فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۱۷۱ مطلب با موضوع «فرهنگ دلنوشته» ثبت شده است

خواننده گرامی لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید!
سوال 1
اگر شما 77 سال سن داشته باشید اولین کاری که نمی کنید چیست؟
الف: هیچ وقت با دیگران صریح صحبت نمی کنم!
ب: هیچ وقت هر دو  پایم را در یک لنگه کفش نمی کنم!
ج: هیچ وقت پسرم را به کشور بر نمی گردانم!
د: فکری به حال آن دنیایم نمی کنم!

سوال 2
اگر شما تکیه گاه گروهی باشید ! برای آن ها چه کنید؟
الف: زیر پایشان را خالی می کنم تا با مخ بر زمین بیایند!
ب: امید اول و آخرشان می شوم و بعد همه را نا امید می کنم!
ج: گروه فدای خانواده بخصوص پسرانم ! نظام که جای خود دارد!
د: پدر معنوی شان می شوم و برایشان درس اخلاق می گذارم!

سوال 3
اگر شما پدر معنوی گروهی بودید ! چه کار می کردید؟
الف: اخلاق نامه نوشتن بدون سلام را به آن ها آموزش می دادم!
ب: با بی اخلاقی سیاسی بهشان می فهماندم که هنوز دود از کنده بلند میشه!
ج: به یاد سال 1382 ! تلافی نامردی شان را سرشان در می آوردم!
د: با هزینه ی آن ها برای نظام دردسر اخلاقی آموزش می دادم!

سوال 4
اگر شما دختری به نام ف... داشتید , با او چه می کردید؟
الف: نفهم ! حرف دهنت را بفهم ! زشته !!!
ب: برایش از محلمان ساندویچ می خردیم تا دخترم بخاطر گشنگی با  راهی بازداشت گاه نشه!
ج:هر روز برایش روزنامه کیهان می خریدم تا از لطیفه های شریعتمداری ! درس عبرت بگیره!
د: می فرستادمش انگلیس کنار داداشش!

سوال 5
اگر شما در نماز جمعه شرکت می کردید ! چه می کردید؟
الف: مثل بچه ی آدم نمازم را می خواندم آن هم بدون کفش!
ب: می رفتم امام جمعه را بغل می کردم و بهش می گفتم بازی بازی نوبتی .....
ج: می رفتم زندانیان را آزاد می کردم!
د:در خیابان سطل آشغال آتش می زدم....


سوال 6
اگر شما در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می کردید ! چه می کردید!
الف: جلسه با اعضای خانواده ام می گذاشتم.
ب:به م... پسرم زنگ می زدم و می گفتم آماده باش !
ج: در مناظره اسم خانواده ام را نمی بردم!
د:اگر نامه نوشتم قول می دادم که حتما اول سلام کنم...

سوال 7
اگر شما یار امام بودید چگونه عمل می کردید؟
الف: شواری رهبری در زمان حیات رهبری تشکیل می دادم!
ب: توصیه های رهبری را جدی نمی گرفتم!
ج: حال رفقای سیاسی قدیم و جدید را می گرفتم!
د: به مردم می فهماندم آقای ه با همه ی ه .... ها فرق داره !

سوال8
اگر شما رئیس مجمعی بودید ! چه می کردید؟
الف:برادر بر کنار شده ام را بغل خود می نشاندم!
ب: در دفتر کارم آتش سوزی عمدی راه می انداختم !
ج:یکی از مشاور هایم به علما توهین می کرد!
د: مصلحت خانوادگی را بر مصلحت نظام تشخیص می دادم!

سوال 9
اگر کسی از شما در مناظره ها اسمی ببرد....با او چه می کردید؟
الف: دهنش را مسواک می زدم..
ب: برایش آش رشته درست می کردم.
چ:به بنی صدر تشبیه می کردمش....
د: باید حتما لفظ آیت الله را ببرد!

سوال 10
اگر  دانشگاه آزاد دست شما بود چه می کردید؟
الف: تحصیلات دانشگاهی ام را شروع می کردم.
ب: با اموالش در انتخابات شرکت می کردم....
ج:آقای ع.ج را در گوشه ایی استخدام می کردم...!
د: پسرم را برای کار به انگلیس نمی فرستادم!


