فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

بر محمد و آل محمد،صلوات

علیرضا
۰۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

در مسجد جوزستان،تفسیر قرآن میگفت،نزدیک انقلاب بازداشت شد و قبل از انقلاب!آزاد و رفت فرانسه و در کنار امام قرار گرفت.

قرآن را با محور مبارزاتی و ..تفسیر به رای میکرد!شهید مطهری و بهشتی بارها اعتراض کردند!ساواک هم سید محمد موسوی خوئینی ها را به جرم ارتباط با مجاهدین خلق بازداشت کرده بود!دقیقا زمانی که سازمان مارکسیست و تغییر عقیده داده بود!

خوئینی ها،بارها مطهری وشهید مفتح را به دلیل تدریس در دانشگاه در زمان شاه،سرزنش میکرد!در جلسات تفسیرش،از عباس عبدی و ملکی،میرداماد وپیمان و خالقی(اصلاحطلبانی که بعد از انقلاب سفارت آمریکا را اشغال نمودند) و..تا گودرزی طلبه ای جوان(رهبر گروهک فرقان) شرکت میکردند!

حتی یکبار خوئینی ها،مطهری را مصداق و یصدون عن سبیل الله نامید و گودرزی و دوستانش تحت تاثیر افکار او شدند! عطریانفرمیگفت گوردزی 20 سالش بود تفسیرات مبارزاتی از قرآن میکرد..! بعدا استاد مطهری و مفتح وسپهد قرنی را ترور و شهید نمودند،ولی ترور هاشمی رفسنجانی نافرجام ماند!

صباغیان،گروهک فرقان را نتیجه جلسات جوزستان و افکار شبه مارکسیستی موسوی خوئینی ها،میدانست!فرقان با مجاهدین خلق ارتباط داشتند وتا زمان دستگیری اعضا بازوی نظامی انها بودند..

قبل از انقلاب وقتی بازداشت بود،ملکی با همکاری مردم پول جمع کرد و برای خانواده او خانه ای خرید!بعد انقلاب،خوئینی ها،خانه را فرخت و به خانه باغ بزرگ و نجومی یکی از درباریان شاه انتقال داد و ساکن شد!

ناطق نوری میگفت در دادگاه از متمهان گروهک فرقان سوال کردم چگونه به نتیجه رسیدید که استاد مطهری را ترور کنید که انها گفتند ما تحت تاثیر جلسات مسجد جوزستان خوئینی ها قرار گرفتیم و عمل کردیم!

وقتی قرار شد سفارت آمریکا،گرفته شود،انجمن اسلامی مخالفت نمود،قرار شد با امام ره مشورت شود،ولی عده ای از دانشجویان با خوئینی ها مشورت میکنند،موسوی میدانست که امام مخالف است ولی خواست امام را در عمل انجام شده قرار دهد!سفارت که اشغال شد،امام دستور داد تا تمام اسناد افشا شود!ولی سند ارتباط بنی صدر با سفارت که جز اسناد امحا شده نبود و کاملا سالم بدست میاید!!! با دستور خوئینی افشا نمی شود!ولی در عوض خوئینی به دانشجوها میگوید بگردند تا سندی علیه شهید بهشتی پیدا کنند که ناکام میماند!

وقتی که شورای نگهبان نبود!خوئینی ها از طرف امام مامور بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری شد!او درحالی که ارتباط بنی صدر با جاسوسان آمریکایی را میدانست،بنی صدر را تایید صلاحیت نمود..!وقتی شهید بهشتی به رد صلاحیت جلال الدین فارسی اعتراض کرد،موسوی خوئینی ها او را افغانی نامید..

رجایی و باهنر که در انفجار شهید شدند،پرونده متهمین که برخی چهره های سرشناس چپ و اصلاحطلب در بین شان بود به جریان افتاد،با شهادت قدوسی و رازینی و برکناری لاجوردی از دادستانی انقلاب،موسوی خوئینی ها،شد دادستان کل کشور!تقی محمدی همدست کشمیری،در زندان،به صورت مشکوک کشته شد!خوئینی ها گفت خودم بازجویی ها را ادامه میدهم ولی هیچگاه جزییات پرونده را به وزیر دادگستری و آقای اردبیلی رئیس شورای قضایی به صراحت بیان نمیکرد!دوستانش در مجاهدین انقلاب،میگفتند پرونده را مختومه اعلام کن!ولی 62 نفر از نمایندگان به امام نامه نوشتند که پرونده پیگیری شود!از آن طرف 61 نفر از وزیران کابینه میرحسین موسوی و نمایندگان و..به امام نامه نوشتند پرونده مختومه شود و متهمین بی گناه اند!بسیار مواظب بهزاد نبوی بود که مبادا اتهامش ثابت شود...!

مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی در حضور امام خمینی با دادستان کل یعنی خوئینی ها ودادستان انقلاب وقت تهران سید ابراهیم رئیسی را جلسه میگذارد!خوئینی ها اعترافات متهمین حتی برای انها که کیفر خواست صادر شده (جرم اثبات شده)را انکار میکند و میگوید پرونده چیزی ندارد!ولی رئیسی به اردبیلی میگوید با نظر خوئینی ها مخالف است و جرم برخی ثابت و اعتراف کردند! ولی محمد موسوی خوئینی ها اصرارش را ادامه میدهد !

محمد موسوی خوئینی ها

بعدا خوئینی ها به رئیسی دستور میدهد که مختومه شدن پرونده را به رسانه ها اعلام نماید...

علیرضا
۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۲۳ موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱ نظر

علیرضا
۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۴:۵۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲ نظر
دبستان که بودیم،بنا به شرایط آن زمان و تعداد دروس در آن زمان فقط یک ساعت در هفته کلاس قرآن داشتیم،یعنی بعد از سوم ابتدایی این یک ساعت اضافه شد،چیزی به اسم تعلیمات دینی نداشتیم،معلم قرآن ما فردی بود با قدی بلند،موهای جوگندمی،لخت و شانه کشیده و همیشه کت و شلوار پوش! چهره ای مهربانی داشت،در واقع کار اصلی اش برگزاری امورات فرهنگی مدرسه و مسئول کتابخانه بود! کتابخانه که نه! اتاقکی بود که حدود 200 تا 300 کتاب مخصوص سنین کم داشت.
در همان یک ساعت کلاس قرآن،می بایست نوار قرآن میاورد و با ان ضبط های قدیمی،برایمان قرآن سه بار تکرار پخش میکرد،کلاس شلوغی داشتیم،چیزی حدود 45 نفر دانش آموز بودیم،هم باید کنترل نظم بچه را اداره می کرد و هم تدریس! یادم میاید یکبار که خیلی کلاس شلوغ شده بود،کنترل اش را از دست داده بود و من بخت برگشته و از همه جا بی خبر خواستم سوالی از او بپرسم که به ناگاه یک سیلی آب دار جانانه ای نثار من کرد و بعد گذشت دقایقی آمد از من معذرت خواهی کرد!
کلا دیگر علاقه به شخصیت و تدریسش را از دلم بخاطر یک عدم کنترل رفتارش! در دلم از بین رفت!
وقتی که به مقطع بعدی یا همان راهنمایی رفتیم،کلاس اول راهنمایی آن زمان یا ششم ابتدایی فعلی! چیزی به اسم معلم دینی نداشتیم!یعنی بهتر بگویم،در مذهبی ترین شهرایران!مدرسه ی ما برای بچه های کلاس اولی،معلم دینی نداشت! یک معلم عربی هم داشتیم که به فراخور درس اش،بازهم کلاس به اسم دینی شناخته می شد ولی کتاب تعلیمات دینی را درس نمی داد و عربی تدریس می کرد،معلم اش روحانی بود،برای کلاس دینی،مدیر مدرسه مان که خودش قبلا معلم درس عربی بود،معلم کتاب فارسی مان را مجاب کرد تا دینی و قرآن تدریس کند! بنده خدا به غیر از خواندن سوره توحید و حمد، نمی توانست یک کلمه قرآن را به صورت درست و یا حداقل با لهجه فارسی بخواند چه برسد به عربی! همیشه هم به خاطر عادتی که داشت آب دهان در حین گفتار از دهنش خارج میشد و با روخوانی چهارتا حدیث و داستان از زمان صدر اسلام،سریع کلاس را جمع میکرد و با بچه ها درباره موضوعات متفرقه و .. حرف میزد و به قول معروف وقت گذرانی می کرد....
در سال دوم و سوم راهنمایی،معلمی برای تعلیمات دینی برایمان انتخاب کردند که حال خودش را نداشت،ریش هایش را با ماشین میزد،موقع گفتار عادت داشت لبانش را غنچه کند و با تلفظ غلیظ برخی حروف مثل غین و عین و ...میخواست سطح سوادش را به رخ ما بکشد.
به حضرت شلنگ و جناب خط کش فلزی اعتقادی راسخ داشت،کوچکترین بی نظمی از نظر او مساوی بود با جریمه رونویسی از کتاب تعلیمات پر حروف دینی و خوردن تعداد زیادی ضربه شلنگ و سیلی کشیده بود! آن قدری که بچه ها از او می ترسیدن،از معاونین و ناظم مدرسه حساب نمی بردند! تنها باری که بچه ها از او نترسیدن و از چیز دیگر داشتند از ترس بر خود می لرزیدند،نوار صوتی سیاحت غرب مربوط به خواب یکی از علما از دنیای برزخ و لحظه دیدار ملک الموت بود!
