فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

نمی دانم!شاید مشکل من و امثال بنده این باشد که کمی تا حدی حرف هایمان را رک و صریح می زنیم،اگر در جمع تعدادی از دختران بگوییم به بی ادبی متهم میشویم و اگر در جمع تعدادی از مردان بگوییم به ثروتمند بودن و غیره!

اما نمی شود حقیقت را نگفت و نمی شود این حقیقت را در سینه نگه داشت و به زبان نیاورد!

اما چه کنیم که خانواده هایمان و زندگی مان و نسل مان و ... همه در خطر است.مهم ترین معضل امروز جامعه ی ما اشتغال و کار است،در کشوری هستیم که با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنیم،تعداد بسیاری از مردان بیکار هستند،و وضع ازدواج جوانان بسیار نامناسب و معیشت خانواده در خطر است.

حالا با تمام تفاسیر و تمام بحث ها معلوم نیست چرا در کشوری که مردان وضع کار خوبی ندارند عده ای از پسران رو به تن پروری اورده اند؟ معلوم نیست چرا برخی ها حاضرند خودشان در خانه لم بدهند و یا استراحت کنند و یا در شغل خودشان راحت طلب باشند ولی اجازه بدهند همسرشان در جایی بیرون از خانه مشغول کار شود؟

اشتباه نکنید و سریع موضع گیری نکنید،اما مشکل اصلی از خود بانوان و خواهران محترم است.چرا برخی خانم ها اصرار دارند در بیرون از خانه کار کنند؟ چرا برخی از خانم ها فکر می کنند اگر هرچه بیشتر شبیه به مردان شوند و به مانند مردان،بتوانند پول دربیاورند!قهرمان هستند؟ این تفکرات فمینیستی چگونه در ذهن زنان ایرانی رسوخ کرده است؟

کار به جایی رسیده است که دختران به این امید وارد دانشگاه و مراکز اموزشی میشوند که در اینده بتوانند شغلی برای خود پیدا کنند! لطفا مغلطه نکنید! منظور ما همه رشته ها و شغل ها نیست! برخی مشاغل مثل معلمی یا پزشکی نیاز جامعه است که زنان نیز در ان حضور داشته باشند!(که حتی در این بین نیز استثناهایی است) ولی ایا با وجدانتان میتوانید کنار بیایید و از خیر لفظ خانم دکتر و خانم مهندس و خانم کارمند فلان پایه بگذرید و به فکر تربیت نسل بعد یعنی فرزندانتان باشید؟

بعضی ها عشقشان این است که به مانند همسر خود کار کنند و به زعم خود فکر میکنند اگر بتوانند مستقلا پول در بیاورند یعنی این که خیلی زرنگ هستند! ولی باید گفت زهی خیال باطل!

وقتی به فلان دختر میگوییم چرا دوست داری خودت در بیرون از خانه مشغول باشی و کار کنی،او میگوید دوست دارم مستقل باشم! مثل این می ماند که به یک مرد بگویی چرا دوست داری خانواده داشته باشی و او بگوید چون دیگران دارند!!!

علیرضا
۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۷ نظر

 

شرحی بر کوروش گرایی جوانان سرزمین ام

1:اصولا معلوم نیست جامعه شناسان ما در کشور،مشغول چه کاری هستند؟ چرا هیچ وقت نمی توانند پدیده های اجتماعی را رصد و پیگیری و تحلیل درستی از آن ارائه دهند،معلوم نیست تا کی باید به ساز جامعه شناسانی برقصیم که فقط متون غربی را حفظ  ضبط کرده اند و نمی توانند از خود چیزی بیرون تراوش کنند...

2:توافقی در عالم سیاست شکل میگیرد و اسمش را اول لوزان و دوباره در چند روز بعد با توافق دیگری اسمش را برجام میگذارند،جوانک هایی به بیرون میریزند و میرقصند و شادمانی میکنند بدون آنکه چیزی از متن و مفاد و عواقب خطرناکش بدانند! و شعر خر برفت و خربرفت میخوانند و با سادگی هرچه تمام میشوند نماد جوانک های عصر ما! یا همان عصر ارتباطات....

تیمی به جام جهانی فوتبال میرود،با یک بازی احساسی و شتاب زده و غیرمنطقی،در دقیقه ی اخر گل میخورد و میبازد! ملتی دوباره به بیرون میریزند،چنان شادی میکنند که هر بیننده ی خارجی اگر ببیند فکر میکند که تیم شان یا قهرمان جام شده است و یا حداقل در صورت عدم کسب مقامی،یکی از تیم های بزرگ فوتبال را شکست داده ولی داستان خنده دار و غم انگیزآنجاست که نه بردی در کار بوده و نه کسب مقامی! بلکه با افتخار شکستی را قبول کرده و در شادی شکست تیم ملی کشورشان به پایکوبی و بزن و برقص مشغول شده اند!