نکته : جواب تمامی سوالات هر گزینه ایی می تواند باشد!
منابع برای پاسخ گویی در سایت آقای ه و روزنامه جمهوری اسلامی موجود می باشد!
همین......
علیرضا
۰۲ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ نظر

امشب نمی خواهم یک مطلب غم انگیز و گریه آور بنویسم .ولی می خوام چند تا حقیقت غیر قابل انکار درباره ی خودم و امثال خودم بنویسم.
داشتم در تلوزیون از شبکه قرآن صحبت های حاج محمود کریمی را درباره ی انتظار گوش می کردم.
خیلی جالب و دل انگیز صحبت می کرد.
می گفت وقتی امام زمان ظهور کند و چشم های ما بارانی باشد می گوییم آن مرد در باران آمد.... تقریبا همچین مضمونی داشت.
نگاه کنید تا به حال نشده واقعا برای امام زمان برای ظهورش از ته دل دعا کنم و از ته دل گریه کنم. از خودم خجالت می کشم.
الان هم که نیمه شعبانه و ما اهل قم هستیم. از روی تنبلی نرفتیم جمکران.....
عاشق هستیم ها ولی عاشق اماممان نه! خیلی جالبه نه ؟ دلیل هم داره ها. وقتی من نوعی همه چیز را با چشمانم می بینم و همه چیز را با ظاهر ! می شوم عاشق ! البته عاشق چهار تا چشم و ابروی یک دختر نامحرم.
خوش به حال کسانی که عاشق حضرت مهدی (عج) هستند. واقعا خوش به سعادتشان.
کاش ما هم امام زمان را درک می کردیم. بازم اشکم در آمد . خدا کند اشک شما در نیاید. به جای این که بنشینم دو تا مطلب شادی آور در نیمه شعبان بنویسم دوباره ......

یک حقیقت در مورد خودم این است که امام زمان . می ترسم روزی شما ظهور کنید و من در خط شما نبشام . یا امام زمان دعا کن از یاران مخلص شما باشم.
بعد از نماز همیشه دعا می کنم خدایا ظهور آقامون را برسان و ما را از یاران مخلصش قرار بده ولی خودم بهتر می دانم این را را از روی عادت یا شایدم اجبار که بتوانم  به خدا دعای اصلی ام را بگویم دعا می کنم.


حقیقت بعدی این است که کسی که مثل من ادعای شیعه بودن وای به حالش ! هر گناهی می کینم و هر کاری می کنیم و بعد می گوییم ما شیعه ایی هستیم معتقد به ظهور حجت.......

اللهم عجل ..... را همیشه می گویم اما دریغ از این که از ته دلم باشه.....
دعا کنید برام....
دعا کنید برای ظهور حضرت منجی بشریت امام مهدی (عج)

علیرضا
۱۴ تیر ۹۱ ، ۲۲:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ نظر
پسر جوان ساعت 8 صبح از خواب بلند میشه ! میبینه که دیر شده ! بدو بدو میره سمت گلاب به رویتان ! کارش را میکنه !
سریع یک چای شرین با نون پنیر را میخوره ! میره سمت آینه ! موهاش را شانه می کنه! کیفش را بر میداره ! میره سمت خیابان !
دست بلند میکنه ! میگه مستقیم ! سوار میشه !   پیاده میشه ! میره سوار ایستاگاه مترو میشه ! بعد از چند دقیقه دوباره پیاده میشه !
میره سمت ساختمان اصلی ! پله ها را بالا میره ! وارد اتاق شماره 115 میشه ! یک نفر ایستاده داره برای بقیه یکسری توضیحات را میده ! یکسری پسر و دختر جوان نشستن ! یک نگاهی بهشون میکنه !
پسرهایی که در اتاق نشستن اکثرا زیر ابروهاشون به دلیلی نیستش !!!! نمی دانست چرا نیستش !!!؟؟؟؟
یک نگاهی به سمت اون ور اتاق می کنه ! می بینه یک سری خانم اومدن آرایشگاه برای شب عروسی !

