چرا رهبری از مصوبه سران قوا درباره مدیریت مصرف سوخت حمایت کردند؟

اول اینکه،شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا فقط سه نفر نیستند و تعداد آنها 17 نفر است!

10 نفر از دولت،4 نفر از مجلس،3 نفر از قوه قضاییه

دوم اینکه،رهبری،دیکتاتور نیست،یعنی نظر دیگران برایشان مهم است،خودشان گفتند نظر کارشناسی خاصی (درباره نحوه سهمیه بندی و حدود قیمت بنزین) ندارند و نظرات کارشناسان، مختلف و متفاوت است،پس رهبری در مسائل تخصصی به کارشناس رجوع میکنند.

سوم اینکه،رهبری میدانند مردم ناراضی و ناراحت اند،که این ناراحتی اولا به دلیل گرانی های قبلی حاصل مدیریت ضعیف دولت روحانیست و دوما،حسن روحانی،برخلاف احمدی نژاد ،بدون اعلام قبلی و صحبت با مردم در یک شب،بنزین را سه برابر کرده بدون آنکه اول افکار عمومی را توجیه و آماده کند..

چهارم اینکه،14 نفر از شورای سران قوا،حاصل انتخاب خود مردم است! یعنی رای خودتان و انتخاب خودتان بوده! رهبری باز به نظر مردم و قانون دموکراسی پایبند بوده اند.

پنجم اینکه،هر کسی از عمل سران قوا و شورای آن را ناراحت هست،راهش مجلس است،مجلس میتواند لاریجانی را از ریاست عزل کند،روحانی و باقی اعضای دولتی آن را استیضاح نماید،پس به نماینده های خود بگویید..

7 آبان از آن روز هاست...

بهانه، بهانه است،فرقی نمیکند راست باشد یا دروغ؛،مهم این است که بهانه ای جهت بهانه گرفتن باشد،میشود از میان انبوه کلمات تشکر از 40 میلیون رای دهنده،بچسبی به خس و خاشاک خواندن چند تا معترض.. یا حتی میتوان برای شروع دعوا،به نوک دماغ یکی بسنده کنی..

از فردای 22 خرداد88،انتخابات دیگر یک رقابت سیاسی چند روزه نشد،تبدیل شد به یک لج بازی سیاسی،به یک گروکشی،بهانه هم لازم بود،دروغ تقلب!راستش را بخواهید،هر طور که فکر کنی،آن همه برنامه ریزی قبل انتخابات،برای آشوب،تنها برای فشارآوردن به رهبری و تصاحب قدرت سیاسی نبود،این بار باید یک کار بزرگتر صورت میگرفت.

از آن روز به بعد برخلاف باقی انتخابات های قبل از ان،مردم را دو گروه کردند،به دسته ای گفتند مزدور حکومت! دسته دیگر را حق طلبان نامیدند،اصلا خودشان هم میدانستند نه تقلب یازده میلیونی قابل انجام است و نه با آشوب در تهران،ان ها بالاتر از میدان ولیعصر و بالاشهر و..میشود حکومت را عوض کرد!

هدف فقط مردم بودند،تب اعتراضات با 9 دی خوابید،باید این تنور دوباره داغ میشد،شبکه های اجتماعی مجازی که آمدند،حتما باید این دو دستگی و چند دستگی بیشتر میشد،عده ای را دلواپس کردند و عده دیگر را کاسب! دسته ای شدند زخم خوردگان تحریم و دسته ی دیگر صاحبان ثروت!

کار بجایی رسید که انتخاب ها فقط بر اساس لج بازی با دسته دیگر از مردم ،انجام میشد،فرق نمی کرد طرف را برای مجلس و دولت بشناسند یا خیر،فقط کسی بیاید که کس طرف مقابل نباشد..،حالا هر که میخواهد باشد..!

دولت سهمیه سالاری!

