فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاه» ثبت شده است

متولد الیگودرزبود، پدرش از روحانیون و ایضا زندانی سیاسی بود،سال42 در مقطع  لیسانس فقه و حقوق اسلامی دانشگاه تهران پذیرفته شد! در اواخر حکومت شاه،بدست ساواک بازداشت میشود!15بهمن55  سالگرد ترور ناتمام شاه در دانشگاه تهران،بدستور شاه،66 تن زندانی سیاسی آزاد میشوند و در مراسمی با حضور شاه و انداختن مدال هایی!! برخی با گفتن کلمه سپاس! از شاه بابت آزادی شان تشکر میکنند!این برای باقی زندانیان زیر شکنجه جسمی ساواک! یک شکنجه روحی نیز بود!در تصاویری که پخش شد،چهره کروبی نیز بود!تصاویری هم از مرحوم عسگر اولادی و شهید عراقی هم که در جشن بودند!!

 دست هایشان را روی صورت گرفته بودند تا روزنامه اطلاعات از انها عکس نگیرد ولی گرفتند! عسگر اولادی میگفت ما را اول با چشم بسته برده بودن انجا! هرچند خود عسگراولادی با مشورت هاشمی و باقی روحانیون درخواست عفو برای با هدف حضور در کارهای انقلاب را کرده بودند!!! مرحوم منتظری میگفت  برای حضور افراد در جشن سپاس با او مشورت نکردند و خود ان افراد بی اطلاع رفتند!

کروبی لیسانس خود را باتاخیر گرفت و علتش را فعالیت های انقلابی بیان میکرد!اما علیرضا نوری زاده(ضد انقلاب لندن نشین) میگفت مهدی کروبی فقط سه بار در درس تفسیر قرآن رد شده و باقی واحد هایش هم با نمره ناپلئونی پاس کرده بود! ولی بعدها از او با عنوان ایت الله کروبی و عالم دین نام میبرد!

انقلاب اسلامی که شد، کروبی در دور اول مجلس از لرستان وارد مجلس شد،سال 58 هم رئیس بنیاد شهید شد،کروبی که در بنیاد بود،مفاسد مالی را به حد خود رساند،انتقادات فراوانی از او میشد،رفت و آمد زنان با پوشش و آرایش زننده به دفترش،حرفهای زیادی پشت سرش به وجود اورد!خانواده های شهدا که برای بررسی مشکلاتشان به کروبی مراجعه میکردند را زندانی و گاهی حتی شکنجه میکرد!

خانم امین پور همسر شهید اسماعیلی میگفت به دلیل انتقاد و نامه به یکی از مسئولین درباره بنیاد،عوامل کروبی مرا دستگیر و سه شب بازداشت کردند! خود کروبی مرا کتک هم زد و خانه هم را پلمب کردند! و آنجا از ترس اعتراف کردم و او را بخشیدم! برادرم که با وزیر کار وقت رفاقتی داشت ،نامه ای به بنیاد میدهد و مرا که سه فرزند داشتم ازاد کردند..!

خانم دیگری(م-س)همسر یکی از شهدا با یک فرزند که به دلیل مشکلات مالی و.. به کروبی مراجعه میکند،شیح کروبی! بعد از بررسی پرونده به او پیشنهاد صیغه موقت میدهد! و درنهایت بعد از چند بار صیغه توسط او! کروبی صیغه را یک طرفه فسخ میکند! انگاری که دیگر میلی به آن زن نداشته بود..

کروبی که خود را پشت بیت امام و یاران امام ره پنهان میکنداز زیر بار انتقادات فرار میکند! سال 64 به حکم امام ره،مسئولیت حجاج ایرانی در عربستان را هم زمان بر عهده میگیرد! سال 61 موسوی خوئینی ها ،مسئول بود به عربستانی ها میگوید مدینه و مکه برای شما نیست! و بعد از سخنرانی ،توسط دولت عربستان دستگیر و اخراج میشود! دولت میرحسین موسوی هم به عربستان اعتراض میکند!

#فرهنگ_پرواز

 سالهای 63 و 64 با انکه تظاهرات برائت از مشرکین برگزار شد و درگیری بین زائران و پلیس عربستان رخ داد ولی تلفاتی نداشت! سال 65 یک گروه از زائران اصفهانی که  از مرتبطین با باند انحرافی مهدی هاشمی(بیت منتظری ) با خود مواد منفجره به عربستان برده بودند،دولت عربستان آنها را کشف کرد! و باعث اعتراض اقای منتظری شد!