یک خورده جا میخوره ! پسره به خودش میگه نکنه اشتباهی آمدم !!!؟ از مسئول اتاق که در حال حرف زدن است اجازه میگیره ! میاد بیرون ! دوباره کل پله ها را بدو بدو میاد پایین !
میره تابلوی اصلی ساختمان را نگاه میکنه !می بینه ! آره درست آمده و نه اشتباهی !!!!

دوباره بر می گرده به همان اتاقه ! ولی یک نگاهی سریع به کل حاضرین در اتاق می کنه ! ای داد بیداد ! اینجا که آرایشگاه مردانه و زنانه است ! نه شاید هم آرایشگاه مردان در زنان است ! شاید هم بر عکس !!!

میره سرجایش روی صندلی میشنه ! یواشکی یک نگاهی به موبایلش میکنه ! وقتی موبایلش صفحه اش خاموش باشه مثل آینه عمل میکنه ! خودش را ور انداز میکنه ! میبینه خب ! الحمد الله ! زیر ابرو هایش سرجایش هستند ! سیبلش و ته ریشش هم سرجایش است ! باز هم خدا را شکر !
یک نگاهی دوباره به جماعت حاضر در اتاق میکنه ! به خودش میگه ! ای وای ! خدا جون ! این جا چرا عوض شده !
نکنه ازدواج دسته جمعی قراره آنجا برگزار بشه !!! دختر ها که تماما !!!!! و پسرها هم که !!!!!

کلاس تمام میشه ! میاد بیرون ! یک نگاه اندر عاقلانه به تابلوی ساختمان می کنه ! نوشته دانشگاه .....
میره فرهنگ لغت دهخدا را بر میداره ! ببینه آیا دانشگاه همان کلمه ی آرایشگاه است یا نه!
خب الحمدالله دانشگاه همان دانشگاه نوشته شده !
یک سوال فنی از حراست داشنگاه میکنه ! آقا ببخشید ! چرا وضع ظاهری دانشجویان این طوری است !!! نگهبان دم در دانشگاه ! بهش با یک لحن عصبانی میگه : آقا سوال غیر مربوط نپرس ! و الا سر کارت با کمیته ی انضباطی است !
پسره هم سرش را پایین می اندازه !!! میره !

در ضمن ! تصویر بالا کاملا تزینی است ! نعجب نکنید ها !
اینجا ایران است ام القرای جهان اسلام.....
همین....
علیرضا
۰۶ تیر ۹۱ ، ۲۱:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ نظر

دیده اید تا به حال که وقتی یک بچه ی کوچولو یک کار ناشایستی می کند و برای این که پدر و مادرش او را دعوا نکند  میاد می گوید این کار را نکرد ه و برادرش کرده !!!
یکی بود و یکی نبود . غیر از خدا هیچ کس نبود . یک کشوری بود که کشور نبود و کشور دیگر بود که کشور بود .
یعنی چه ؟
یعنی این که اون کشورش کشور بود . مردمی داشت و حکومتی تشکیل داده بودند.
ولی اون یکی که کشورش کشور نبود. یک حکومت تشکیل داده بودند و مردمی را برای حفظ آن حکومت به آن سرزمین برده بودند.

کشور جعلیه !!! همیشه چشم طمع به کشور اصلیه داشت. خلاصه سرتان را درد نیاورم بچه های من !
کشور جعلیه هر روز برای کشور راستکیه !!! یعنی همون واقعیه ! نقشه می کشید.
یکبار یک نقشه خیلی شومی کشید ! میگید چیکار کرد! اومد با همراهی جند تا از دوست های بدتر از خودش !!!  مردم کشور اصلیه را به جان هم انداخت.

کشور جعلیه یک حکومتی داشت که مردم دیگر کشور به اون می گفتند رژیم کودک کش !
آخه این کشور قلابیه ! با همه زور و توانش و با همه ی توپ و تانکش فقط بلد بود بچه ها را بکشد !
نمی توانست مثل مرد بیاد بجنگد برای همین هی میرفت زن ها و بچه ها را می کشت.
خلاصه !!! در کشور اصلیه جنگ داخلی رخ داد. یکروز تمام خبر گزاری ها خبر دادند که بله ! بیایید و ببینید که حکومت کشور اصلیه اومده بچه های خردسال را کشته !!! همه هم باور کردند !
همین کشور جعلیه !!! یک جنگی سه سال پیش داشت ! هر چی سرراهش سبز می شد ! به بهترین نحو ممکن ! سر مبارکش را از تنش جدا میکرد !
خب دیگر!
همین.......

