فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

علیرضا
۲۹ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر

نمی دانم!شاید مشکل من و امثال بنده این باشد که کمی تا حدی حرف هایمان را رک و صریح می زنیم،اگر در جمع تعدادی از دختران بگوییم به بی ادبی متهم میشویم و اگر در جمع تعدادی از مردان بگوییم به ثروتمند بودن و غیره!

اما نمی شود حقیقت را نگفت و نمی شود این حقیقت را در سینه نگه داشت و به زبان نیاورد!

اما چه کنیم که خانواده هایمان و زندگی مان و نسل مان و ... همه در خطر است.مهم ترین معضل امروز جامعه ی ما اشتغال و کار است،در کشوری هستیم که با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنیم،تعداد بسیاری از مردان بیکار هستند،و وضع ازدواج جوانان بسیار نامناسب و معیشت خانواده در خطر است.

حالا با تمام تفاسیر و تمام بحث ها معلوم نیست چرا در کشوری که مردان وضع کار خوبی ندارند عده ای از پسران رو به تن پروری اورده اند؟ معلوم نیست چرا برخی ها حاضرند خودشان در خانه لم بدهند و یا استراحت کنند و یا در شغل خودشان راحت طلب باشند ولی اجازه بدهند همسرشان در جایی بیرون از خانه مشغول کار شود؟

اشتباه نکنید و سریع موضع گیری نکنید،اما مشکل اصلی از خود بانوان و خواهران محترم است.چرا برخی خانم ها اصرار دارند در بیرون از خانه کار کنند؟ چرا برخی از خانم ها فکر می کنند اگر هرچه بیشتر شبیه به مردان شوند و به مانند مردان،بتوانند پول دربیاورند!قهرمان هستند؟ این تفکرات فمینیستی چگونه در ذهن زنان ایرانی رسوخ کرده است؟

کار به جایی رسیده است که دختران به این امید وارد دانشگاه و مراکز اموزشی میشوند که در اینده بتوانند شغلی برای خود پیدا کنند! لطفا مغلطه نکنید! منظور ما همه رشته ها و شغل ها نیست! برخی مشاغل مثل معلمی یا پزشکی نیاز جامعه است که زنان نیز در ان حضور داشته باشند!(که حتی در این بین نیز استثناهایی است) ولی ایا با وجدانتان میتوانید کنار بیایید و از خیر لفظ خانم دکتر و خانم مهندس و خانم کارمند فلان پایه بگذرید و به فکر تربیت نسل بعد یعنی فرزندانتان باشید؟

بعضی ها عشقشان این است که به مانند همسر خود کار کنند و به زعم خود فکر میکنند اگر بتوانند مستقلا پول در بیاورند یعنی این که خیلی زرنگ هستند! ولی باید گفت زهی خیال باطل!

وقتی به فلان دختر میگوییم چرا دوست داری خودت در بیرون از خانه مشغول باشی و کار کنی،او میگوید دوست دارم مستقل باشم! مثل این می ماند که به یک مرد بگویی چرا دوست داری خانواده داشته باشی و او بگوید چون دیگران دارند!!!

علیرضا
۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۷ نظر

 

شرحی بر کوروش گرایی جوانان سرزمین ام

1:اصولا معلوم نیست جامعه شناسان ما در کشور،مشغول چه کاری هستند؟ چرا هیچ وقت نمی توانند پدیده های اجتماعی را رصد و پیگیری و تحلیل درستی از آن ارائه دهند،معلوم نیست تا کی باید به ساز جامعه شناسانی برقصیم که فقط متون غربی را حفظ  ضبط کرده اند و نمی توانند از خود چیزی بیرون تراوش کنند...

2:توافقی در عالم سیاست شکل میگیرد و اسمش را اول لوزان و دوباره در چند روز بعد با توافق دیگری اسمش را برجام میگذارند،جوانک هایی به بیرون میریزند و میرقصند و شادمانی میکنند بدون آنکه چیزی از متن و مفاد و عواقب خطرناکش بدانند! و شعر خر برفت و خربرفت میخوانند و با سادگی هرچه تمام میشوند نماد جوانک های عصر ما! یا همان عصر ارتباطات....