سال 66 بعد از سخنرانی کروبی در مراسم برائت از مشکرین،پلیس عربستان به زائرین حمله،و حدود 300 کشته و زخمی از ایرانیان برجای میماند! جنازه برخی از انها برنگشت! به گفته شاهدان پلیس عربستان دست به غارت وسایل کشته شده ها میزدند! جالب آنجاست که مهدی کروبی هیچ آسیبی نمی بیند و سالم به ایران باز میگردد! روابط ایران با عربستان تا سالها دچار تیرگی میشود...!

کروبی دوره های دوم و سوم و ششم از تهران به مجلس راه یافت! در دوره های دوم و اوایل سوم نائب و در سوم وششم رئیس مجلس میشود!

مجمع روحانیون مبارز،تشکل چپ و اصلاحطلب که در دولت هاشمی در انزوای سیاسی بود،در انتخابات سال 76،از محمد خاتمی حمایت کرد، کروبی میگفت در حمایت از خاتمی به هاشمی رفسنجانی و دفتر رهبری عرض کردیم که ما آقایی را وارد صحنه کردیم که اگر تعرضی به او صروت بگیرد ما ناگزیر از او دفاع خواهیم کرد!

کروبی در اجتماع مردم در مسجد اعظم قم با حمله به هاشمی رفسجانی و جناح راست آن روز! گفته بود از حمایت از خاتمی کوتاه نخواهیم آمد! هرچند دعوای زرگری آن روز به انتخاب خاتمی منجبر شد ولی بعدها حمایت هاشمی از خاتمی ،همه چیز را روشن کرد..

در انتخابات سال 78 مجلس ششم که دولت خاتمی و شخص تاجزاده مسئولیت برگزاری انتخابات را بر عهده داشتند،مهدی کروبی از 30 نفر تهران،رتبه 26 را و هاشمی رتبه اخر! و به دولت خاتمی،به نحوه شمارش آرا اعتراض داشت!

علیرضا
۰۲ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
این مطلب طنز را برای هفته نامه 9 دی نوشته بودم!که در اینجا منتشر شده...



موضوع انشاء: دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟
کشف انشای یک حقوغ‌دان در کودکی...
ما اهل اینجاییم، من همیشه دوست داشتم روزی به تهران بروم، آخه اونجا بزرگ‌تر از اینجاست، اونجا آدم‌های بزرگی هستند، دوست دارم بروم درس بخوانم تا کسی بشوم، مادرم همیشه من را دعا می‌کند، می‌گوید تو روزی مرد بزرگی می‌شوی، دیروز که داشتم به خانه‌مان می‌رفتم، آرش جلوی من را گرفت و گفت هرچی خوراکی داری باید به من بدهی وگرنه من تو را می‌اندازم توی گل ولای تا لباس‌هایت کثیف بشود، من ترسیده بودم، چون مادرم می‌گوید نباید لباس‌هایت را کثیف کنی! برای همین به آرش پیشنهاد دادم که من خوراکی‌هایم را به تو می‌دهم و تو بذار من به خانه بروم، او قبول کرد...
 هر دو تایمان از معامله راضی شده بودیم، به قول عمو، که از آدم‌های بزرگی است، هر دویمان بازی را برده بودیم... من عمو را زیاد دوست دارم، او هم من را دوست دارد! دیشب خواب دیده بودم که در آینده دوستی خوشخنده پیدا می‌کنم. دیدم او رفته خارج درس خوانده، او پدر پول داری دارد، تعبیرش را از میرزا شنیدم که می‌گفت خوابت تعبیر میشه.

من دوست دارم بروم ملا شوم، چون که شنیدم ملا شدن از آدم شدن آسان‌تر است، برادرم دوست ندارد که ملا شود ولی من دوست دارم فامیلم را عوض کنم، سرکوچهٔ ما یک گروهبان شاهنشاهی زندگی می‌کند، او در خانه‌اش گازانبر دارد و هیکل بزرگی دارد، من از سیبیل‌هایش می‌ترسم، آدم ترسناکی است! یکی از دوستانم بابایش بهش گفته وکیل‌ها فقط یک کیف پر از کاغذ دارند، وخوش تیپ هستند، ولی ما در خانه‌مان به جز یک بیل و آفتابه حلبی، یک داس هم داریم، من طرز کار با داس را از دوستم یاد گرفتم.
من دوست دارم یک حقوق‌دان بشوم و همه به من افتخار کنند. من دوست دارم رئیس بشوم و همهٔ آدم‌های بیکار فامیلمان را استخدام بکنم، پدر یکی از دوستانم همزمان با گرفتن دیپلمش از دبیرستان شهرمان، توانسته لیسانسش را از تهران بگیرد، در محلهٔ ما کسی سیکل ندارد، اگر من دوسال دیگر درس بخوانم، معلمان گفته است که تو می‌توانی سیکل بگیری، یادم هست هر وقت معلممان سر من و بچه‌های کلاس داد کشیده است و ما ترسیده‌ایم، من احساس غرور و عزت می‌کنم که از آدم با قدرتی می‌ترسیم. در شهر کوچک ما کدخدایی هست که قبلا پدرش خان بوده، یعنی او خان‌زاده است.

