فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرایشگاه» ثبت شده است

پسر جوان ساعت 8 صبح از خواب بلند میشه ! میبینه که دیر شده ! بدو بدو میره سمت گلاب به رویتان ! کارش را میکنه !
سریع یک چای شرین با نون پنیر را میخوره ! میره سمت آینه ! موهاش را شانه می کنه! کیفش را بر میداره ! میره سمت خیابان !
دست بلند میکنه ! میگه مستقیم ! سوار میشه !   پیاده میشه ! میره سوار ایستاگاه مترو میشه ! بعد از چند دقیقه دوباره پیاده میشه !
میره سمت ساختمان اصلی ! پله ها را بالا میره ! وارد اتاق شماره 115 میشه ! یک نفر ایستاده داره برای بقیه یکسری توضیحات را میده ! یکسری پسر و دختر جوان نشستن ! یک نگاهی بهشون میکنه !
پسرهایی که در اتاق نشستن اکثرا زیر ابروهاشون به دلیلی نیستش !!!! نمی دانست چرا نیستش !!!؟؟؟؟
یک نگاهی به سمت اون ور اتاق می کنه ! می بینه یک سری خانم اومدن آرایشگاه برای شب عروسی !

یک خورده جا میخوره ! پسره به خودش میگه نکنه اشتباهی آمدم !!!؟ از مسئول اتاق که در حال حرف زدن است اجازه میگیره ! میاد بیرون ! دوباره کل پله ها را بدو بدو میاد پایین !
میره تابلوی اصلی ساختمان را نگاه میکنه !می بینه ! آره درست آمده و نه اشتباهی !!!!

دوباره بر می گرده به همان اتاقه ! ولی یک نگاهی سریع به کل حاضرین در اتاق می کنه ! ای داد بیداد ! اینجا که آرایشگاه مردانه و زنانه است ! نه شاید هم آرایشگاه مردان در زنان است ! شاید هم بر عکس !!!

میره سرجایش روی صندلی میشنه ! یواشکی یک نگاهی به موبایلش میکنه ! وقتی موبایلش صفحه اش خاموش باشه مثل آینه عمل میکنه ! خودش را ور انداز میکنه ! میبینه خب ! الحمد الله ! زیر ابرو هایش سرجایش هستند ! سیبلش و ته ریشش هم سرجایش است ! باز هم خدا را شکر !
یک نگاهی دوباره به جماعت حاضر در اتاق میکنه ! به خودش میگه ! ای وای ! خدا جون ! این جا چرا عوض شده !
نکنه ازدواج دسته جمعی قراره آنجا برگزار بشه !!! دختر ها که تماما !!!!! و پسرها هم که !!!!!

کلاس تمام میشه ! میاد بیرون ! یک نگاه اندر عاقلانه به تابلوی ساختمان می کنه ! نوشته دانشگاه .....
میره فرهنگ لغت دهخدا را بر میداره ! ببینه آیا دانشگاه همان کلمه ی آرایشگاه است یا نه!
خب الحمدالله دانشگاه همان دانشگاه نوشته شده !
یک سوال فنی از حراست داشنگاه میکنه ! آقا ببخشید ! چرا وضع ظاهری دانشجویان این طوری است !!! نگهبان دم در دانشگاه ! بهش با یک لحن عصبانی میگه : آقا سوال غیر مربوط نپرس ! و الا سر کارت با کمیته ی انضباطی است !
پسره هم سرش را پایین می اندازه !!! میره !

در ضمن ! تصویر بالا کاملا تزینی است ! نعجب نکنید ها !
اینجا ایران است ام القرای جهان اسلام.....
همین....
علیرضا
۰۶ تیر ۹۱ ، ۲۱:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ نظر