توضیح تصویر: کودک کشی اسرائیل و نسل کشی فلسطینیان توسط صهیونیست ها

علیرضا
۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۶:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ نظر

نمی دانم !
شده تا به حال گناه بکنید ! شاید شده ! شاید هم نشده !
شده تا به حال گناه بکنید ! بعدش سریع به خدا بگویید که خدایا ما را ببخش ! دیگه گناه نمی گنم ! شاید شده و شاید هم نشده !
شده تا تا به حال توبه تان را بشکنید ؟ شاید شده  و شاید هم نشده !
شده تا به حال یک عده از دوستان شما را آدم مذهبی بدانند ! هر جا می روید ! به شما اعتماد می کنند ! می گویند فلانی پسر مومنی است ! خیلی اهل نماز اول وقت است ! چشم پاک  است و .... نمی دانم ! شاید شده و شاید هم نشده !
شده تا به حال یک انسانی که پیش خدا مقامش از همه بالاتر است . مردم همه او را به چشم بد نگاه کنند و بگویند فلانی که اصلا به دین اعتقاد ندارد و لی چون  طرف اهل ریا نیست نمی گذارد کسی عبادت هایش را ببیند ! برای همین ! همه او را گناه کار و غیره بدانند ! نمی دانم شاید شده و شاید هم نشده !
شده کسی حال و هوای کربلا را داشته باشد ولی برویش نیاورد ! همه هم فکر که فلانی اصلا امام حسین را دوست نداره ! نمی دانم شاید شده و شاید نشده !


خدایا ! از این دنیایی که این قدر به ظاهر اهمیت می دهد ! خسته شدم ! کمک کن ............
شده یک مدت از همه چیز دل بریده باشید ولی باز هم به رویتان نیاورید ! همه فکر کنند که شما چقدر افسرده شدید! نمی دانم شاید شده و شاید هم نشده !
نمی دانم دلتان کربلا خواسته ولی نشده برید ................
کربلا .....
چرا اسمت این همه قشنگه.... نمی دانم شاید به خاطر ادب عباس .... یا شاید به خاطر صبر زینب.....
نمی دانم شاید به خاطر همه مصیبت هایی که در کربلا بر اهل بیت (ع) گذشت ......
نمی دانم .....
ولش کن. ما که گناه زیاد داریم .

خیلی هم به ما گفتن هنگام گناه هم خدا می بینه و هم چشمان گریان امام زمان ......
ولی میگن امام حسین همه را پاک میکنه.
همین.....

علیرضا
۱۸ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ نظر

آزادی یعنی این که محدودیت برای عمل یا حرف یا هر چیز دیگر وجود ندارد!
علی مطهری یعنی این که محدودیت برای سخنرانی و گفتن هیچ چیز وجود ندارد !
سپاه پاسدران یعنی این که محدودیتی برای تخریبش وجود ندارد !
دولت محمود احمدی نژاد یعنی این که مثل سیبل دارت می ماند !
نتیجه:
نتیجه یعنی این که هر آقازاده ایی هرچی خواست بگوید و هیات رئیسه ی مجلس سکوت الهام بخش اختیار کند!
آزادی جنسی + علی مطهری = تیتر یک بی بی سی فارسی (همان بنگاه لگد پراکنی )
نتیجه ی کلی :
اگر علی مطهری هر حرفی زد باید گوش کنیم ولی اگر احمدی نزاد و یا هر کس دیگر در مجلس با شوخی به سولات مثلا کارشناسی جواب داد همه باید اعتراض کنیم!
نتیجه ی زیادی کلی :
اگر هر کس در هر لیستی قرار نگرفت پس باید بداند تقصیر سپاه بوده ! چون این را علی مطهری بهتر می داند !
نتیجه از دید پاسداران:

هر کسی که رای نیاورد به دلیل دعای خیر عزیزان سپاهی بوده و چون میر حسین موسوی رای نیاورد بداند که علی مطهری عاملش بوده !