استعفای شریعتمداری از وزارت صمت و آخوندی از مسکن،دعوای ظاهری جهانگیری معاون اول با شریعتمداری ،ارسال مجدد شریعتمداری به عنوان وزیر پیشنهادی وزارت کار به مجلس،عدم استعفای نوبخت از سازمان برنامه و بودجه،جلوس اسحاق خان جهانگیری بر صندلی معاون اولی بدون حق عزل منشی...!لنگر انداختن سی ساله ی زنگنه بر وزارت نفت،و باقی وزاریی که خود بهتر از نگارنده میدانید همگی یک پیام را میدهد،هر وزارت و هر صندلی در هر سازمان و نهاد دولتی سهم یک جناح و حزب اصلاحطلب یا سازندگی است!

کارایی دولت وحدت ملی ،که یادگار مهم جناب مرحوم هاشمی رفسنجانی است را مردم به خوبی در این 5 سال و اندی،درک و احساس نمودند.

هیچ کسی برکنار نمی شود،هیچ کسی استیضاح نمی شود،هیچ کسی استعفا نمیدهد،مگر آنکه،فردی یا تیمی از هم فکران همان فرد قبلی یا حداقل با حفظ تعداد سهمیه در کابینه و مجموعه مدیران کل دولت در کل کشور،جانشین آنها شوند!

این همان منطق و مفهوم دولت وحدت ملی ایی است که هاشمی،خشت خشت بنای آن را بنیان نهاد.

چرا دکتر احمدی نژاد چنین نامه ای به رهبری داد؟!

 

اولا لازم است بدانید رهبری طبق قانون نمی تواند رئیس جمهور را مستقیما عزل کند!

 عزل رئیس جمهور تنها در سه حالت می تواند امکان پذیر باشد:

یکم: این که مجلس شورای اسلامی رای به عدم کفایت وی دهد و سپس تایید رهبری! دوم: دادگاه دیوان عالی کشور حکم به مجرم بودن و عزل وی دهد و سوم: این که رئیس جمهور به دلیل بیماری و یا غیبت ..دوماه نتواند در محل کارش حضور یابد که خب معاون اول با اجازه رهبری موقتا جانشین وی تا برگزاری انتخابات میشود.

دوما:طبق قانون اساسی،هیچ کسی نمی تواند مجلس شورای اسلامی را منحل کند! درصورت استعفای نمایندگان هم فقط در حوزه های انتخابیه انان،انتخابات میان دوره ای برگزار خواهد شد!

سوما:این که احمدی نژاد گفته باشد که رئیس دستگاه قضا عزل شود! بیشتر یک جبهه گیری است تا یک پیشنهاد!صادق لاریجانی تا چند وقت دیگر ،جایش را به آیت الله ا... از مدیران حوزه علمیه قم خواهد داد! پس فکر نکنید اگر چند روز دیگر مراسم معارفه ایشان برگزار شد بخاطر نامه این اقا بوده باشد!

چهارما: با سه مقدمه بالا باید گفت که احمدی نژاد میخواهد عامل نابسمانی ها و مشکلات را به طور مستقیم رهبری نظام و شخص آیت الله خامنه ای معرفی کند! احمدی نژاد به خوبی میداند که طبق قانون رهبری چه اختیاراتی دارد ولی در نامه خود رهبری را دارای اختیارت گسترده معرفی و سپس پیشنهاد عزل و انتخابات فوری و آزاد میدهد! او میداند که شرایط کشور در سال آینده از نظر اقتصادی و اجتماعی به یک بحران ملی تبدیل شود،پس میخواهد خود را منجی مظلوم جلو دهد و بگوید مردم من این پیشنهاد ها را دادم ولی رهبری گوش نکردند...!

پنجما: اگر بخواهیم نظرات محمود احمدی نژاد بخصوص در دهه هشتاد را در مورد شورای نگهبان و دستگاه قضایی و زندانی سیاسی ردیف کنیم به یک چرخش 180 درجه ای نسبت به امروز خواهیم رسید..!