معلم عربی مان،همیشه مغرور و کمی زیادی لوث و نغ نغ کن بود،هیکلی درشت و چهره ای تیره با موهای ریخته داشت!همیشه به لیسانس حقوقش اش می نازید و تعریف می کرد،همیشه بچه ها را تهدید میکرد که اگر معلم نبود، الان یک وکیل پایه 1 دادگستری میشد،او هم از اقدامات فیزیکی برای آرام کردن بچه و گفتن جوک های بی مزه کم نمی گذاشت! عوضش در سوم راهنمایی،او شد ناظم و یک معلم عربی روحانی با اخلاقیات خوب و کمی بد آمد و روزگار سپری شد!
جالب بود که از بچه های کلاس،حداقل 15 نفر از بچه ها،پدرهایشان روحانی بودند...!
در اول دبیرستان معلمی آمد که بعدا فهمیدیم در کار ملک و املاک است و حسابی پول دار و به زعم خودش برای قربت الی الله و ... می آمد تدریس! اخلاقش بسیار بد بود،ما که خانواده مان مذهبی بود از این آدم بدمان میامد تا آن پسر آخر کلاس نشسته و به قول خودشان لات خیابانی! عوضش همیشه داستان های اخلاقی میگفت!به هر بهانه و چیزی سعی میکرد حال یکی را بگیرد،اگر گیر نمیداد،حالش خوب نمی شد،به قدری از او و درس دادنش زده شده بودیم که در زمان کنکور از این که کتاب دینی اول دبیرستان را نمی خواندم خوشحال بودم!
در سال های بعدی معلمی خوش اخلاق و خوش برخوردی امد که البته بعضی اوقات با شیطنت های برخی بچه کمی ناراحت میشد! مباحث مربوط به ولایت فقیه و حکومت اسلامی را به خوبی تدریس میکرد و بیشترین اطلاعات و یادگیری بنده برای آن زمان می باشد!
به طوری که بعد از اتمام دبیرستان،او به قدری شاگردانش را دوست میداشت که هر وقت در خیابان یکی از ماها را میدید،احوال پرسی میکرد و حسابی ما را شرمنده منش و اخلاقش میکرد،معلم زیست و معلم شیمی مان مذهبی بودند،با خودم میگفتم کاش اینها هم برای بقیه دینی تدریس میکردند،تدریس اینها هم عالی بود،من حتی بدون خواندن کتاب و جزوه و صرفا با گوش کردن سر کلاس های اینان،امتحانات نهایی را پاس کردم!
در دانشگاه،به غیر از یکی دوتا از استادهای دروس دینی و عمومی مان،بقیه واقعا تدریس خوبی نداشتند،کلاس هایشان خسته کننده بود،دانشجوها باسختی کلاس ها را میگذارندند و به قولی وقت گذرانی میکردند!عوضش برخی از اساتید که عقیده های درست و درمانی هم نداشتند و خیلی علیه السلام بودند...با دانشجو چنان رفیق می شدند که دانشجو ها ول کن آن استاد نمی شدنددختران مجذوب میکردند و پسران را با حرف های پوچ ولی قشنگ ! فریب می دادند...
آن استاد هایی هم که مذهبی بودند،شاید به خاطر ترس از ارتباط با دختران کلاس،یا شاید هم چیز های دیگر خیلی زیادی سنگین بودند و جذبه خاصی از خود نشان نمی دادند!
همه این ها را گفتم که بگویم جدا از چاپ بد کتب دینی و عربی آن زمان ما،تصاویر گرافیکی کم کیفیت،نوع تدریس و اخلاق برخی معلمان این دروس مهم به قدری بد بوده که به چشمان خودم می دیدم که برخی دانش آموزان از لج آن معلم مسئله دار،با نماز خواندن و قرآن خواندن مشکل پیدا میکردند! و این در حالی بود که اکثر خانواده هایمان مذهبی بودند...حالا از وضع و اوضای مدارس دخترانه خبری ندارم!
این را هم بگویم بد نیست،در اردوهایی که بسیج میرفتیم و در دوره هایی که شرکت میکردیم،اساتیدی که برای دروس فلسفه اسلامی و دین و...میامدند عالی بودند که برخی دانشجو ها بعد از اتمام تحصیلات به خاطر جذبه و اخلاق و تدریس خیلی خوب آنان الان در حوزه در س میخوانند و طلبه شده اند!
نخواستم درباره ی معلمان دیگر دروس حرف بزنم! ولی دیگر دروس هم اگر معلمی در ظاهر مذهبی بود و اخلاق خوشی نداشت و همان نتایج را بروز می دادند....راحتر بگویم،به طور مثال در دبیرستان،معلم ادبیاتی داشیتم که بعدها فهمیدیم در عملیات فاو،در اروندرود جانباز شده است،به قدری هم اخلاق و هم تدریسش عالی بود که دوست داشتم بروم در دانشگاه ادبیات بخوانم!
همیشه خودمان با دست خودمان به نسل های جوان ضربه میزنیم،همیشه از خودمان ضربه خوردیم و دشمنان با خیال آسوده نظاره گر بودند...!
کاش همه معلمان ،کارشان را با مقدار پولی که بدست می آوردند مقایسه نمی کردند....
همین...
علیرضا
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر


شاید این چیزی هایی اینجا می نویسم درد باشد و شاید هم دردی که بسیاری از شماها تا بحال آن را تجربه کرده باشید!

قصد درد و دل کردن نیست اما باید گفت تا قبح برخی چیز ها ریخته شود و حداق سوزنکی زده باشیم به همه ی کسانی خود را مذهبی میدانند و یا حداقل جامعه ی ما آن ها را مذهبی می دانند....

کار امروز به جایی رسیده است که برخی از افراد چه پسران و چه دختران از اسم ورسم مذهبی بودن و شمایل!!! مذهبی بودن دارن آب میخورند و اگر به آنها بگویی شما؟ خودتان را مثل تکه پارچه بر فراز یک میل فلزی بلند به مانند پرچم اعلم می کنند تا عبرتی شوید برای دیگر افرادی که بخواهند نزدیک آنها شوند.

رسم و روسوماتی را این مذهبی نام ها!!! باب کرده اند که غیر مذهبی ها هم که در هیچ کدام از کارهایشان که رنگ مذهب که هیچ ! رنگ انسانیت دیده نمیشود،به طبع این مذهبی نماها که الی ماشاالله زیاد هم هستند، عمل میکنند!

همه و همه دم از مذهب و ساده زیستی میزنند ،اما اگر دختر و پسری،در دریایی عمیق گناه! فرو که هیچ،برای همیشه غرق هم شوند،اینان ککشان نمی گزد!

آری! درست حدس زده اید،این بیماری رسم مداری که بر پایه یکسری سبک زندگی غربی بنا شده و پوسته ایی مذهبی هرچند کم رنگ دارد،شده است سبک زندگی بسیاری از اینان!

کار به جایی رسیده است که برخی پسران که برای پیدا کردن همسر مناسب هستند به مشکل می خورند و دختران میهن!!! هر روز حساب افزایش عمر و گذشت جوانی خود را بکنند...

طرف چند ساعت پای منبر این عالم و فلان عالم می نشیند اما وقتی خواستگاری جوان مذهبی به در خانه اش میاید، اول نیم نگاهی به جیب های طرف می اندازند و خیال می کند که اگر پسرک پولش کم باشد!!!! احتمالا دخترش از گرسنگی به مانند فقیران آفریقایی جان را به جان آفرین،دو دستی تقدیم کند!

ازآن طرف خانواده هایی که دنبال دختر هستند،فکر می کنند آمده اند دنبال پک!!! لوازم خانگی تا دختر!فکر می کنند اگر اجاقش فلان نباشد و فرش آن طورکی نداشته باشد! نازپسرشان دچار عارضه دیسک کمر شود!!!!داستان مهریه بماند!