نتیجه از دید آقای لاریجانی :
در هر زمینه ایی باید با دولت لج کرد ولی تنها می توان در زمینه ی سکوت در مقابل مواضع مختلف سکوت الهام بخش پیشه کرد!
نتیجه از دید آقای رسایی :
علی مطهری اگر هیچ چیز نداشت ولی بی بی سی و صدای امریکا را داشت !
نتیجه از دید ستاد انتخاباتی آقای تک رای :
تحریک جوانان و ارضای آنان توطئه ی دولت است!
نتیجه از دید علی مطهری به عنوان کارشناس اشتغال زایی :
تاسس کاباره و کلوپ راهی مناسب برای ایجاد اشتغال نیست !

علیرضا
۰۱ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۳ نظر

آدم بودن .....

آدم بودیم. بعضی ها خود را فرشته می پندارند .

بر فرض فرشته باشند.

فرشته بر انسان سجده کرد......

خاکی ......

انسان های خاکی به همه احترام می گذارند.

یک عده خاکی ها را گرد و خاکی می دانند!

نمی دانند آب با خاک گل می شود! سفت می شود و سنگی محکم ......

دروغ......

صداقت شاید رازهایمان را برملا کند....

دروغ نیت پلیدمان را بر ملا می کند.....

 

علیرضا
۲۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
اول از همه یک سوال می کنم!
دیدید تا حالا که یک بچه ی خردسال بغضش می گیرد چه حالتی و چه قیافه ایی پیدا می کند؟
نه واقعا ! تا به حال فکر کرده اید چرا این گونه می شود ؟
دیده اید یک مرد بزرگسال وقتی بغضش می گیرد چگونه می شود ؟
دیده اید تا به حال وقتی می خواهی گریه کنی و می بینی چند نفر در کنارت هستند نمی توانی گریه کنی ! چه حالی پیدا می کنی ؟ می خواهی گریه کنی ولی جلوی خودت را می گیری ؟
انسان در آن حالت خدا وکیلی چه فشاری بر روی دوشش می آید ؟
نمی دانم ! شاید تا به حال این حالت را پیدا نکرده اید! خدا می داند و خود خودتان .........
دیده اید بعضی از جوان ها که به راهیان نور می روند. وقتی می خواهند گریه کنند. چفیه ی دور گردنشان را بر روی سر می اندازند و راحت آرام آرام آروم آروم گریه می کنند .... آن هم یک دل سیر..... خدا وکیلی چه کیفی می کنند....
که تمام دلگیریشان را با گریه پاسخ می دهند .... چه فشاری از روی دوششان بر می دارند.......
دیده اید بعضی اوقات در کنار فامیل و یا خانواده ی خود هستید . تلویزیون روضه ایی پخش می کند و شما می خواهید گریه کنید ولی جلوی خانواده تان این کار را نمی کنید !!! چرا ؟


دیده اید در هیات ها وقتی که چراغ ها را برای روضه خاموش می کنند .... چقدر راحت می توانید گریه کنید برای مظلومیت اهل بیت؟
تا به حال شده است شب ها به هر دلیلی در زیر پتو بی صدا اشک بریزید؟

یک نفر بود در یک شهری..... همسرش را از دست داده بود..... نمی خواست بچه هایش او را ببینند .....
می رفت شب ها در کنار چاه و در داخل باغی ..... آروم آروم گریه می کرد و نجوا......
چقدر سخته ؟
علی این گونه بود .... زمانی فاطمه (س) در کنارش بود و بود مونسش.... ولی بعد فاطمه .... علی چگونه این سال ها را پشت سر گذاشت ؟
هرچی به علی فشار می آمد ولی علی همدمی جز چاه نداشت ؟ چرا ؟
 



آهای ! مردم....
نکند به آقا سید علی فشار بیاید و مولایمان نتواند درد و دلش را بیان کند؟ می دانید انسان در این حالت چقدر زود پیر می شود ؟

علیرضا
۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۲:۳۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ نظر
امسال رفته بودیم جنوب ایران. همان جایی که بهش می گویند کربلای ایران. طبق معمول همیشه برای کاروان های اعزامی یکسری راوی و گوینده از ارتش و سپاه و تعدادی طلبه برای هر کاروان در نظر می گیرند.
نمی دانم کدام منطقه ی عملیاتی بود. رفته بودیم آنجا. یکی از راویان شروع کردن به روایت گری و بعدش روضه.
فضای معنوی خاصی بود. جای همه ی آنهایی که نرفته بودند خالی.....
یک حقیقتی انکار ناپذیر برای ما گفت. همه که در سوز بودند . من هم دهانم باز ماند و احتمالا این باز ماندن دهان بنده برای این بود که نشان داد من به اهل بیت اون شناختی که لازم است را پیدا نکردم.