تیمی به جام جهانی فوتبال میرود،با یک بازی احساسی و شتاب زده و غیرمنطقی،در دقیقه ی اخر گل میخورد و میبازد! ملتی دوباره به بیرون میریزند،چنان شادی میکنند که هر بیننده ی خارجی اگر ببیند فکر میکند که تیم شان یا قهرمان جام شده است و یا حداقل در صورت عدم کسب مقامی،یکی از تیم های بزرگ فوتبال را شکست داده ولی داستان خنده دار و غم انگیزآنجاست که نه بردی در کار بوده و نه کسب مقامی! بلکه با افتخار شکستی را قبول کرده و در شادی شکست تیم ملی کشورشان به پایکوبی و بزن و برقص مشغول شده اند!

یا قبل تر ازآن،خوااننده ایی نچندان معروف،به دلیل بیماری از دنیا میرود،عده ای جوان به مدد همین شبکه های اجتماعی،به زعم خودشان با دوربین های روشن گوشی هایشان،به تشیع جنازه اش میروند و در اخر با بزن ورقص و خواندن برخی از موسیقی و متن های آن خواننده ،تعجب همگان را بر می انگیزند!


علیرضا
۰۹ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۵ نظر
دبستان که بودیم،بنا به شرایط آن زمان و تعداد دروس در آن زمان فقط یک ساعت در هفته کلاس قرآن داشتیم،یعنی بعد از سوم ابتدایی این یک ساعت اضافه شد،چیزی به اسم تعلیمات دینی نداشتیم،معلم قرآن ما فردی بود با قدی بلند،موهای جوگندمی،لخت و شانه کشیده و همیشه کت و شلوار پوش! چهره ای مهربانی داشت،در واقع کار اصلی اش برگزاری امورات فرهنگی مدرسه و مسئول کتابخانه بود! کتابخانه که نه! اتاقکی بود که حدود 200 تا 300 کتاب مخصوص سنین کم داشت.
در همان یک ساعت کلاس قرآن،می بایست نوار قرآن میاورد و با ان ضبط های قدیمی،برایمان قرآن سه بار تکرار پخش میکرد،کلاس شلوغی داشتیم،چیزی حدود 45 نفر دانش آموز بودیم،هم باید کنترل نظم بچه را اداره می کرد و هم تدریس! یادم میاید یکبار که خیلی کلاس شلوغ شده بود،کنترل اش را از دست داده بود و من بخت برگشته و از همه جا بی خبر خواستم سوالی از او بپرسم که به ناگاه یک سیلی آب دار جانانه ای نثار من کرد و بعد گذشت دقایقی آمد از من معذرت خواهی کرد!
کلا دیگر علاقه به شخصیت و تدریسش را از دلم بخاطر یک عدم کنترل رفتارش! در دلم از بین رفت!
وقتی که به مقطع بعدی یا همان راهنمایی رفتیم،کلاس اول راهنمایی آن زمان یا ششم ابتدایی فعلی! چیزی به اسم معلم دینی نداشتیم!یعنی بهتر بگویم،در مذهبی ترین شهرایران!مدرسه ی ما برای بچه های کلاس اولی،معلم دینی نداشت! یک معلم عربی هم داشتیم که به فراخور درس اش،بازهم کلاس به اسم دینی شناخته می شد ولی کتاب تعلیمات دینی را درس نمی داد و عربی تدریس می کرد،معلم اش روحانی بود،برای کلاس دینی،مدیر مدرسه مان که خودش قبلا معلم درس عربی بود،معلم کتاب فارسی مان را مجاب کرد تا دینی و قرآن تدریس کند! بنده خدا به غیر از خواندن سوره توحید و حمد، نمی توانست یک کلمه قرآن را به صورت درست و یا حداقل با لهجه فارسی بخواند چه برسد به عربی! همیشه هم به خاطر عادتی که داشت آب دهان در حین گفتار از دهنش خارج میشد و با روخوانی چهارتا حدیث و داستان از زمان صدر اسلام،سریع کلاس را جمع میکرد و با بچه ها درباره موضوعات متفرقه و .. حرف میزد و به قول معروف وقت گذرانی می کرد....
در سال دوم و سوم راهنمایی،معلمی برای تعلیمات دینی برایمان انتخاب کردند که حال خودش را نداشت،ریش هایش را با ماشین میزد،موقع گفتار عادت داشت لبانش را غنچه کند و با تلفظ غلیظ برخی حروف مثل غین و عین و ...میخواست سطح سوادش را به رخ ما بکشد.
به حضرت شلنگ و جناب خط کش فلزی اعتقادی راسخ داشت،کوچکترین بی نظمی از نظر او مساوی بود با جریمه رونویسی از کتاب تعلیمات پر حروف دینی و خوردن تعداد زیادی ضربه شلنگ و سیلی کشیده بود! آن قدری که بچه ها از او می ترسیدن،از معاونین و ناظم مدرسه حساب نمی بردند! تنها باری که بچه ها از او نترسیدن و از چیز دیگر داشتند از ترس بر خود می لرزیدند،نوار صوتی سیاحت غرب مربوط به خواب یکی از علما از دنیای برزخ و لحظه دیدار ملک الموت بود!