 او شاه را خیلی دوست دارد، ما هم از او و بچه‌هایش حساب می‌بریم، او هر وقت دوست دارد راه آب قنات را به مردم می‌بنندد، چون اهالی محله ما تنبل هستند نمی‌خوان خودشان قنات بکنند، کار خوبی کردند، چون قنات لباس‌های آدم را کثیف و خاکی می‌کند.
من می‌خواهم در فرنگ درس بخوانم، می‌خواهم حقوغ بخوانم، معلممان می‌گوید حقوغ، دو تا قاف دارد، ولی من می‌دانم که مثل قله قاف، حقوق هم یک قاف دارد...
مادرم هر وقت از دست بابام عصبانی می‌شود می‌گوید مرغ یکپا دارد! ولی مرغ‌های خانه کدخدا با اینکه دوتا پا دارند، همیشه با یکپا می‌پرند و بال‌هایشان را باهم و کنار هم می‌ذارند، مرغ‌هایشان در کوچهٔ پشتی ما پیاده روی می‌کنند...
راستی آقا معلممان گفته دیگر از این انشا‌ها، ننویسم، چون آقامدیر خوشش نمی‌آید، او دوست کدخدا است، او همیشه کروات می‌بندد، عمو کروات ندارد، او باغ پسته در شهرشان دارد، او دوست دارد پنج تا بچه داشته باشد و همه‌شان اهل تجارت و زرنگ بازی باشند، ولی من دوست دارم یک حقوق‌دان بشوم، چون دوستم می‌گوید حقوغ‌دان‌ها می‌توانند همهٔ جاده‌ها را آسفالت کنند، آخه دوست باباش دیروز یک نفر را ورداشت یکجایش را آسفالت کرد، من و دوستم نمی‌دانیم کجا را برایش آسفالتکاری کرده، چون دوستم می‌گوید از دیروز اون آدمه دیگر حرفی نزده....
ولی پدرم می‌گوید آسفالت کاری، کار قیرگونی کار‌ها است، من شاید در آینده بتوانم معنی این حرفش را بفهم، راستی پدرم هر وقت نمی‌خواهد به من پول بدهد، می‌گوید جیبم خالی است، دوستم خیلی شیروخورشید پرچم را دوست می‌دارد، من روزی‌‌ همان معامله ای که با آرش پسر قلدره کردم با دوستان کدخدا می‌کنم که بتوانم راحت بروم خانه.

علیرضا
۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر

اوایل دهه هفتاد با روی کار آمدن دولت سازندگی و رویکرد تکنوکراتی شدید ،این جماعت  راهی برای پیش برد اهداف می یافتن تا این که با سقوط اتحاد جمهوری های شوروی و متقابلا به فنا رفتن و اثبات ناکار آمدی اقتصاد سوسیالیسمی و همچین تجربه ی سخت و پرهزینه همین اقتصاد دولت محور و دولت مالکی در دولت میرحسین موسوی! جماعت عاقل پندار سازندگی که خود را در بهترین حالت برای رسیدن به اهداف ناقص اقتصادی می دیدند،اقتصاد کاپیتالیسمی یا همان سرمایه محوری را در دستور کار قرار دادند.

اما از آنجایی که با شرایط بعد ازجنگ و روابط خارجی آن زمان مواجه بودند،برای این که بتوانند به اقتصاد جهانی بیشتر نزدیک شوند ،تمام معادلات اقتصادی خود را بر محور فروش نفت و تبادل کالا با ارز آمریکا یعنی دلار استوار ساختن و کار به جایی رسید که این جماعت به ظاهر اقتصاد دان،اوج پیشرفت علمی خود را ترجمه و کپی کاری مقالات اقتصادی غربی و اوج پیشرفت صنعتی را کپی کار  و وارد کردن تکنولوژی مونتاژ قطعات گوناگون به جای وارد کردن علم طراحی و ساخت بود.

