فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مذهبی» ثبت شده است

میگویند ما با این کارها میخواهیم جذب بکنیم!چه کسی را جذب بکنید؟

هر دو لبه ی یک قیچی هستند! شاید  نیت خیر باشد،عملش اما شر است!

پیامبر با زبان قومش با مردم صحبت کرد ولی هم رنگ آنها نشد! نگفت که حالا انها مشرک اند بگذارید پس من هم مثل انها مشروب.. و فساد بکنیم تا احساس دوستی و.. صورت بدیم؟! ایا همچین چیزی بوده؟

عمل کثیف دختری که عمدا عکس های خودش را در اینترنت پخش میکند صدها بار بدتر از دختر بی حجابی است نادانسته در خیابان بی حجابی میکند.

پسر ریش دار حزب اللهی که درهر مکانی و گروهی،لباس اش و تیپش را به رنگ های دیگر تغییر میدهد،معنی اش چیست؟ عرضه ندارد با همان تیپ مذهبی ،دوستان را جذب تفکرات خودش کند؟ مگر آفتاب پرست است؟

علیرضا
۲۰ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

وقتی شما در جامعه ای چادر را حذف کردید،دیگر در روضه های محرم، دختر بدحجاب درک و تصوری از چادر از سر برداشتن حضرت زینب توسط قاتلین امام حسین نخواهد داشت.

وقتی شما در جامعه ای،حیا را هدف بگیرید، ان جوان دیگر درک و تصور درستی از حیای فاطمی نخواهد داشت.

وقتی شما در جامعه ای،کار نیک پنهان و حفظ شان طبقه محروم را هدف بگیرید،مردم دیگر درک و تصور درستی از اطعام شبانه فقرا توسط حضرت امیر (ع) نخواهد داشت!

وقتی شما در جامعه ای مقاومت را هدف بگیرید،ان کشور درک و احساس درستی از عدم امتیاز دهی درمذاکرات به دشمن نخواهد داشت!!!

وقتی شما سعی کردید جامعه مدنی را باب کنید،ان مردم درک صحیحی از جامعه اسلامی نخواهند داشت!

وقتی شما مفهوم ولش کن ! و سخت نگیر را مد کردید،میشوید مروج اباحه گری و لیبرالیسم!

وقتی شما در جامعه مفهوم انفاق و گذشت را حذف کردید،حرص و طمع و در اخر اختلاس از بیت المال را ترویج کردید...

وقتی شما جلف بازی و شهوت و پسران خوش استایل را باب کردید، درک و تصور جان فدایی و بریده شدن سر یک پسر جوان در اوج جوانی برای اسلام را نخواهید داشت!

وقتی مصرفگرایی و تبلیغ شبانه روزی را مد کردید! قناعت و ذخیره سازی منابع محیطی را سوزانده اید...