معلم عربی مان،همیشه مغرور و کمی زیادی لوث و نغ نغ کن بود،هیکلی درشت و چهره ای تیره با موهای ریخته داشت!همیشه به لیسانس حقوقش اش می نازید و تعریف می کرد،همیشه بچه ها را تهدید میکرد که اگر معلم نبود، الان یک وکیل پایه 1 دادگستری میشد،او هم از اقدامات فیزیکی برای آرام کردن بچه و گفتن جوک های بی مزه کم نمی گذاشت! عوضش در سوم راهنمایی،او شد ناظم و یک معلم عربی روحانی با اخلاقیات خوب و کمی بد آمد و روزگار سپری شد!
جالب بود که از بچه های کلاس،حداقل 15 نفر از بچه ها،پدرهایشان روحانی بودند...!
در اول دبیرستان معلمی آمد که بعدا فهمیدیم در کار ملک و املاک است و حسابی پول دار و به زعم خودش برای قربت الی الله و ... می آمد تدریس! اخلاقش بسیار بد بود،ما که خانواده مان مذهبی بود از این آدم بدمان میامد تا آن پسر آخر کلاس نشسته و به قول خودشان لات خیابانی! عوضش همیشه داستان های اخلاقی میگفت!به هر بهانه و چیزی سعی میکرد حال یکی را بگیرد،اگر گیر نمیداد،حالش خوب نمی شد،به قدری از او و درس دادنش زده شده بودیم که در زمان کنکور از این که کتاب دینی اول دبیرستان را نمی خواندم خوشحال بودم!
در سال های بعدی معلمی خوش اخلاق و خوش برخوردی امد که البته بعضی اوقات با شیطنت های برخی بچه کمی ناراحت میشد! مباحث مربوط به ولایت فقیه و حکومت اسلامی را به خوبی تدریس میکرد و بیشترین اطلاعات و یادگیری بنده برای آن زمان می باشد!
به طوری که بعد از اتمام دبیرستان،او به قدری شاگردانش را دوست میداشت که هر وقت در خیابان یکی از ماها را میدید،احوال پرسی میکرد و حسابی ما را شرمنده منش و اخلاقش میکرد،معلم زیست و معلم شیمی مان مذهبی بودند،با خودم میگفتم کاش اینها هم برای بقیه دینی تدریس میکردند،تدریس اینها هم عالی بود،من حتی بدون خواندن کتاب و جزوه و صرفا با گوش کردن سر کلاس های اینان،امتحانات نهایی را پاس کردم!
در دانشگاه،به غیر از یکی دوتا از استادهای دروس دینی و عمومی مان،بقیه واقعا تدریس خوبی نداشتند،کلاس هایشان خسته کننده بود،دانشجوها باسختی کلاس ها را میگذارندند و به قولی وقت گذرانی میکردند!عوضش برخی از اساتید که عقیده های درست و درمانی هم نداشتند و خیلی علیه السلام بودند...با دانشجو چنان رفیق می شدند که دانشجو ها ول کن آن استاد نمی شدنددختران مجذوب میکردند و پسران را با حرف های پوچ ولی قشنگ ! فریب می دادند...
آن استاد هایی هم که مذهبی بودند،شاید به خاطر ترس از ارتباط با دختران کلاس،یا شاید هم چیز های دیگر خیلی زیادی سنگین بودند و جذبه خاصی از خود نشان نمی دادند!
همه این ها را گفتم که بگویم جدا از چاپ بد کتب دینی و عربی آن زمان ما،تصاویر گرافیکی کم کیفیت،نوع تدریس و اخلاق برخی معلمان این دروس مهم به قدری بد بوده که به چشمان خودم می دیدم که برخی دانش آموزان از لج آن معلم مسئله دار،با نماز خواندن و قرآن خواندن مشکل پیدا میکردند! و این در حالی بود که اکثر خانواده هایمان مذهبی بودند...حالا از وضع و اوضای مدارس دخترانه خبری ندارم!
این را هم بگویم بد نیست،در اردوهایی که بسیج میرفتیم و در دوره هایی که شرکت میکردیم،اساتیدی که برای دروس فلسفه اسلامی و دین و...میامدند عالی بودند که برخی دانشجو ها بعد از اتمام تحصیلات به خاطر جذبه و اخلاق و تدریس خیلی خوب آنان الان در حوزه در س میخوانند و طلبه شده اند!
نخواستم درباره ی معلمان دیگر دروس حرف بزنم! ولی دیگر دروس هم اگر معلمی در ظاهر مذهبی بود و اخلاق خوشی نداشت و همان نتایج را بروز می دادند....راحتر بگویم،به طور مثال در دبیرستان،معلم ادبیاتی داشیتم که بعدها فهمیدیم در عملیات فاو،در اروندرود جانباز شده است،به قدری هم اخلاق و هم تدریسش عالی بود که دوست داشتم بروم در دانشگاه ادبیات بخوانم!
همیشه خودمان با دست خودمان به نسل های جوان ضربه میزنیم،همیشه از خودمان ضربه خوردیم و دشمنان با خیال آسوده نظاره گر بودند...!
کاش همه معلمان ،کارشان را با مقدار پولی که بدست می آوردند مقایسه نمی کردند....
همین...
علیرضا
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر

ویدیو های شما التهاب شهوانی یا حتی سیاسی ایجاد نمی کند؟

سایت آپارات یا همان شبکه اشتراک گذاری کلیپ های ویدیویی ایرانی بعد از حذف فیلم ما باولایت زنده هستیم از کانال آپارات فرهنگ پرواز و بعد از چند ساعت پیام داده که ویدیوی شما به دلیل ایجاد التهاب و تنش سیاسی و.. از سایت حذف شده است!

هرچند ادعای گزافی بیش نبوده و سایت آپارات که بیشتر به دلیل مسدود بودن یوتیوب در ایران به مانند شرکت های خودروسازی انحصار طلبی را با وجود یک دو سایت گمنام اشتراک فیلم در ایران،با جدیت دنبال میکند هیچگاه جواب مشخصی نمی دهد و نمی گوید با کدام دلیل و منطق اجازه انتشار هزاران فیلم با مضمون جنسی و شهوانی و خلاف عرف و شرع را میدهد؟

با کدام و دلیل و منطق اجازه انتشار که هیچ! بلکه با دستکاری و ترفندهای بسیاری فیلم سخنان برخی فتنه گران را به بهانه های گوناگون و ... همیشه در صفحه اول سایت قرار میدهد تا آمار بازدید آنان بالا برود؟

