معلمی آمد که بعدا فهمیدیم در کار ملک و املاک است و حسابی پول دار و به زعم خودش برای قربت الی الله و ... می آمد تدریس! اخلاقش بسیار بد بود،ما که خانواده مان مذهبی بود از این آدم بدمان میامد تا آن پسر آخر کلاس نشسته و به قول خودشان لات خیابانی! عوضش همیشه داستان های اخلاقی میگفت!به هر بهانه و چیزی سعی میکرد حال یکی را بگیرد،اگر گیر نمیداد،حالش خوب نمی شد،به قدری از او و درس دادنش زده شده بودیم که در زمان کنکور از این که کتاب دینی اول دبیرستان را نمی خواندم خوشحال بودم!
در سال های بعدی معلمی خوش اخلاق و خوش برخوردی امد که البته بعضی اوقات با شیطنت های برخی بچه کمی ناراحت میشد! مباحث مربوط به ولایت فقیه و حکومت اسلامی را به خوبی تدریس میکرد و بیشترین اطلاعات و یادگیری بنده برای آن زمان می باشد!
به طوری که بعد از اتمام دبیرستان،او به قدری شاگردانش را دوست میداشت که هر وقت در خیابان یکی از ماها را میدید،احوال پرسی میکرد و حسابی ما را شرمنده منش و اخلاقش میکرد،معلم زیست و معلم شیمی مان مذهبی بودند،با خودم میگفتم کاش اینها هم برای بقیه دینی تدریس میکردند،تدریس اینها هم عالی بود،من حتی بدون خواندن کتاب و جزوه و صرفا با گوش کردن سر کلاس های اینان،امتحانات نهایی را پاس کردم!
در دانشگاه،به غیر از یکی دوتا از استادهای دروس دینی و عمومی مان،بقیه واقعا تدریس خوبی نداشتند،کلاس هایشان خسته کننده بود،دانشجوها باسختی کلاس ها را میگذارندند و به قولی وقت گذرانی میکردند!عوضش برخی از اساتید که عقیده های درست و درمانی هم نداشتند و خیلی علیه السلام بودند...با دانشجو چنان رفیق می شدند که دانشجو ها ول کن آن استاد نمی شدنددختران مجذوب میکردند و پسران را با حرف های پوچ ولی قشنگ ! فریب می دادند...
آن استاد هایی هم که مذهبی بودند،شاید به خاطر ترس از ارتباط با دختران کلاس،یا شاید هم چیز های دیگر خیلی زیادی سنگین بودند و جذبه خاصی از خود نشان نمی دادند!
همه این ها را گفتم که بگویم جدا از چاپ بد کتب دینی و عربی آن زمان ما،تصاویر گرافیکی کم کیفیت،نوع تدریس و اخلاق برخی معلمان این دروس مهم به قدری بد بوده که به چشمان خودم می دیدم که برخی دانش آموزان از لج آن معلم مسئله دار،با نماز خواندن و قرآن خواندن مشکل پیدا میکردند! و این در حالی بود که اکثر خانواده هایمان مذهبی بودند...حالا از وضع و اوضای مدارس دخترانه خبری ندارم!
این را هم بگویم بد نیست،در اردوهایی که بسیج میرفتیم و در دوره هایی که شرکت میکردیم،اساتیدی که برای دروس فلسفه اسلامی و دین و...میامدند عالی بودند که برخی دانشجو ها بعد از اتمام تحصیلات به خاطر جذبه و اخلاق و تدریس خیلی خوب آنان الان در حوزه در س میخوانند و طلبه شده اند!
نخواستم درباره ی معلمان دیگر دروس حرف بزنم! ولی دیگر دروس هم اگر معلمی در ظاهر مذهبی بود و اخلاق خوشی نداشت و همان نتایج را بروز می دادند....راحتر بگویم،به طور مثال در دبیرستان،معلم ادبیاتی داشیتم که بعدها فهمیدیم در عملیات فاو،در اروندرود جانباز شده است،به قدری هم اخلاق و هم تدریسش عالی بود که دوست داشتم بروم در دانشگاه ادبیات بخوانم!
همیشه خودمان با دست خودمان به نسل های جوان ضربه میزنیم،همیشه از خودمان ضربه خوردیم و دشمنان با خیال آسوده نظاره گر بودند...!
کاش همه معلمان ،کارشان را با مقدار پولی که بدست می آوردند مقایسه نمی کردند....
همین...
علیرضا
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر

 

هوا گرم است،ماه رمضان است،تشنگی و بی حالی در اغلب ساعات روز بر انسان غالب میشود،افتاب به صورت تقریبی 90 درجه می تابد، خیلی ها در این هوا اگر به انها پول هم بدهید حاضر نیستند مسافتی را پیاده طی کنند! اما چه می شود جماعت میلیونی می آیند؟

امام ره میتوانست به جای آخرین جمعه ماه مبارک رمضان،مثلا ماه شعبان یا ذی الحجه و هر ماه قمری دیگر را برای روز جهانی قدس انتخاب کند! اما چرا امام ره می آیند آخرین روز ماه مبارک را انتخاب میکنند؟

شاید دلایل سیاسی و فرهنگی متعددی برای این کار بیابیم اما یک دلیل انسانی اسلامی هست که بر همه ی دلایل سایه انداخته است.

کودکان غزه در نوار غزه در محاصره ی کامل هستند،اخیرا تصاویری از قاچاق نان به داخل غزه منتشر شده، مردم غزه به دلایل امنیتی سختی که صهویونیست ها برای آنها تدارک دیده اند،در متراکم ترین نقطه ی جهان زندگی میکنند.

آنها به همه مواد دارویی و غذایی دسترسی ندارند. صهیونیست ها برخی منابع آب زیر زمینی را هم به عمد مسموم کرده اند تا شرایط سخت تری برای مسلمان مظلوم غزه فراهم شود.

امام با انتخاب این روز در ماه رمضان ودعوت به شرکت همه با دهان روزه در این روز،نشان داد ضرب المثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام از اساس باطل و غیر قابل قبول است. حالا برخی مدعیان دموکراسی و حقوق بشر بیایند برای دیگر موضوعات اشک تمساح هم بریزند نمی توانند روز قدس در ماه رمضان را انکار کنند.

امام خمینی همیشه در ضربه زدن و بازکردن مشت لیبرال دموکراسی، دارای مواضعی محکم و حساب شده بود و انتخاب این روز در این ماه بر این امر صحه میگذارد.....

حال از این طرف ملت های مسلمان می آیند با  دهان روزه در هوای گرم شعار حمایت از فلسطین و غزه سر می دهند،خب مگر همیشه نمی گویند انسان ها در شرایط سخت کمی باید همدیگر را درک کنند؟ این هم یکی از همان همدردی هایی است که امام خمینی ره با بینش متعالی خود این روز را انتخاب کردند.

انصافا در روزقدس راه پیمایی رفتن خیلی سخت است برای ماهایی که در ماه رمضان ترجیح میدهیم در زیر کولرهای خنک استراحت کنیم! پس این انتخاب ،علاوه بر تمام دلایل سیاسی،دلیل انسانی اسلامی آن بر همه دلایل سنگینی بیشتری دارد اگر حکام خونخوار کشورهای مرتجع عربی بفهمند.....

همین....


علیرضا
۱۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

1: وقتی شما بخاطر چیزی یا حسی دچار فشار باشید،سخت ترین خبرها برای شما شاید مربوط به همان موضوعاتی باشد که ذهن و روان شما را اذیت میکند،مثلا اگر شما دنبال آب باشید،کافیست کسی به شما بگوید فلانی ظرف آب را شکست و ریخت روی زمین! شاید شما بخاطر همین عصبانی شوید و یا ناراحت شوید،پس این میشود نقطه ضعف شما....

2:مردم ایران اسلامی در سال 1357 انقلاب کردند،خون دادند،جنگ 8 ساله را تحمل کردند،پای انقلاب در همه ی این 36 سال ایستادند،دشمن را نا امید کردند،ولی این دشمن هر ساله با نزدیک شدن به سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی از طرق مختلف سعی بر ایجاد نا امیدی و القای شکست و بدبختی  در مردم و به خصوص جوان ها کرده است.