راوی گفت: در تمام عملیات هایی که در دفاع مقدس با رمز مقدس یافاطمه الزهرا آغاز شد و انجام شد . رزمندگان اسلام پیروز شدند..... بدون استثنا

نامرد ها حمله بردند به خانه ی حضرت علی (ع). ایشان را دست بسته بردند به مسجد برای گرفتن بیعت .......
حضرت زهرا (س) برای کمک و دفاع از ولایت رفت . داستانش را همه می دانید..........
علی را آزاد نکردند. فطمه نارحت شد. فرمود اکنون می روم نزد قبر پدرم و شکایت می کنم................
فاطمه رفت.علی سلمان را صدا زد. فرمود: سلمان . اگر فاطمه شکایتش را به رسول الله بگوید بر مدینه عذاب ......
سلمان رفت. سلمان به حضرت صدیقه ی کبری عرض کرد:یا فاطمه علی فرموده که شما از شکایتت منصرف شو.
فاطمه که فدایی ولایت بود .از این کار منصرف شد.

خدایا فاطمه که بود؟
رفته بودم سر کلاس. دانشگاه ..... پیرهن مشکی تنم کرده بودم. یکی از بچه ها از من پرسید برای چی مشکی پوشیدی ؟ من هم گفتم مشکی مده روزه !!!!
کلاس تمام شد! یکی نفر دیگر من را دید. از من پرسید برای چی مشکی پوشیدی ؟ خودش بلافاصله گفت: آهان فاطمیه است!
نه فاطمه جان. نه تنها قبر شما به علت مظلومیتتان پنهان است. فاطمیه در ایران اسلامی هم مظلوم است.
والسلام....................
علیرضا
۰۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۲:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
نمی دانم های من بازم شروع شد !
نمی دانم وقتی یک نفر در خیابان خلاف می کند! انتظار دارد کسی به و اعتراض نکند! وای به حال آن روزی که طرف سیبیل هایش هم ..... باشد!
نمی دانم چرا بعضی از مردم ! دوست دارند همه چیز ارزان باشد ولی آن وقت اگر بخواهند خودشان جنسی را یا خانه ایی بفروشند به بالاترین قیمت !!!
نمی دانم چرا یک کارمند وقتی به بانکی برای کار خودش رجوع می کند دوست دارد کارمند بانک سریع کار او را راه بیاندازد! ولی وقتی که کسی برای کارش به خود او رجوع کند ....... خودتان می دانید!

نمی دانم چرا وقتی یک پسر جوان در خیابان هرزگی می کند ! دوست ندارد کسی به خواهر و مادر او نگاه چپ کند؟!
نمی دانم چرا یک استادی که خودش قبلا در دانشگاه دانشجو بود دوست داشته که از اساتیدش نمره ی مفت بگیرد ولی حالا که استاد شده نمره ی مفت به کسی نمی دهد؟

نمی دانم کسی که خودش قبلا خیر سرش رئیس جمهور این مملکت بوده !!! الان هر کاری که دوست نداشته علیه اش انجام شود ! انجام می دهد!
نمی دانم چرا بعضی از جوانان ! شلوارهایشان دارد آب می رود و کوتاه تر میشود؟
نمی دانم از من بیکار تر کیست؟ کی این قدر می گویند در ایران بیکار زیاد است؟
نمی دانم! وزیر خارجه ی امارات! که خودش به زور 40 سال دارد و هم اندازه ی سن کشورش است ! چطور می گوید ابوموسی برای امارات است؟
نمی دانم که این نمی دانم های من چرا گاهی اوقات زیاد می شود؟

علیرضا
۰۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۴:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر