وقتی در مستند از جوانی مونث سوال می شود که ملاکتان برای انتخاب رئیس جمهور چیست و وقتی پاسخش را میشنوید و یا میروید از جوان و جوان های دیگری سوال میکنید که ملاک انتخاب تان برای ریاست جهموری چه مواردی است پاسخ ها شاید از دید یک کسی نه ادعای سیاسی بودن دارد و نه ادعای فیلسوف بودن و فقط خبر های را روزانه پیگیری میکند شاید کمی مضحک باشد...
دختری جواب داده بود که رنگ کت کسی که میخوام بهش رای بدم.... برایم مهم است! پسری جواب داده بود مهم کسی است که وقتی رای آورد بتوانم با دوستم (منظور همان خانم نامحرمی است که در ماشین بقلش نشسته) راحت باشم...!
یک نفر دیگر حتی نمیدانست زمان اصلاحات و حتی بعد از متمم قانون اساسی چیزی به اسم پست نخست وزیری نداریم و میگفت فلانی (همان فتنه گر شرور) نخست وزیر فلانی است(همان فتنه گر ممنوع التصویر) است! شاید برای من و برخی از شما ها کاملا غیر قابل باور باشد!
که وقتی کسی به شما بگوید دوست دارم کسی را که انتخاب می کنم بهترین کت و شلوار مارک دار بازار در تنش باشد! چرا که مثلا نشانه ی اقتدار یک کشور داشتن کراوات و کت انگلیسی در تنش است! (جان آدمی شریف بود یک زمانی ...یادش بخیر)بماند که برخی از اینان از اعضای ستاد انتخاباتی فلانی بوده اند...
این ها را الان گفتم که نه زمان انتخابات است و نه زمان ...
یا مثلا وقتی خبر فلان بیانیه سیاسی و به قول خودشان صرفا مطبوعاتی درمیادید،یک عده اصلا نمی دانند برای چه دارند میرقصند! مهم شاد بودن کاذب و همراه با معشوقه های خیابانی شان است تا فردا چند روزنامه ی خط بگیر آن ور آبی تیتر بزنند شادی و خوشحالی مردم در تحریم مانده از بیانیه شهر شکلات های سوییسی...
یا حتی زمانی که فلان خواننده ی جوان،عمرش به اخر میرسد و خانواده و بستگانش داغدار اند،عده به اسم تشیع جنازه و به کام عکس های سلفی و دختران و پسران جوان دوریبین به دست و له له زن برای دریافت آخرین لایک هایشان در صفحات مجازی راه می افتند و چهار تا جامعه شناس فرنگ رفته و یا فرنگ پرست ! در هنگ ماجرا می مانند و نمی دانند چگونه تحلیل کنند... خنده دارش آنجا میشود که عده ایی برای گرفتن چهار تا ماهی در آب گل آلود میایند تشیع جنازه عظیم فلان عالم ربانی و مداح مطرح دربین جوانان را یا کوچه بازاری سوق دهند و یا دولتی و ...
مشکل کشور ما،عمیق تر از آن است که که باختن برای عده ایی از جوانان ما،شده بهانه ایی برای شادی و رقاصی! شاید همان شعر خبرفت که نادان های مدرنیست عصر ایسم های فلاسفه ی فاسد و زن باره ی غربی،دوباره آن را تکرار کنند و ندانند و ندانند و در جهل مانده اند که داستانش چه بود؟
کسی که برای پلانتی نگرفتن فلان داور در فلان بازی فوتبال،ساعت ها در شبکه های رسانه ی مثلا ملی و حتی اون ور آبی،تحلیل گوش میکندولی نمی داند غنی سازی چیست و حتی معنی لغوی غنی سازی را هم نمی داند،آیا انتظاری هست که بتواند مشکلات جامعه خویش را هضم و تحلیل و درباره ی آن راه حل پیدا کند؟