علیرضا
۲۲ مهر ۹۵ ، ۱۱:۴۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

هوا گرم است،ماه رمضان است،تشنگی و بی حالی در اغلب ساعات روز بر انسان غالب میشود،افتاب به صورت تقریبی 90 درجه می تابد، خیلی ها در این هوا اگر به انها پول هم بدهید حاضر نیستند مسافتی را پیاده طی کنند! اما چه می شود جماعت میلیونی می آیند؟

امام ره میتوانست به جای آخرین جمعه ماه مبارک رمضان،مثلا ماه شعبان یا ذی الحجه و هر ماه قمری دیگر را برای روز جهانی قدس انتخاب کند! اما چرا امام ره می آیند آخرین روز ماه مبارک را انتخاب میکنند؟

شاید دلایل سیاسی و فرهنگی متعددی برای این کار بیابیم اما یک دلیل انسانی اسلامی هست که بر همه ی دلایل سایه انداخته است.

کودکان غزه در نوار غزه در محاصره ی کامل هستند،اخیرا تصاویری از قاچاق نان به داخل غزه منتشر شده، مردم غزه به دلایل امنیتی سختی که صهویونیست ها برای آنها تدارک دیده اند،در متراکم ترین نقطه ی جهان زندگی میکنند.

آنها به همه مواد دارویی و غذایی دسترسی ندارند. صهیونیست ها برخی منابع آب زیر زمینی را هم به عمد مسموم کرده اند تا شرایط سخت تری برای مسلمان مظلوم غزه فراهم شود.

امام با انتخاب این روز در ماه رمضان ودعوت به شرکت همه با دهان روزه در این روز،نشان داد ضرب المثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام از اساس باطل و غیر قابل قبول است. حالا برخی مدعیان دموکراسی و حقوق بشر بیایند برای دیگر موضوعات اشک تمساح هم بریزند نمی توانند روز قدس در ماه رمضان را انکار کنند.

امام خمینی همیشه در ضربه زدن و بازکردن مشت لیبرال دموکراسی، دارای مواضعی محکم و حساب شده بود و انتخاب این روز در این ماه بر این امر صحه میگذارد.....

حال از این طرف ملت های مسلمان می آیند با  دهان روزه در هوای گرم شعار حمایت از فلسطین و غزه سر می دهند،خب مگر همیشه نمی گویند انسان ها در شرایط سخت کمی باید همدیگر را درک کنند؟ این هم یکی از همان همدردی هایی است که امام خمینی ره با بینش متعالی خود این روز را انتخاب کردند.

انصافا در روزقدس راه پیمایی رفتن خیلی سخت است برای ماهایی که در ماه رمضان ترجیح میدهیم در زیر کولرهای خنک استراحت کنیم! پس این انتخاب ،علاوه بر تمام دلایل سیاسی،دلیل انسانی اسلامی آن بر همه دلایل سنگینی بیشتری دارد اگر حکام خونخوار کشورهای مرتجع عربی بفهمند.....

همین....


علیرضا
۱۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

گویند در روزگاری ،ظریفی در خواب بدید تنی چند از اقوام دور و نزدیکش در جهنم هستند!

از آنان علت و مدت حضورشان بپرسید؟

ندا آمد : ای مرد دانا،ما در دنیا هر اتفاق بیافتاد،خود را قوم وسط می پنداشتیم و در مسائل همی خود را همیشه کمی عقب و جلو نگاه میداشتیم...!

از آن زمان که حضرت ملک الموت،به پیشواز بندگان معتدلی چون ما بیامد، به مدت دو سال و پنج ماهییست که در این مکان در غضب خداوندگار خویش هستیم....

آن فرد بپرسید اوضاع و احوالتان چگونه است ؟

ندا آمد یا داداش ! مپرس که دلمان خون است....

روزی قیر داغ میاورند تا در دهان تک تکمان فرو بکنند اما دریغ از یک قیف....! و بناچار در هنگام عذاب، اطراف لب هایمان نیز در آتش قیر جوشیده، می سوزد!

