فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه فردوسی» ثبت شده است

بشر از قدیم الایام ! اکثر اختراعات و ابتکارات خود را مدیون یک چیز یشتر نیست !(نه حالا فکر کنید پس تلاش و کمک خداوند و ... چه می شود ها )

تنها قدرتی است که اگر به آن میدان داده شود ! آدمی خود را نعوذبالله تا مقام خدایی بالا برده و تمام چیز ها را از اول بر مبانی سلیقه ی شخصی اش خلق کرده ! دشمنانش را نابود کرده !!! تمام عقده های خود را از بچگی تا کهنسالی برطرف و تمام آرزو های خودش را بر آورده  می کند !

اسم آشنایی دارد ! جوانان بیشتر این گونه داستان ها و فیلم هایش را دوست دارند !

دانشمندان اولین طرح هایشان را با این قدرت به مرحله ی طراحی و اجرا در می آورند !

دشمنان یک سرزمین هر روز با این قدرت ! کشور مقابلشان را صد بار نابود می کنند !

این قدرت ! قوه ی خیال نام دارد...

اکثر افرادی که از اولین باری که شب به جدول خورده اند (احتلام) تا بعد از آن تمام دلایلی که با عث بروز این کار زشت و غیر اخلاقی شده است را می دانند...مثل دیدن تصاویر غیر متعارف و متن های ... و فیلم ها و دوستان ناباب و تا تاثیر غذاهای به اصطلاح گرم و غیره...

اما یشترین دلیل این کار ناپسند همان قوه ی خیال است !

قوه ایی که وقتی می خواهیم یک کار پر ریسک را انجام دهیم  می گوییم بی خیال ! و وقتی می خواهیم برای کاری خود را مشتاق کنیم از خیال پردازی هایمان استفاده می کنیم.

سه دلیل اصلی خود ارضایی عبارتند از : تحریک به وسیله ی تصاویر و فیلم وغیره... دوم خلوت گزینی و سوم خیال پردازی...

یک استادی ما داشتیم ! خدا حفظش کند ! خیلی جالب تعریف می کرد ! می گفت وقتی که جوان بود ! اگر جوانی می خواست گناه کند ! باید به هزار بدبختی یک مجله ایی یا یک فیلم غیر اخلاقی پیدا کند ! باید کلی هم پول خرج می کرد !!! ولی الان ! طرف تا اراده کند .... بماند !


علیرضا
۱۵ شهریور ۹۲ ، ۰۴:۰۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۵۱ نظر

همه ی کلاس ساکت بود !

همه با تعجب و کنجکاوی داشتند منظره ایی بامزه را نگاه می کردند!

من هم که پسر شیطونی نیستم ولی بعضی اوقات نمی دانم  چه طور می شود که این طور می شوم!

انتهای کلاس نزدیک در کلاس نشسته بودم! دقیقا گرم ترین نقطه ی کلاس! حالا چرا گرم ترین؟ دلیلش این بود که کلاس ما چهار فصل بود!

نزدیک پنچره ها که چیلر وجود داشت سردترین نقطه بود! و جماعت مثلا درس خوان از مدت ها پیش از شروع کلاس اونجا را با صندلی هایش اشغال می کردند ! سمت راست کلاس یعنی همان سمت راست من! کمی معتدل بود و حالت پاییزی داشت! گوشه ی سمت چپ جلوی کلاس یعنی جایی که استاد محترم (ونه محترمه! چون مرد بود!) حالت بهاری داشت! و جایی که من نشسته بودم تابستان بود !

استاد ما هیکلی درشت و قد بلند (دیگر خوتان در ذهن مبارکتان تصور بنمایید!!!) چهره ایی آفتاب سوخته با چشمانی سفید! شکمی تا کمی برآمده و در برخی نقاط با برجستگی بیشتر به دلیل محتویات داخل جیب ! (البته این یک تیکه را با لحن آقای اصغری بخوانید!) و دستانش را از پشت به هم گره زده بود و گاهی با ناخن های سفیدش بازی هم می کرد!

اما پسره که رفیق من بود ! قدی متوسط و لاغر و چشمانی درشت و صورتی روشن ! که وقتی نگاهش میکردی چهره ایی معصوم را داشت!

به چشم همدیگر زل زده بودند!

کلاس ساکت و ساکت بود ! همه منتظر جواب سوال فلسفی شاگرد بودند!

من هم یک دفعه از انتهای کلاس با صدای بلند گفتم: استاد چرا چپ چپ نگاه نگاه می کنی!!!؟ گفتن من همانا و منفجر شدن کلاس همانا!

بچه ها از خنده داشتن ریسه می رفتن ! و البته یک عده هم زیر خاکی شنا می کردند!

پسره  نفس راحتی کشید! و استاد با لحنی انکارانه !!!!  به من گفت : من معمولی نگاه کردم!

بماند که استادمان رفیق ما را خیلی دوست داشت...

تابستان 91- ماه رمضان -کلاس بعد ظهر- درس فلسفه خداشناسی -طرح ولایت  کشوری- مشهد مقدس -دانشگاه فردوسی - ساختمان دانشکده ی کشاورزی - جای شما خالی! 

همین...

پی نوشت!

22 بهمن همه می آییم 

با شعار مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل

علیرضا
۱۸ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۲۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ نظر