برخی دخترکان مذهبی هستند که به مانند فلان دختر آرایش کرده و بی حجاب! از چادر و حجاب خود دکانی برای مثبت انگاری و جذب پسران استفاده می کنند! اما قصه ی غم انگیز داستان آنجاست که وقتی پسری به هزار فکر و ترس!!! برای خواستگاری همان دختر دکان دار!!! میرود، با سوپر توقعات !!!! آن دختر مواجه میشود!

متاسفانه آمار مجردان بسیار بالا رفته و برخی از مسئولین فکر می کنند که اگر هرجه بیشتر بر طبل مخالفت با تفکیک درست جنسیتی دانشگاه ها بزنند! فکر می کنند آمار ازدواج خود به خود بالا میرود ! در واقع دارند سری در زیر برف می کنند که هم خودشان و هم دیگر همفکرانشان بهتر می دانند با اختلاط دانشگاه ها و این طور سبک زندگی پرتوقع خانواده های امروزی فقط دارند آمارهای غیر رسمی روابط گناه آمیز جوانانی را بالا می برند که افسردگی بر برخی از آن ها غالب گشته!

کار دیگر جوانان جه مذهبی و چه غیر مذهبی به جایی رسیده است که فکر می کنند اگر گناه کنند در خلوت ولی تن به ازدواج ندهند ،عزتشان کمتر خدشه دار میشود و این یعنی فاجعه !

علیرضا
۰۱ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۲ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۴۶ نظر

اگر دموکراسی در غرب جدیدترین و آخرین ابزاری است که به وسیله ی آن ، سرمایه داران بر توده های مستضعف و محروم می توانند مسلط باشند، مطبوعات بزرگترین خدمتگذار به این دموکراسی اند.یعنی بزرگترین عامل استثمار توده ها ،هیچ روزنامه ایی نمی تواند بی تفاوت باشد.

هر کدام از روزنامه ها و واقعیت ها را به گونه ایی که دوست دارند و می پسندند و صحیح می دانند نشان می دهند . جمله ی عالمانه ایی که لازم است بالای مطبوعات نوشته است، این نیست که دانستن حق مردم است .چون مطبوعات خود حجابی برای دانستن مردم هستند!

.... قلم به دست گرفتن و روزنامه نگار شدن فی نفسه کار مقدسی نیست مگر اینکه با انگیزه ی الهی باشد و در مقام عمل رعایت مصالح...


اگر افراد گرداننده ی مطبوعات صالح نباشند.به هیچ وجه در جهت روشنگری جامعه اقدام نخواهند کرد ! چون سخت است.روزنامه خوب داشتن و ساده تر است از رونامه ی بد زدن و این فرموده ی امام در سال های اول انقلاب است که فرمود : مجله بد زدن خیلی راحت است . مجله ی خوب زدن مشکل است . چون سخت است، از قبل قابل پیش بینی است که چقدر از مطبوعات ما صالح و در خدمت مردمند...

( حاج آقای پناهیان)

...یک عده از مطبوعات آنها که قلم به دست دارند، قلم های انحرافی است، صحیح نمی نویسند.غلط می نویسند،ضد اسلام ضد قانون ضد رهبری و ضد خدا می نویسند.و این چنین الان مشغول فعالیتند، یک هدف این بود که چرا در مملکت اسلامی که پیش از صد هزار جوان در راه خدا و در راه دینش داده است، یک چنین چیزی می نویسند؟ من این اعتراض را تایید می کنم. بسیار عالی است،ما هم همین جور می گوییم،بزرگان و متدینین هم همین جور می گویند و این یک هدف است......

من عرض می کنم که حتی در زمان پهلوی ملعون و طاغوت که هیچ علاقه به روحانیت نداشتند و دشمن روحانیت بودند و من یک عمر را در این مدرسه ی فضیه در این کشمکش گذراندم.آن دولت خبیث هیچ گاه به مقام روحانیت توهین نمی کرد اگر به افراد چیزی می گفت. می گفت روحانی نماها....ما با دولت مخالف نیستیم ، با رئیس جمهور مخالف نیستیم . ما از این نهاد ایراد داریم و از این شخص!....

قلم به دست ها آنچنان زرنگدند ، آنچنان راه شیطنت را بلدند ، چون در همین راه تحصیل کرده اند ، تحصیلات دیگری که ندارند،در همین راه تحصیل کرده اند، آنچنان فردا منعکس می کنند که با رئیس جمهور و با دولت مخالفند ، با چه مخالفند ، عصر ارتجاعی را می خواهند ایجاد کنند ، چه کار بکنند و این حرف ها !


علیرضا
۱۸ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۴۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ نظر