دوستان اصولگرا! بایکوت جلیلی ،کافی نیست؟

قصد داشتم در مطلبی عریض و طویل، به بهانه تحریم مجدد امریکا در فروش هواپیما به ایران!روضه ای برای اهل وزیر مسکن و راه بنویسم و یادی از میشود میشودهای آقای ظریف بنگارم و در اخر از رسانه ملی که فعلا از بالا خانه تا موتورخانه اش را به دولت اهدا نموده انتقاده کنم که از هیات نظارت بر برجام که فقط یک نفر آن از بین آن 9 نفر،منتقد برجام بوده و در این چهار سال در هیچ کدام از بخش های خبری تلوزیون دعوت نشده انتقادی کنم که دیدم اوضاع ازآن چه می بینیم،وخیم تر است!

دکتر سعید جلیلی،تنها عضو منتقد برجام که اکثریت قریب به اتفاق تمام سخنان و پیش بینی های ایشان در مورد نقض های فاحش برجام به به درستی به واقعیت پیوسته است،در این چهارسال دولت روحانی و دوسال عقد برجام،در هیچ کدام از سر تیترها و عکسهای روزنامه های اصولگرایی (کیهان،وطن امروز،جوان،رسالت،صبح نو و..) تقریبا هیچ! جایی نداشته و دوستان مثلا خودی،حتی یکبار سخنان دکتر جلیلی را در حد تیتر یک خود،جایز نشمرده اند! واقعا چرا؟

در مقابل، دشمنان دوست نمای اصلاحطلبمان! تا وقتی جلیلی سخنی علیه برجام به زبان آورده،یا او را تمسخر کرده اند و یا به ناچار یک سخن اش را هر چند با کمی تحریف تیتر یک خود کرده اند!

آن قدری که جلیلی،در این روزنامه ها ممنوع التصویر هست، بعید میدانم سران فتنه ممنوع التصویر باشند!

معلوم نیست این عمل ناپسند روزنامه های اصولگراو به تبع انها سایت های خبری اصولگرا با درجات خفیف تر،چرا هیچگاه سخنان جلیلی که تاکنون بارها درستی انها درباره برجام،اثبات شده،جایی در بین دوستان خودی نداشته است؟

سه داستان،یک هدف ...!

داستان اول:

دانشگاه که بودیم، دلباخته دختری شدم ،تمام کارها و درسها تحت تاثیر یک عشق شد،بخاطر نوع کارها در بسیج دانشگاه،با برخی از روحانیون جوان و خوش بیان آشنا شده بودم،با بچه های خوابگاه هم ارتباط زیادی داشتم،خیلی هایشان از شهرها و روستاهای دورافتاده ی فارس و کرمان و خوزستان و..آمده بودند،اکثرشان مرا به عنوان یکی از اعضای اصلی بسیج دانشگاه می شناختند،میدانستم خیلی هایشان در احکام اولیه دین مشکل دارند،چه برسد به مسائل سیاسی و معرفت دینی و.. ولی اکثرشان دل پاکی داشتند و آماده پذیرش حق!

بارها یکی از روحانیون خوش بیان از من خواهش کرد که ترتیبی بدهم تا جلساتی با بچه های خوابگاه در محل نمازخانه خوابگاه برگزار بشود که من بارها به دلایلی آنرا عقب انداختم تا جایی که اصلا برگزار نشد!

 زمان هایی هم که به دیدن آن روحانی میرفتم،بیشتر در مورد آن دختر دانشجو،و راه های رسیدن به آن(ملت دنبال راه رسیدن به خدا هستد!) بحث میکردیم و شبانه روزبه فکر آن بودم!

نزدیک انتخابات مجلس هم که میشد،فکر میکردم با تبعیت چند تن از بچه ها خوابگاه و دانشگاه از نظرات من،به تکلیف خودم عمل کردم!ولی واقیعیت این بود با رای دادن چند تا از آنها،فقط خودم را فریب دادم و از اصل قصه، همان بسط معرفت دینی و سیاسی ...دور افتادم!

همه به خاطر چسبیدن به دلیل فرعی قصه و عاشقی! و نپرداختن و برگزار نکردن جلسات هنوز هم از دست خودم ناراحت هستم..!