یا قبل تر ازآن،خوااننده ایی نچندان معروف،به دلیل بیماری از دنیا میرود،عده ای جوان به مدد همین شبکه های اجتماعی،به زعم خودشان با دوربین های روشن گوشی هایشان،به تشیع جنازه اش میروند و در اخر با بزن ورقص و خواندن برخی از موسیقی و متن های آن خواننده ،تعجب همگان را بر می انگیزند!


علیرضا
۰۹ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۵ نظر
دبستان که بودیم،بنا به شرایط آن زمان و تعداد دروس در آن زمان فقط یک ساعت در هفته کلاس قرآن داشتیم،یعنی بعد از سوم ابتدایی این یک ساعت اضافه شد،چیزی به اسم تعلیمات دینی نداشتیم،معلم قرآن ما فردی بود با قدی بلند،موهای جوگندمی،لخت و شانه کشیده و همیشه کت و شلوار پوش! چهره ای مهربانی داشت،در واقع کار اصلی اش برگزاری امورات فرهنگی مدرسه و مسئول کتابخانه بود! کتابخانه که نه! اتاقکی بود که حدود 200 تا 300 کتاب مخصوص سنین کم داشت.
در همان یک ساعت کلاس قرآن،می بایست نوار قرآن میاورد و با ان ضبط های قدیمی،برایمان قرآن سه بار تکرار پخش میکرد،کلاس شلوغی داشتیم،چیزی حدود 45 نفر دانش آموز بودیم،هم باید کنترل نظم بچه را اداره می کرد و هم تدریس! یادم میاید یکبار که خیلی کلاس شلوغ شده بود،کنترل اش را از دست داده بود و من بخت برگشته و از همه جا بی خبر خواستم سوالی از او بپرسم که به ناگاه یک سیلی آب دار جانانه ای نثار من کرد و بعد گذشت دقایقی آمد از من معذرت خواهی کرد!
کلا دیگر علاقه به شخصیت و تدریسش را از دلم بخاطر یک عدم کنترل رفتارش! در دلم از بین رفت!
وقتی که به مقطع بعدی یا همان راهنمایی رفتیم،کلاس اول راهنمایی آن زمان یا ششم ابتدایی فعلی! چیزی به اسم معلم دینی نداشتیم!یعنی بهتر بگویم،در مذهبی ترین شهرایران!مدرسه ی ما برای بچه های کلاس اولی،معلم دینی نداشت! یک معلم عربی هم داشتیم که به فراخور درس اش،بازهم کلاس به اسم دینی شناخته می شد ولی کتاب تعلیمات دینی را درس نمی داد و عربی تدریس می کرد،معلم اش روحانی بود،برای کلاس دینی،مدیر مدرسه مان که خودش قبلا معلم درس عربی بود،معلم کتاب فارسی مان را مجاب کرد تا دینی و قرآن تدریس کند! بنده خدا به غیر از خواندن سوره توحید و حمد، نمی توانست یک کلمه قرآن را به صورت درست و یا حداقل با لهجه فارسی بخواند چه برسد به عربی! همیشه هم به خاطر عادتی که داشت آب دهان در حین گفتار از دهنش خارج میشد و با روخوانی چهارتا حدیث و داستان از زمان صدر اسلام،سریع کلاس را جمع میکرد و با بچه ها درباره موضوعات متفرقه و .. حرف میزد و به قول معروف وقت گذرانی می کرد....
در سال دوم و سوم راهنمایی،معلمی برای تعلیمات دینی برایمان انتخاب کردند که حال خودش را نداشت،ریش هایش را با ماشین میزد،موقع گفتار عادت داشت لبانش را غنچه کند و با تلفظ غلیظ برخی حروف مثل غین و عین و ...میخواست سطح سوادش را به رخ ما بکشد.
به حضرت شلنگ و جناب خط کش فلزی اعتقادی راسخ داشت،کوچکترین بی نظمی از نظر او مساوی بود با جریمه رونویسی از کتاب تعلیمات پر حروف دینی و خوردن تعداد زیادی ضربه شلنگ و سیلی کشیده بود! آن قدری که بچه ها از او می ترسیدن،از معاونین و ناظم مدرسه حساب نمی بردند! تنها باری که بچه ها از او نترسیدن و از چیز دیگر داشتند از ترس بر خود می لرزیدند،نوار صوتی سیاحت غرب مربوط به خواب یکی از علما از دنیای برزخ و لحظه دیدار ملک الموت بود!
معلم عربی مان،همیشه مغرور و کمی زیادی لوث و نغ نغ کن بود،هیکلی درشت و چهره ای تیره با موهای ریخته داشت!همیشه به لیسانس حقوقش اش می نازید و تعریف می کرد،همیشه بچه ها را تهدید میکرد که اگر معلم نبود، الان یک وکیل پایه 1 دادگستری میشد،او هم از اقدامات فیزیکی برای آرام کردن بچه و گفتن جوک های بی مزه کم نمی گذاشت! عوضش در سوم راهنمایی،او شد ناظم و یک معلم عربی روحانی با اخلاقیات خوب و کمی بد آمد و روزگار سپری شد!