روزی هم که قیف آماده و مهیا میباشد،به جهت تدبیرات مدیریت محترم مرکز عذابخانه، قیری موجود نیست و به ناچار قیف خالی را دهان نگه میداریم تا دهانمان کف کند....

گاهی نیز پیش آمده که قیف و قیر هر دو موجود بوده است اما پرسنل زحمت کش مرکز،به دلیل طرح زوج و فرد از درب خانه حضور به موقع نیافته بودند.

در عالم خواب ندا آمد یا مرد ظریف،برخیز و برو تا مشکل را حل کنی،آن فرد نره زنان از خواب بخواست اما نخواست ! پس چاره از اهل خواب بپرسید و جواب شنید که مشکل از تحریم هاست....

همین....
علیرضا
۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۳۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر


اصلا مهم نیست شما بدایند ماله چیست ،اصلا مهم نیست که بدانید ماله چه فوایدی دارد،یا حتی اصلا مهم نیست که بدانید باید دقیقا ماله را کجا بکشید یا بدانید جنس ماله چیست!

مهم این است که ماله کار خوبی باشیم،شاید با خود بگویید که این طرز نوشتن هم خودش ماله باشد! یا حتی با خود بگویید ذهن نویسنده هم در اثر  ماله کشیدن های زیاد دوستان،مالیده شده باشد یا حتی با خود بگویید خودتان که این ماله  لغاات را دارید میخوانید دارید ماله کشی می شوید...

اما مهم تر این  است که که بدانید حتی می شود پشت تلفن و از آن ور دنیا هم مردم این ور دنیا را ماله کشی کرد.

یا حتی بهتر است بدانید که می شود در جلوی میلیون ها بیننده ی تلوزیونی هم از پشت دوربین های فول اچ دی هم مالی کشی کرد...

یا حتی بدانید یک توافق هیچ گاه نقض نمی شود،بلکه از ماله ایی به ماله ایی دیگر،کشیده می شود...!

یا حتی بدانید ماله کش ها اصولا کسانی نیستند که شلوارشان گچی و خاکی و کارگری باشد،ماله کش های می توانند به خودی خود،یک کت وشلوار پوش ریش انکارد کرده ی اتو کشیده ی دیپلمات باشند که شاید مغز های گچی داشته باشند.

ماله کش ها همگی میتوانند از یک نژاد باشند ،میتوانند به اشکال استوانه تا گرد و ظریف ... باشند...

ماله کش ها می توانند همه چیز را تعطیل و پلمب و اکسید کنند، اما خودشان مالیده نشوند...

ماله کش ها حتی می توانند کاندید شوند! بله کاندید...!

کاندید های ماله کش می توانند علامه یا حتی  آقازاده باشند...شاید هم برخی هایشان هفت تیر کش خوبی باشند.. پس سعی کنید هیچگاه با یک ماله کش آقازده ی هفت تیر کش در نزدیکی خانه شان تصادف نکنید! چون کاملا مالیده می شوید...

پس یاد گرفیتم که با شناخت ماله کش ها چگونه ماله کش شویم...

پس همگی یک سلامی به ماله کش ها میکنیم:

سلام ماله کش...

همین


علیرضا
۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

سالروز شهادت حضرت فاطمه الزهرا را تسلیت عرض میکنیم

..............................................................................................................................................................................

ما در محله ایی مذهبی زندگی مکنیم،قراره چند روز دیگه در محله مان انتخابات انجام بشود.

آدم های زیادی از محله یمان دارن رای جمع میکنند. بابایم میگوید اون آقاهه هم بازم میخواد بیاد.

اون در جلسه ایی که در مدرسه ی آخوندها برگزار شده بود به عنوان نماینده شان به ماها معرفی شده...

او آدم زرنگی است. سبزی فروش محله مان میگوید او  میتواند خیلی کارها برای محله مان بکند. آسید آقا بزرگ شهرمان گفته که مردم باید به آدم های خوبی رای بدن! من نمی توانم رای بدم چون به قول مامانم هنوز پشت اینجام سبز نشده! شاید در عید سبز بشود!