داستان دوم:

خدمت سربازی که رفتم،در دوران آموزشی،گاهی که وقت استراحت پیدا میکردم،با گروهان 160 نفره ای که نمونه کوچکی از جامعه ایران از بچه های سیستان تا آذربایجان و خراسان تا خوزستان در ان جمع بودند،بحث میکردیم! یکبار یادم هستم با دونفر از هم خدمتی ها درباره ی خروج مغزها از ایران حرف میزدیم و من از شهید چمران و زندگی اش سخن گفتم!بحث که بالا گرفت، به مسائل سیاسی هم رسید،سرمان راکه بالا گرفتم،دیدیم چیز حدود سی چهل نفر دورمان جمع شدند و دارند به حرفهایمان گوش میدهند،خواستم بحث را تمام کنم که دیدم بچه ها اصرار میکنند که ادامه دهیم! با یکی شان که حرف میزدم،فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مهندسی... صنعتی شریف یا امیر کبیر بودم(درست یادم نیست) از مسائل سیاسی و تقسیم بندی های رایج و اندیشه های گروه های سیاسی چیز زیادی نمی دانست! دردلم گفتم این از نخبه علمی مان! وای بحال بقیه...

یکبارهم یادم هست فرمانده آمد و بحث ده نفره مان در حیاط پادگان را بهم زد! بنده خدا از سر و صدای ما بیدار شده بود!

دیدم در دورانی که در بسیج بودم،یا نهایتا با چند بسیجی خرده شیشه دار بحث میکنیم،یا اگر بخواهیم با دیگر دانشجویان حرفی بزنیم،چون ما را به دید یک عضو بسیج نگاه میکنند،هر حرفی و هر بحثی را نمی کنند...خودتان بهترمی دانید!

داستان سوم:

لوله کش بنده خدا که کار میکرد،حرف از طب سنتی و...شد،از تیزهوشی و دقت پدربزرگش روحانی اش در تشخیص بیماری ها میگفت!

 گاهی هم حرف از آب و خشکسالی و باران میزد! حرف از انتخابات رای دادن و ندادن شد،نمی دانم سر چه حرفی!!! بحث رضاخان را وسط کشید و از توسعه کشور از درزمان حرف میزد،دیپلم هم نداشت بنده خدا! به او درباره ی خیانت رضاخان به طب سنتی گفتم!چند ثانیه ای مکث کرد و دیگر حرفی نزد...!

هنوز هم کم کاریم!

همین...

اختلاس گری که مرجع تقلید شد!

جوان بود که به قم آمد،به دلیل برخی فعالیت های سیاسی،چندبار ساواک شاه بازداشت اش کرد،انقلاب که شد،به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد!نماینده ی سه دور اول مجلس و در مجلس سوم،نائب مهدی کروبی بود!

به همراه موسوی خوئینی ها،از موسسین مجمع روحانیون مبارز و از اعضای مجمع محققین حوزه بود!از دوستان نزدیک بهزاد نبوی بود،شهید رجایی و باهنر که در انفجار نخست وزیری ترور شدند،جز 61 نفری بود که چهار سال بعد به امام نامه نوشتند و شهادت دادند که نبوی و بقیه مقصران حادثه و ترور، بی گناه و پاک اند!امام جماعت مسجد قلهک تهران که بود،صدای مردم را در آورده بود و بیرون اش کردند!

در اواخر عمر امام ره،جز چنج نفری بود که از طرف مجلس در هیات بازنگری قانون اساسی و افزایش اختیارات رهبری حاضر بود!

اسد الله بیات زنجانی از مجلس که درآمد،به تدریس دروس حوزوی پرداخت!از شاگردان سابق و فعلی اش حجاریان و عبدی و غلامحسین کرباسچی(شهردار سابق تهران که بعدها به علت فساد مالی بازداشت و زندانی شد) میتوان نام برد!یکرورز تصمیم گرفت خانه اش را بیت و خودش را مرجع تقلید بنامد و چنین نیز نمود!!!

بیات،به حدی به معلومات علمی اش مغرور بود که یکروز گفته بود حاضرم با حضور برخی از آقایان مثل مشکینی ،فاضل و...در امتحان علمی فقهی شرکت کنم و از همه ی فقهای شورای نگهبان، نمره بالاتری بیاورم!