علیرضا
۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۱:۱۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر
دبستان که بودیم،بنا به شرایط آن زمان و تعداد دروس در آن زمان فقط یک ساعت در هفته کلاس قرآن داشتیم،یعنی بعد از سوم ابتدایی این یک ساعت اضافه شد،چیزی به اسم تعلیمات دینی نداشتیم،معلم قرآن ما فردی بود با قدی بلند،موهای جوگندمی،لخت و شانه کشیده و همیشه کت و شلوار پوش! چهره ای مهربانی داشت،در واقع کار اصلی اش برگزاری امورات فرهنگی مدرسه و مسئول کتابخانه بود! کتابخانه که نه! اتاقکی بود که حدود 200 تا 300 کتاب مخصوص سنین کم داشت.
در همان یک ساعت کلاس قرآن،می بایست نوار قرآن میاورد و با ان ضبط های قدیمی،برایمان قرآن سه بار تکرار پخش میکرد،کلاس شلوغی داشتیم،چیزی حدود 45 نفر دانش آموز بودیم،هم باید کنترل نظم بچه را اداره می کرد و هم تدریس! یادم میاید یکبار که خیلی کلاس شلوغ شده بود،کنترل اش را از دست داده بود و من بخت برگشته و از همه جا بی خبر خواستم سوالی از او بپرسم که به ناگاه یک سیلی آب دار جانانه ای نثار من کرد و بعد گذشت دقایقی آمد از من معذرت خواهی کرد!
کلا دیگر علاقه به شخصیت و تدریسش را از دلم بخاطر یک عدم کنترل رفتارش! در دلم از بین رفت!
وقتی که به مقطع بعدی یا همان راهنمایی رفتیم،کلاس اول راهنمایی آن زمان یا ششم ابتدایی فعلی! چیزی به اسم معلم دینی نداشتیم!یعنی بهتر بگویم،در مذهبی ترین شهرایران!مدرسه ی ما برای بچه های کلاس اولی،معلم دینی نداشت! یک معلم عربی هم داشتیم که به فراخور درس اش،بازهم کلاس به اسم دینی شناخته می شد ولی کتاب تعلیمات دینی را درس نمی داد و عربی تدریس می کرد،معلم اش روحانی بود،برای کلاس دینی،مدیر مدرسه مان که خودش قبلا معلم درس عربی بود،معلم کتاب فارسی مان را مجاب کرد تا دینی و قرآن تدریس کند! بنده خدا به غیر از خواندن سوره توحید و حمد، نمی توانست یک کلمه قرآن را به صورت درست و یا حداقل با لهجه فارسی بخواند چه برسد به عربی! همیشه هم به خاطر عادتی که داشت آب دهان در حین گفتار از دهنش خارج میشد و با روخوانی چهارتا حدیث و داستان از زمان صدر اسلام،سریع کلاس را جمع میکرد و با بچه ها درباره موضوعات متفرقه و .. حرف میزد و به قول معروف وقت گذرانی می کرد....
در سال دوم و سوم راهنمایی،معلمی برای تعلیمات دینی برایمان انتخاب کردند که حال خودش را نداشت،ریش هایش را با ماشین میزد،موقع گفتار عادت داشت لبانش را غنچه کند و با تلفظ غلیظ برخی حروف مثل غین و عین و ...میخواست سطح سوادش را به رخ ما بکشد.
به حضرت شلنگ و جناب خط کش فلزی اعتقادی راسخ داشت،کوچکترین بی نظمی از نظر او مساوی بود با جریمه رونویسی از کتاب تعلیمات پر حروف دینی و خوردن تعداد زیادی ضربه شلنگ و سیلی کشیده بود! آن قدری که بچه ها از او می ترسیدن،از معاونین و ناظم مدرسه حساب نمی بردند! تنها باری که بچه ها از او نترسیدن و از چیز دیگر داشتند از ترس بر خود می لرزیدند،نوار صوتی سیاحت غرب مربوط به خواب یکی از علما از دنیای برزخ و لحظه دیدار ملک الموت بود!
معلم عربی مان،همیشه مغرور و کمی زیادی لوث و نغ نغ کن بود،هیکلی درشت و چهره ای تیره با موهای ریخته داشت!همیشه به لیسانس حقوقش اش می نازید و تعریف می کرد،همیشه بچه ها را تهدید میکرد که اگر معلم نبود، الان یک وکیل پایه 1 دادگستری میشد،او هم از اقدامات فیزیکی برای آرام کردن بچه و گفتن جوک های بی مزه کم نمی گذاشت! عوضش در سوم راهنمایی،او شد ناظم و یک معلم عربی روحانی با اخلاقیات خوب و کمی بد آمد و روزگار سپری شد!