همان زمان دولت وقت ،برای این که بتواند هرچه سریع تر و دقیق تر ،اقتصاد جنگ زده را به اقتصاد اروپا و آمریکا شبیه تر نماید،تمام وزارت خانه ها و نهاد های دولتی را مجبور به درآمدزایی بیشتر کرد!

اما به این نکته توجه نکرد که اگر وزارت خانه هایی مثل فرهنگ و علوم وآموزش بخواهند درآمدزایی کنند،چگونه باید واکنش نشان دهند؟

جواب سوال برای وزرات خانه ی علوم از یکی دوسال قبلش به همت فردی که اکنون خود را دلسوز مردم و اقتصاد نشان میدهد داده شده بود! ایجاد دانشگاه های غیر انتفاعی و در راس آن،ایجاد دانشگاه آزاد !

وزارت آموزش و پروش که خود را عقب تر از قافله میدید! با کپی کاری از طرح آمریکا در ایجاد مدارس غیرانتفاعی! راه حل خود را پیدا کرد!

 از آن طرف نهاد های نظامی از ماجرا عقب نماندند! اقدام به طرح فروش سربازی!!! همانند آنچه که فریدمنی ها در آمریکا و دیگر کشورها کرده بودند کردند!و همان زمان اسم آن را راه حل گذاشتند...

کار به جایی رسید که وزارت فرهنگ که متولی امور فرهنگی کشور درآن سالها بود،اقدام به واردات دخانیات و سیگار کرد!

خب وقتی کار به اینجا ها برسد،از دلش افرادی مثل مهاجرانی و مخلملباف اگر در نمی آمدند باید شک می کردید!

اقتصادی پایه ریزی شد که شکاف طبقات اجتماعی را افزایش داد،سطح توقعات عمومی مردم را بالا برد،رفاه زدگی و زندگی شرافی شوکت پیدا کرد....

وقتی که اینها را دیدند،از دست نهاد های انقلابی همچون سپاه پاسداران و ارتش نگران شدند! این دو نیرو به خصوص سپاه،با استفاده از ماشین های راه سازی اقدام به توسعه امور زیربنایی کرد اما ازآنجایی که دولت وقت و حتی دولتهای بعد ازآن هم به جای تولید درست سرمایه،فکر میکردن میتوانند با فشار به نهاد های مختلف آنها را واردار به تولید درآمد کنند، نگران شدند نکند سپاه هم مثل چند وزارت خانه ی دیگر راه را کج برود؟

هرچند که روحیه نهاد هایی مانند سپاه از زمین با آسمان با وزارت خانه های دیگر و نهادهای دیگر فرق میکرد،اما همین جماعت فریدمن پرست و غرب گرا درون دولت،از دهه هفتاد تاکنون نگران امثال سپاه اند!!!

بلایی که امروز اتفاق افتاده است این است که عدالت زیر سوال رفت،برکت در زندگی از بین رفت،سیستم ربوی بانکها تقویت شد،از مهم تر! امیال و آروزهای خود را در رابطه با مادر سرمایه داری مدرن آدام اسمیتی یعنی آمریکا می بینند!

این که میبینید عده ایی امروز در درون دولت فعلی به جای طرح دادن و برنامه دادن برای اقتصاد داخلی،راه به راه دنبال مذاکره با آمریکا هستند،همین است که شاگردان تحصیل کرده در دانشگاه های غربی،راهی جز میلتون فریدمن و... نمیابند!

اینهایی که در روزنامه های معلوم والحال زنجیره هر روز خواب برقراری رابطه با آمریکا را می بینند،چرا جواب نمیدهند کشور یونان با آن همه رابطه محکم با غرب و اتحادیه اروپا،چرا 5 تریلیون یورو !!! معادل 8 تریلیون دلار ورشکست شد؟

چرا پاسخ نمی دهند اسپانیا و فرانسه و انگلیس،هر کدام دو  سه تریلیون یورو! بدهی بالا آورده اند؟ مگر اینها رابطه ندارند؟ چرا دو سه غول خووروسازی آمریکا و ایضا شهر مهم و صنعتی دیتورید آمریکا ورشکست شد؟ و خود آمریکا با درآمد 4 تریلیون دلاری خود،بالای 19 تریلیون دلار بدهی بالا آورده است؟

چرا پاسخ نمیدهند نقش اقتصاد لیبرال سرمایه داری در اختلاس های چند هزار میلیارد تومنی  در ایران،چه بود؟ چرا با انداختن تقصیرات برگردن این دولت و آن دولت! مردم و نظام را میخواهند فریب بدهند؟

علیرضا
۲۱ دی ۹۳ ، ۱۸:۰۸ موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۱ نظر