گاهی از طریق شبکه های ماهواره ایی،گاهی از طریق برخی روزنامه های مورد دار! گاهی از طریق برخی افراد مسئله دار،نشان دار و بی نشان،کار کرده اند،پول خرج کرده اند،اما به لطف خداوند متعال به نتیجه نرسیده اند.

3:کشور ایران از ابتدای انقلاب با انواع تحریم ها مواجه بوده است،ولی از سال 91 شمسی،این تحریم ها تبدیل به جنگ همه جانبه اقتصادی شده است،مردم در زندگی و معیشت خود،دچار فشار شده اند،و با توجه به این مسائل دشمنان به صورت هدفمند،در کنار این جنگ اقتصادی ،دست به القای ناتوانی و.. زده است.

4:با ورود موبایل های اندرویدی و ...نصب و استفاده ی برنامه های پیام رسان رایگان و شبکه های اجتماعی موبایلی مختلف،از پار سال تا بحال،پیام های گوناگونی در رابطه با اختلاس و دزدی از بیت المال دست به دست می چرخد،البته غالب محتوای این پیام ها به صورت طنز است ! این نشان ازکاری هدفمند می دهد...

پیام هایی که قسمت های از متن پیام را وقتی میخوانیم متوجه میشویم قسمتی هنوز در دادگاه اثبات نشده و قسمت هایی هم دادگاه حکمش را داده...

5:از همه جالب تر این که بسیاری از افراد معنای کلمه ی اختلاس را نمی دانند! و میگویند چرا به جای اختلاس از کلمه دزدی استفاده نمی کنید؟ !! باید گفت اختلاس یعنی دزدین یا ربودن مالی  از دولت یا بیت المال،شاید برایتان عجیب باشد...

بعضی از این پیام آمده اند عناوینی که هنوز در حد ادعا باقی مانده،و هیچ کسی ثابت نکرده و یا این که ارزش سهام یک شرکت را به عنوان کلاه برداری از مردم  را با عنوان اختلاس یاد کرد اند! خب چه دلیلی میتواند داشته باشد ؟

بعد میایند جمع می بندند و میگویند آی مردم ببنید یعنی از هر ایرانی چند ده میلیون پول دزدیده اند!

خب این ها چه پیامی می تواند داشته باشد؟
یا پیام های دیگری که واقعا بویی از انسانیت برده نشده....

یا گاها میایند میگویند چرا ایران به حزب الله و.. کمک می کند؟ اما نمی گویند این کمک ها به چه مقدار است و محلش بودجه اش از کجاست ؟ نمی گیوند این کمکها،چقدر برای ایران تا بحال سود داشته ،اما از آن طرف سر قرار داد فلان سرمربی فوتبال که از بیت المال سالی ده میلیارد تومن میدهند ! اسمش را میگذارند سرمایه گذاری برای ورزش کشور! جالب این جاست این سرمایه گذاری،چند ده سال است که هیچ دستاوردی نداشته...!حال خرج فلان تیم های دیگر باشگاهی بماند...

وقتی سرنخ این پیام ها و سرمنشا اینها را در اینترنت جستجو می کنیم،به انجمن ها و صفحاتی در شبکه های اجتماعی موبایلی و.. برمیخوریم که اکثریت قریب به اتقاق آنها را افراد خارج نشین و گاها سلطنت طلب و منافق وهمجنس گرا و ... می یابیم!

(برای دریافت تصویر بالا با کیفیت بهتر و اندازه بزرگتر،بر روی آن کلیک کنید)


علیرضا
۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۴۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

شاید مهم ترین کنش فرهنگی در جامعه امروز ما و چه حتی جامعه جهانی ،مسئله ی پوشش و حضور خانم ها و رابطه ی پنهان مانند ان با اقتصاد کشور است.

کم تر همایش یا بحثی را در مورد حجاب خواهید که مخالفان حجاب اسلامی ، دم از اقتصاد خانواده ها و گرسنگی عده ی کم بضاعت نزنند!