جالب بود که از بچه های کلاس،حداقل 15 نفر از بچه ها،پدرهایشان روحانی بودند...!
در اول دبیرستان معلمی آمد که بعدا فهمیدیم در کار ملک و املاک است و حسابی پول دار و به زعم خودش برای قربت الی الله و ... می آمد تدریس! اخلاقش بسیار بد بود،ما که خانواده مان مذهبی بود از این آدم بدمان میامد تا آن پسر آخر کلاس نشسته و به قول خودشان لات خیابانی! عوضش همیشه داستان های اخلاقی میگفت!به هر بهانه و چیزی سعی میکرد حال یکی را بگیرد،اگر گیر نمیداد،حالش خوب نمی شد،به قدری از او و درس دادنش زده شده بودیم که در زمان کنکور از این که کتاب دینی اول دبیرستان را نمی خواندم خوشحال بودم!
در سال های بعدی معلمی خوش اخلاق و خوش برخوردی امد که البته بعضی اوقات با شیطنت های برخی بچه کمی ناراحت میشد! مباحث مربوط به ولایت فقیه و حکومت اسلامی را به خوبی تدریس میکرد و بیشترین اطلاعات و یادگیری بنده برای آن زمان می باشد!
به طوری که بعد از اتمام دبیرستان،او به قدری شاگردانش را دوست میداشت که هر وقت در خیابان یکی از ماها را میدید،احوال پرسی میکرد و حسابی ما را شرمنده منش و اخلاقش میکرد،معلم زیست و معلم شیمی مان مذهبی بودند،با خودم میگفتم کاش اینها هم برای بقیه دینی تدریس میکردند،تدریس اینها هم عالی بود،من حتی بدون خواندن کتاب و جزوه و صرفا با گوش کردن سر کلاس های اینان،امتحانات نهایی را پاس کردم!
در دانشگاه،به غیر از یکی دوتا از استادهای دروس دینی و عمومی مان،بقیه واقعا تدریس خوبی نداشتند،کلاس هایشان خسته کننده بود،دانشجوها باسختی کلاس ها را میگذارندند و به قولی وقت گذرانی میکردند!عوضش برخی از اساتید که عقیده های درست و درمانی هم نداشتند و خیلی علیه السلام بودند...با دانشجو چنان رفیق می شدند که دانشجو ها ول کن آن استاد نمی شدنددختران مجذوب میکردند و پسران را با حرف های پوچ ولی قشنگ ! فریب می دادند...
آن استاد هایی هم که مذهبی بودند،شاید به خاطر ترس از ارتباط با دختران کلاس،یا شاید هم چیز های دیگر خیلی زیادی سنگین بودند و جذبه خاصی از خود نشان نمی دادند!
همه این ها را گفتم که بگویم جدا از چاپ بد کتب دینی و عربی آن زمان ما،تصاویر گرافیکی کم کیفیت،نوع تدریس و اخلاق برخی معلمان این دروس مهم به قدری بد بوده که به چشمان خودم می دیدم که برخی دانش آموزان از لج آن معلم مسئله دار،با نماز خواندن و قرآن خواندن مشکل پیدا میکردند! و این در حالی بود که اکثر خانواده هایمان مذهبی بودند...حالا از وضع و اوضای مدارس دخترانه خبری ندارم!
این را هم بگویم بد نیست،در اردوهایی که بسیج میرفتیم و در دوره هایی که شرکت میکردیم،اساتیدی که برای دروس فلسفه اسلامی و دین و...میامدند عالی بودند که برخی دانشجو ها بعد از اتمام تحصیلات به خاطر جذبه و اخلاق و تدریس خیلی خوب آنان الان در حوزه در س میخوانند و طلبه شده اند!
نخواستم درباره ی معلمان دیگر دروس حرف بزنم! ولی دیگر دروس هم اگر معلمی در ظاهر مذهبی بود و اخلاق خوشی نداشت و همان نتایج را بروز می دادند....راحتر بگویم،به طور مثال در دبیرستان،معلم ادبیاتی داشیتم که بعدها فهمیدیم در عملیات فاو،در اروندرود جانباز شده است،به قدری هم اخلاق و هم تدریسش عالی بود که دوست داشتم بروم در دانشگاه ادبیات بخوانم!
همیشه خودمان با دست خودمان به نسل های جوان ضربه میزنیم،همیشه از خودمان ضربه خوردیم و دشمنان با خیال آسوده نظاره گر بودند...!
کاش همه معلمان ،کارشان را با مقدار پولی که بدست می آوردند مقایسه نمی کردند....
همین...
علیرضا
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر

معمولا اندیشه ها و سخنان بزرگان،بعد از گذشت مدتی یا به فراموشی سپرده میشوند یا به دلایل مختلف حزبی سیاسی و مذهبی و اجتماعی دست به تحریف در آرا و سخنان آنها زده میشود....

از این رو و با توجه به سابقه ی علمی و سیاسی حضرت آیت الله  مصباح یزدی،سعی بر آن داشتیم که به بازخوانی قسمتی از سخنان ایشان که در دوران سیاه اصلاحات در پیش از خطبه های نماز جمعه و دیگر سخنرانی ها و مصابحه های ایشان که بیشترین واکنش منفی از سوی جریان لیبرال و اصلاحطلب و منحرف داشته است بپردازیم.

گفتنی است در سری بعدی،در صورت قید حیات،به انتشار دیگر سخنرانی ها با ذکر دقیق تاریخ از ایشان و دیگر بزرگان خواهیم پرداخت.

در صورت تمایل میتوانید در وبلاگ ها و شبکه های مختلف اجتماعی انتشار دهید .

برای یاری رسانی به ما،لطفا تصاویر را مخدوش نکنید و ذکر منبع فراموش نشود....

حتما اگر نظری در مورد محتوای صحبت ها،رنگ بندی تصاویر و... داشتید،از ما دریغ نفرمایید.

باتشکر

توجه : برای مشاهده بهتر و باکیفیت تر تصاویر بر روی هر کدام از انها میتوانید کلیک کنید!


سابقه ی آشنایی با رئیس جمهور


علیرضا
۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹ نظر


شاید این چیزی هایی اینجا می نویسم درد باشد و شاید هم دردی که بسیاری از شماها تا بحال آن را تجربه کرده باشید!

قصد درد و دل کردن نیست اما باید گفت تا قبح برخی چیز ها ریخته شود و حداق سوزنکی زده باشیم به همه ی کسانی خود را مذهبی میدانند و یا حداقل جامعه ی ما آن ها را مذهبی می دانند....

کار امروز به جایی رسیده است که برخی از افراد چه پسران و چه دختران از اسم ورسم مذهبی بودن و شمایل!!! مذهبی بودن دارن آب میخورند و اگر به آنها بگویی شما؟ خودتان را مثل تکه پارچه بر فراز یک میل فلزی بلند به مانند پرچم اعلم می کنند تا عبرتی شوید برای دیگر افرادی که بخواهند نزدیک آنها شوند.

رسم و روسوماتی را این مذهبی نام ها!!! باب کرده اند که غیر مذهبی ها هم که در هیچ کدام از کارهایشان که رنگ مذهب که هیچ ! رنگ انسانیت دیده نمیشود،به طبع این مذهبی نماها که الی ماشاالله زیاد هم هستند، عمل میکنند!

همه و همه دم از مذهب و ساده زیستی میزنند ،اما اگر دختر و پسری،در دریایی عمیق گناه! فرو که هیچ،برای همیشه غرق هم شوند،اینان ککشان نمی گزد!

آری! درست حدس زده اید،این بیماری رسم مداری که بر پایه یکسری سبک زندگی غربی بنا شده و پوسته ایی مذهبی هرچند کم رنگ دارد،شده است سبک زندگی بسیاری از اینان!

کار به جایی رسیده است که برخی پسران که برای پیدا کردن همسر مناسب هستند به مشکل می خورند و دختران میهن!!! هر روز حساب افزایش عمر و گذشت جوانی خود را بکنند...

طرف چند ساعت پای منبر این عالم و فلان عالم می نشیند اما وقتی خواستگاری جوان مذهبی به در خانه اش میاید، اول نیم نگاهی به جیب های طرف می اندازند و خیال می کند که اگر پسرک پولش کم باشد!!!! احتمالا دخترش از گرسنگی به مانند فقیران آفریقایی جان را به جان آفرین،دو دستی تقدیم کند!

ازآن طرف خانواده هایی که دنبال دختر هستند،فکر می کنند آمده اند دنبال پک!!! لوازم خانگی تا دختر!فکر می کنند اگر اجاقش فلان نباشد و فرش آن طورکی نداشته باشد! نازپسرشان دچار عارضه دیسک کمر شود!!!!داستان مهریه بماند!

برخی دخترکان مذهبی هستند که به مانند فلان دختر آرایش کرده و بی حجاب! از چادر و حجاب خود دکانی برای مثبت انگاری و جذب پسران استفاده می کنند! اما قصه ی غم انگیز داستان آنجاست که وقتی پسری به هزار فکر و ترس!!! برای خواستگاری همان دختر دکان دار!!! میرود، با سوپر توقعات !!!! آن دختر مواجه میشود!

متاسفانه آمار مجردان بسیار بالا رفته و برخی از مسئولین فکر می کنند که اگر هرجه بیشتر بر طبل مخالفت با تفکیک درست جنسیتی دانشگاه ها بزنند! فکر می کنند آمار ازدواج خود به خود بالا میرود ! در واقع دارند سری در زیر برف می کنند که هم خودشان و هم دیگر همفکرانشان بهتر می دانند با اختلاط دانشگاه ها و این طور سبک زندگی پرتوقع خانواده های امروزی فقط دارند آمارهای غیر رسمی روابط گناه آمیز جوانانی را بالا می برند که افسردگی بر برخی از آن ها غالب گشته!

کار دیگر جوانان جه مذهبی و چه غیر مذهبی به جایی رسیده است که فکر می کنند اگر گناه کنند در خلوت ولی تن به ازدواج ندهند ،عزتشان کمتر خدشه دار میشود و این یعنی فاجعه !

علیرضا
۰۱ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۲ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۴۶ نظر