بعضی از دوستان بابام گفتنه اند او یک گنده لاتی است. در محله مان کسی از او نمیتواند بد بگوید،او پول زیادی دارد. فقط هفته ایی یکبار به محله مان سر میزند،چون اینجا خانه ایی خوشگل برای خودش ساخته!

من هنوز معنی لات را نمی دانم ولی دوستم میگوید یک چیز مثل این شکلات تلخای خارجی است. ما در سرکوچه مان یک دونه لات داشتیم که پلیس ها شبونه اومدن با کتک کاری بردندنش زندان تا به قول نه نه جونم آدم بشه...!

اما این گنده لاته میگن برای خودش آدمی هست... بابام میگه تو فقط به فکر مشق هات باش و این چیزا برای تو نون و آب نمیشه!

اون گنده لاته امسال با یکی از ادمای قال تاق یا شایدم غال طاق و... دوست شده تا بتونه مردم رو جذب کنه! من معنی جذب رونمیدونم ولی دوستم میگه جذب شدن یعنی مثل آهن ربا که آهن رو میکشونه طرف خودش!

من از اون ادم تا حالا لات بازی ندیدم! ولی بابام میگه چند بار سر پیچ بهارستان حال مشتی محمود را گرفته! که باعث اتفاق های برای محله مان شده...

علیرضا
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر
این مطلب را برای پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز نوشتم که در این آدرس منتشر شده...


گویند مرحوم مغفور حاج عبید زاکانی در رساله ی تعریفات خود لغاتی را برای مردمان قرن هشتم تعریف کرده است که گویی برای مردمان این زمان بوده است. برخی نیز احتمال آن را میدهند که حاج عبید از اجداد یکی از نمایندگان پزشک مجلس بوده باشد که البته ما به این شایعاتی که خود میسازیم واقفیم که صحت ندارد...
حاج عبید زاکانی از همان قدیم الایام میدانست که وکیل یا همان حقوق دان به آنی گویند که حق را باطل گرداند و یا المیانجی (همان علامت + در ۵+۱) یعنی: آن که خدا و خلق از او راضی نباشند.
حال پیش بینی ما این است که این شاعر گران قدر، اگر زنده می بود و شاهد توافقات مختلف دولت می بود، قبل از زدن سکته ناقص خود چه کلماتی را به چه معانی تعریف میکرد. برای شادی روح این شاعر عزیز و روح توافقات قبلی و بعدی و جمیع انسان هایی که با خواندن این تعریفات به آن دنیا تشریف فرمایی میکنند، الفاتحه... 
 
الدیپلمات :آن که از کیسه خلیفه بخشد.
الوزیر: آن که سر کیسه را شل کند.
الرئیس :آن که وزیر را بیاورد.
البِده: آن واحدی که بخشندگان کیسه، پاس کرده باشند.
البِستاندن: آن واحدی که بخشندگان کیسه، پاس نکرده باشند.
الفکت شیت : آن که وزیر در زیر درخت آلبالو گم کرده باشد.
التحریم: آن که تَرَک اش را مردمان نبینند.
الدلال : آن که به ژنرال نفتی، سود رساند.
الدبه : آن که بزرگش، باعث بیماری رئیسان شود.
الپلوتونیم: آن که به علت زیادی سود و منفعتش، تقدیم کدخدا شود.
البازطراحی : آن چیز که محبت گرگها را نشان دهد.
الکدخدا : آنکه گاو نرش، به الدیپلمات ها شیر ندهد.
المدیریت: الدبه دیپلماتیک.
الخطوط القرمز : آن که کور رنگان  توان دیدن نداشته باشند.
الکوررنگان : آن چیز که، بیماری سیاسیون باشد.
التفاهم : آن چیز که الزام آور باشد.
التوافق: آن چیز که دروغ باشد.
علیرضا
۰۹ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۵ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۴ نظر