به علت عدم دادن وجوهات از طرف مردم به او،وضع مالی مناسبی نداشت!کلاس های درسش،گاهی به علت نبود شاگرد تعطیل میشدند!برای چاپ رساله رایگان و تامین مالی و جذب شاگرد!از یکی از سران فتنه پول گرفت!

المثنی یا آلترناتیو مسئله این است!

هرچند بنده سعی نداشتم در مورد آقای احمدی نژاد و اطرافیانش فعلا و فعلا... مطلبی بنویسم و یا نظری دهم،و سعی ام در این دوره این بوده که یک نیم نگاهی به جریان شناسی افراد و گروه های اصلاحطلب و لیبرال و..داشته باشم تا نسل جوان و نوجوان بیشتر با این افراد آشنا شوند،اما با ثبت نام دکتر احمدی نژاد لازم است چند نکته را خدمت شما بزرگواران بیان کنم:

اولا: هرکسی حق ثبت نام در انتخابات را داراست،مکانیزم سیستمی انتخابات هم حق دارد تا افراد ثبت نامی را بر اساس قانون و سابقه افراد،بررسی تایید و رد نماید،پس این که بگوییم چرا فلانی ثبت نام کرد،شاید درست نباشد ولی میتوانیم فرد را از نظر قول و قرارهایی که داده و تبعیت از ولی فقیه،مورد ارزیابی قرار دهیم.

دوما: دقیقا هنوز مشخص نیست چرا آقای بقایی میخواهد کاندید شود!!!باتوجه به سخنان احمدینژاد،و قضیه بازداشت چندماهه بقایی توسط وزارت اطلاعات،و سپس عدم اثبات جرم او،سانسور او از سوی بخشی از اصولگرایان،پوشش غیرواقعی از سوی رسانه های اصلاحطلب،انتقادات احمدینژاد از راس قوه قضاییه،معجونی از مظلوم نمایی برای او در بخشی از مردم را آماده کرده است!

سوما:نهی رهبری از طریق مصلحت ندانستن حضور رئیسجمهور سابق،نامه تبعیت احمدینژاد از رهبری،سپس چندماه بعد،فوت هاشمی رفسنجانی،مخالف جدی او،توصیه احمدینژاد به نزدیکانش برای عدم شرکت در کاندیداتوری،سپس چند روز بعد،اعلام حضور بقایی،کنفرانس مشایی و یکی دانستن بقایی و احمدینژاد و خودش!دوباره تغییر نظر احمدی نژاد،اعلام حمایت از بقایی،کنفرانس خبری احمدی نژاد و بیان اینکه الان دیگر با حضور دیگرکاندیدها،دوقطبی نبوده وسه قطبیست!

یا تاثیرات فوق خاص آقای مشایی را بر احمدی نژاد ثابت میکند،یا بازی احمدی نژاد با تیم روحانی و..

اطلاعاتی تودار! از معاونت شهید رجایی تا خاتمی..!

تهرانی بود،دبیرستان که بود با بعضی از اعضای مجاهدین خلق آشنا شد،در دانشگاه که کشاورزی میخواند ساواک به دلیل ارتباطش با مجاهدین خلق بازداشت و زندانی اش کرد!خسرو میگفت چون هاشمی وطالقانی هم ارتبط داشتند پس ماهم داشتیم! انقلاب که شد عضواطلاعات کمیته انقلاب شد! رجایی که نخست وزیر شد،با نفوذ بهزاد نبوی،رجایی شاگرد سابقش را کرد معاون اطلاعات نخست وزیری!در زندان شاه که بود،با بیشتر اعضای منافقین مثل حسین برادر مهدی ابریشمچی شکنجه گر معروف مجاهدین خلق دوست شده بود!اطلاعات نخست وزیری را که تشکیل داد،حراست کل هم زیر نظراو بود،رجایی وباهنر که در انفجارشهید شدند، خسرو قنبری تهرانی با اندک جراحتی و کاملا به هوش بیرون آمد!