گاهی این کنش و واکنش ها تا یک مغلطه های اساسی پیش می رود که گویا عده ایی دلسوز اقتصاد کشور هستند و نگران شکم ها و دستان کارگری یک عده دیگر! ولی وقتی بیشتر مسئله را موشکافی!!! می کنیم می بینیم اینان نه درد اقتصاد دارند و نه درد فرهنگ! اینان بیشترشان گاهی از روی کینه و عناد و گاهی از روی عقیده های غرب زده حرف هایی درمخالفت با حجاب می زنند که برای عده ایی تعجب آور است.

اینان بیشتر دنبال اهداف خاص سیاسی و اقتصادی خود از راه دفع فرهنگ اسلامی خانواده هستند...

مهم ترین نوع پوشش اسلامی چادر است! چادر به لحاظ ویژگی های خاص خودش همواره مورد توجه موافین و مخالفین آن بوده است.

از قدیم الایام ،کشور های استعماری،برای این که بتوانند کشور مستعمره ی خود را ،بیشتر وابسته کنند و این وابستگی در مسئله ی اقتصادی بیشتر نمایانگر بوده و به طوری که اقتصاد بر سیاست و امنیت تاثیر گذار است.

کشورهای استعماری برای این که تولیدات خودشان را در کشور هدف رونق دهند و بازار آن کشور رابدست بگیرند اولین جایی که دست می گذاشتند و می گذارند!!! فرهنگ مردم آن کشور بوده است. وقتی فرهنگ کشوری دچار استحاله شود، دیگر آن زن و مرد در بحث پوشش به سبک سابق خود رفتار نمی کنند و وقتی دنبال تغییر پوشش بگردند ، ناچار خواهند بود همیشه از مد و مدگرایی پیروی کنند!

یکی از اثرات مدگرایی و تفکر غلطی که از ان ناشی میشود مسئله بروز بودن است! پس کارخانه ها و کارگاه های تولید پوشاک، دائم با بروز کردن مدل های تولیدی خود ، مشتریان خود را مجاب می کنند که از مد مدنظر آن ها پیروی کنند! از طرفی تولیدات آن ها بفروش می رسد و از طرفی دیگر سود رشار آن به جیب یک عده ی خاص میرود و از همه مهم تر فرهنگ مردم دائم دچار تغییر می شودو این تغییر تنها در پوشاک نیست و تمام سبک زندگی یک کشور اسلامی را به یک سبک زندگی غربی مبدل می کند که این سبک زندگی فکر و اندیشه ی جامعه هدف را براحتی تغییر می دهد.

علیرضا
۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۸:۳۵ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ نظر


قدس آزاد خواهد شد ...

...............................................................................................................................................

1:شاید شما در خیابان ،برای یکبار هم شده شاهد نزاع و درگیری و دعوای دونفر در خیابان بوده باشید،بیشتر کنجکاو می شوید چرا این دو نفر با هم دعوا می کنند،اگر از دعوای آن ها چیزی ندانید ، کمی صبر می کنید تا از لابلای گفتگوی آن ها چیزهایی را بفهمید،بعد که کمی دستگیرتان شد،می روید یا جانبدارانه و یا مثلا !!! بیطرف وارد دعوای آن دو می شوید، در واقع شما خواسته یا ناخواسته جریان شناسی دعوای این نفر را پیگیری میکردید! ولی وقتی بخواهید دعوای چند صد ساله دو گروه را پیگری کنید چز با خواندن تاریخ و پیگری مبانی فکری گروه های مختلف در طول تاریخ هیچ گاه نخواهید توانست جریان درستی را پیدا و قضاوت کنید.

این مشکل بیشتر در جوانان و مردم عامه به دلیل اطلاعات ناقص و شاید هم غلط و دیگر شرایط اجتماعی پدید می آید که گروهی که مثلا قبلا دارای پیشنه ی درستی نبودند با گذشت زمان به دلیل فراموشی مردم و یا تغییر شرایط ظاهری و نه باطنی جامعه ، آن گروه مثلا در انتخاباتی پیروز می شوند که تعجب نخبگان را حتی در پی دارد ...

اگر بخوهیم دچار خطای محاسباتی در شناخت جریان های سیاسی و فرهنگی نشویم ناچاریم پیشنه ی بزرگان مربوط به آن جریان ها و گروه ها را پیش روی خود بگذاریم.

مردم همیشه به بزرگان خود نگاه می کنند ،چون به آن ها اعتماد دارند و آن ها را آگاه به مسائل روز می دانند.

2: روشنفکران یکی از بزرگان مردم می توانند باشند. روشنفکر از دوکلمه ی روشن و فکر تشکیل شده،ریشه ی این کلمه از اروپا آمده است و بیشتر به نام انتکتوئل می شناسند و البته معادل های فرانسوی و... هم دارد.در واقع این معنا،معنای وصفی است ! و معنای اسمی آن به افرادی مربوط می کردند عقل گرا و اندیشه گرا می گفتند!

در اصطلاح در نظر مقام معظم رهبری دو جنبه ی مثبت که شامل معنای عام مثل فضلای جوان و روشنفکر حوزه و معنای خاص آن محافل دانشجویی و غیره ... و معنای اخص آن می توان به فرزانگی و هوشمندی و احساس درد مسائل اجتماعی و ... دارد.

در جنبه ی منفی آن روشنفکرانی که ویژگی های کلی معنای اخص را داشتند ولی در تعیین الگو از الگو های غربی و اندیشمندان عصر روشنگری اروپا استفاده کرده اند!

3:خاستگاه اصلی این نوع روشنفرکری (معنای منفی) از قرن 18 است،تا جایی که پالمر رابرت در توصیف آن می گوید : {مردم این دوره از صمیم قلب فکر می کردند که عصرشان ،عصر روشنگری عقاید بیکن،دکارت ....ایمان مردم به این دوره به قوای طبیعی عقل بشر بی اندازه زیاد بود، فی الواقع هرگونه احساسی نسبت به ماور الطبیعه ضعیف گردید! مردم متجدد نه فقط از شیطان هراسی نداشتندبلکه اعتقاد آن ها به خدا نیز زایل گردیده بود.}

به عقیده ی برخی ها ، دلیل نام گذاری آن عصر 18،این بود که قرون وسطی را عصر تاریکی و رنسانس بعد از آن و عصر ش را روشنگری نام گذاشتند و فیلسوفان آن عصر تمام همتشان این بود که با مشاهدات عینی و اومانیستی از جهان و هستی در مقبل تفکر سمبولیک دینی ، پیروان خودشان را روشنفکر و.. نام نهادند.بر همین اساس تفاسیر نوینی از عالم به نام جهان بینی روشن گری که به رازدزدایی از عالم و سطحی کردن و تقیلی پدیده ها همراه شد نامیدند.

4:در واقع از این دوره به بعد تمام نویسندگان ،متفکران و شاعران سعی بر این گذاشتند تا با جهان بینی روشنگری ،مسائل عالم هستی و جهان را با تفکرات خود خواسته شان جایگزین تفکر دینی عصر خود کنند!!در واقع اساس کارشان به اعتقاد جلال آل احمد مخالفت با کلیسا و پاپ و... خلاصه می شد.

که شهید آوینی می گوید :{کار این عقل (عقلی سیونالیستی روشنفکران غرب زده) در نهایت به کفر و الحاد می انجامد و بنابراین این انتلکتوئل ها در سراسر جهان اگر ماتریالیست و ملحد نباشند ،کافر اند...}

پس وقتی اولین آجر روشنفکری در غرب با سکولاریته و الحاد و انکار گذاشته شود،عاقبتش همینی است که امروز مشاهده می کنیم.

در بعد دینی روشنفکران یا دینی اند مثل عالمان دینی و تحصیل کرده های دینی که درد دین دارند هستند و روشنفکران سکولار که همان پیروان عصر روشن گری اروپا هستند که امروز هم در غالب برخی جریانات سیاسی فعلی در ایران اسلامی می بینیم ! دسته ی دیگری هم هستند که قائل به تفکیک نیستند !

علیرضا
۳۱ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ نظر