#فرهنگ_پرواز

یکی از افراد که به طرف اتاق سوخته میدوید، بهزاد نبوی را دیده بود که از پله ها ها پایین میاید و مدام میگوید کشمیری شهید شد! خسروتهرانی،آوردن کشمیری به دولت را از رکن دوم ارتش وستاد ضد کودتای نوژه تعریف میکرد!خودش میگفت همیشه در مقابل آمدن اعضای مجاهدین خلق به اطلاعات نخست وزیری مقاومت میکرده!ولی یکبار که کشمیری میخواسته به اطلاعات سپاه نفوذ کند،مسئول گزینش سپاه او را همراه خسرو دیده بود!

روز تشیع جنازه رجایی و باهنر،پیکر این دو سوخته بود ولی استخوان هایشان باقی مانده بود!در عوض درتابوت کشمیری،یک کیسه خاکستر گذاشته بودند! موسی زرگر دیده بود و گفته بود اگرجنازه با بمب آتش زا بسوزد،جمجمه بخاطر داشتن اب،سالم میماند!اقای خامنه ای همانجا متوجه موضوع میشود و به پاسدارها اطلاع میدهد! کشمیری از قبل خانواده اش را خارج کرده بود! قنبری تهرانی که خارج شدن کشمیری قبل از انفجار را دیده بود،قضیه را تا بعد از فرار کشمیری از ایران،مخفی مینماید!ومیگوید بعدا با کار اطلاعاتی فهمیده مقصر کشمیری بوده..

تهرانی ،کشمیری را دبیر شورا امینت کرده بود! شهید رجایی به کشمیری علاقه داشت!همان بمب را اول میخواسته ببرد جماران که پاسدارها مانع ورود بدون تفتیش او شده بودند و ناکام مانده بود.

آیا برادر جنجالی حسن روحانی،در دستگاه اطلاعاتی امنیتی نفوذ کرده است؟

همین چند وقت قبل بود که واحد اطلاعات سپاه پاسداران،اقدام به بازداشت ابر بدهکاران بانکی و فاسد مالی کرده بود،در بین بازداشت شدگان افرادی بودند که به مانند عزل و نصب مدیران نجومی بگیر یا رابطه نزدیکی با حسین فریدون داشتند یا با نفوذ و اعمال فشار فریدون در به مقامات عالی اداری دست پیدا کرده بودند..!

خبر دیگری در این چند روز منتشر شد و البته نه تایید شد و نه تکذیبیه مهمی انتشار یافت!این بود که نهاد های اطلاعاتی اعم از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و حراست کل و..توافق کرده اند با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری،فعلا از تعقیب قضایی فریدون خودداری نموده و به بازداشت و جمع آوری اطلاعات از باقی مدیران نزدیک به حسین فریدون برادر روحانی،بسند نمایند!

خبر بعدی، سوژه شدن ماجرای انتخاب علوی،وزیر اطلاعات توسط روحانی بود! به طوری که خود جناب علوی با صراحت میگوید که سر رشته و تخصصی در حیطه وزارت ..نداشته و با صرف سید بودن و فرزند ائمه بودن و..این مهم را پذیریفته و توسط مجلس نهم رای اعتماد گرفته...!

بعد از این مصاحبه تلوزیونی بود که خبر رسید معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات گزینه ی مورد حمایت فریدون و تحمیلی بر علوی بوده است! به طوری که با در کنار هم قرار دادن مصاحبه های علوی، معلوم میشود چرا هر بار جناب علوی در برابر نقد عملکردش قرار میگیرد!به موضوعات قیمت گوجه و تورم و دستاورد های خیالی برجام تا تقلیل فساد 12 هزار میلیاردی صندوق فرهنگیان در دولت روحانی به فساد دو یا سه هزارمیلیاردی!!! می پردازد و عملا وزارتخانه وی،در بحث مقابله با فساد مالی ،سکوت اختیار کرده است..!

ماجرا از آنجا جالب تر می شود که در بحث مدیران دو تابعیتی و کم کاری علوی و همکارانش،معلوم می شود که برخی ابربدهکاران مالی دستگیر شده توسط سپاه پاسداران،دارای تابعیت کشورهای اروپایی و امریکایی نیز بوده اند...! که متاسفانه با فشار شخص روحانی و برادر ایشان،دستگیری برخی دیگر فعلا امکان پذیر نبوده است..!