جالب بود که از بچه های کلاس،حداقل 15 نفر از بچه ها،پدرهایشان روحانی بودند...!
در اول دبیرستان معلمی آمد که بعدا فهمیدیم در کار ملک و املاک است و حسابی پول دار و به زعم خودش برای قربت الی الله و ... می آمد تدریس! اخلاقش بسیار بد بود،ما که خانواده مان مذهبی بود از این آدم بدمان میامد تا آن پسر آخر کلاس نشسته و به قول خودشان لات خیابانی! عوضش همیشه داستان های اخلاقی میگفت!به هر بهانه و چیزی سعی میکرد حال یکی را بگیرد،اگر گیر نمیداد،حالش خوب نمی شد،به قدری از او و درس دادنش زده شده بودیم که در زمان کنکور از این که کتاب دینی اول دبیرستان را نمی خواندم خوشحال بودم!
در سال های بعدی معلمی خوش اخلاق و خوش برخوردی امد که البته بعضی اوقات با شیطنت های برخی بچه کمی ناراحت میشد! مباحث مربوط به ولایت فقیه و حکومت اسلامی را به خوبی تدریس میکرد و بیشترین اطلاعات و یادگیری بنده برای آن زمان می باشد!
به طوری که بعد از اتمام دبیرستان،او به قدری شاگردانش را دوست میداشت که هر وقت در خیابان یکی از ماها را میدید،احوال پرسی میکرد و حسابی ما را شرمنده منش و اخلاقش میکرد،معلم زیست و معلم شیمی مان مذهبی بودند،با خودم میگفتم کاش اینها هم برای بقیه دینی تدریس میکردند،تدریس اینها هم عالی بود،من حتی بدون خواندن کتاب و جزوه و صرفا با گوش کردن سر کلاس های اینان،امتحانات نهایی را پاس کردم!
در دانشگاه،به غیر از یکی دوتا از استادهای دروس دینی و عمومی مان،بقیه واقعا تدریس خوبی نداشتند،کلاس هایشان خسته کننده بود،دانشجوها باسختی کلاس ها را میگذارندند و به قولی وقت گذرانی میکردند!عوضش برخی از اساتید که عقیده های درست و درمانی هم نداشتند و خیلی علیه السلام بودند...با دانشجو چنان رفیق می شدند که دانشجو ها ول کن آن استاد نمی شدنددختران مجذوب میکردند و پسران را با حرف های پوچ ولی قشنگ ! فریب می دادند...
آن استاد هایی هم که مذهبی بودند،شاید به خاطر ترس از ارتباط با دختران کلاس،یا شاید هم چیز های دیگر خیلی زیادی سنگین بودند و جذبه خاصی از خود نشان نمی دادند!
همه این ها را گفتم که بگویم جدا از چاپ بد کتب دینی و عربی آن زمان ما،تصاویر گرافیکی کم کیفیت،نوع تدریس و اخلاق برخی معلمان این دروس مهم به قدری بد بوده که به چشمان خودم می دیدم که برخی دانش آموزان از لج آن معلم مسئله دار،با نماز خواندن و قرآن خواندن مشکل پیدا میکردند! و این در حالی بود که اکثر خانواده هایمان مذهبی بودند...حالا از وضع و اوضای مدارس دخترانه خبری ندارم!
این را هم بگویم بد نیست،در اردوهایی که بسیج میرفتیم و در دوره هایی که شرکت میکردیم،اساتیدی که برای دروس فلسفه اسلامی و دین و...میامدند عالی بودند که برخی دانشجو ها بعد از اتمام تحصیلات به خاطر جذبه و اخلاق و تدریس خیلی خوب آنان الان در حوزه در س میخوانند و طلبه شده اند!
نخواستم درباره ی معلمان دیگر دروس حرف بزنم! ولی دیگر دروس هم اگر معلمی در ظاهر مذهبی بود و اخلاق خوشی نداشت و همان نتایج را بروز می دادند....راحتر بگویم،به طور مثال در دبیرستان،معلم ادبیاتی داشیتم که بعدها فهمیدیم در عملیات فاو،در اروندرود جانباز شده است،به قدری هم اخلاق و هم تدریسش عالی بود که دوست داشتم بروم در دانشگاه ادبیات بخوانم!
همیشه خودمان با دست خودمان به نسل های جوان ضربه میزنیم،همیشه از خودمان ضربه خوردیم و دشمنان با خیال آسوده نظاره گر بودند...!
کاش همه معلمان ،کارشان را با مقدار پولی که بدست می آوردند مقایسه نمی کردند....
همین...
علیرضا
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر

فارغ از این که استاد عباسی آزاد شود یا نشود،تبرئیه شود یا نشود،عزیز تر شود یا نشود،محبوب تر شود یا نشود... یک چیز برای من و امثال من مهم تر است و آن این که ارتش دیگر برای من محبوب نخواهد بود و برای نسلی از جوان های انقلابی،نهاد حفاظت اطلاعات ارتش دیگر نمی تواند لقب بصیر بودن و تیز بین بودن را برای خودش یدک بکشد...

ارتش کلمه طیبه است ولی میتواند نفوذی های در ان وارد شوند که در زمین دشمن بازی کنند.ارتش میتوانست برادر ما باشدو ارتش میتوانست سلاح ما باشد.ارتش میتوانست همراه ملت انقلابی عمل کند انگاه وزیر خارجه دولت اعتدال،یعنی اقای ظریف وقتی از ناتوانی سیستم دفاعی حرف میزد،مشتی بر دهان او باشد و نتوانست!

اگر امثال ارتش قرار بودند بصیر باشند،رهبر معظم مان دیگر لقب افسران جنگ نرم را فقط به دانشجویان و بسیجیان نمی دانند،معلوم نیست در عمق عقیدتی و اطلاعاتی ارتش چه میگذرد؟ ما همه نگران ارتش هستیم....

ارتش شاید زورش بر جریان غیرانقلابی نرسد! یا شاید هم میرسد ولی از چیز یا چیزهایی میترسد! ارتش شاید نیاز به تصفیه داشته باشد،نه تصفیه از نوع نفرات! بلکه تصفیه از نوع عقیدتی و سیاسی! ارتش میتوانست برای خودش محبوبیت کم نظیر بین جوان مستعد و انقلابی پیدا کند و لی این گونه عمل نکرد!

ارتش بد وارد بازی شد که استاد ما را برای چند روزی حبس کند و بگوید من می توانم!!! چه چیز را میتوانی ارتش؟

ارتش عقب تر از فرمانده ی نیروی زمینی اش عمل کرد و شاید ارتش و نهاد اطلاعات ارتش شاید نیاز به بازسازی و بروز رسانی عمیق تری نیاز داشته باشد....!

پ ن شرح تصویر !!!!:

من بر روی چهارچرخ!در یکی از پادگان های تکاوران نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی در استان خوزستان،اردوی راهیان نور سال نود هجری شمسی!یادش بخیر،ارتش برای ما ارتش بود....

علیرضا
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر

 

هوا گرم است،ماه رمضان است،تشنگی و بی حالی در اغلب ساعات روز بر انسان غالب میشود،افتاب به صورت تقریبی 90 درجه می تابد، خیلی ها در این هوا اگر به انها پول هم بدهید حاضر نیستند مسافتی را پیاده طی کنند! اما چه می شود جماعت میلیونی می آیند؟

امام ره میتوانست به جای آخرین جمعه ماه مبارک رمضان،مثلا ماه شعبان یا ذی الحجه و هر ماه قمری دیگر را برای روز جهانی قدس انتخاب کند! اما چرا امام ره می آیند آخرین روز ماه مبارک را انتخاب میکنند؟

شاید دلایل سیاسی و فرهنگی متعددی برای این کار بیابیم اما یک دلیل انسانی اسلامی هست که بر همه ی دلایل سایه انداخته است.

کودکان غزه در نوار غزه در محاصره ی کامل هستند،اخیرا تصاویری از قاچاق نان به داخل غزه منتشر شده، مردم غزه به دلایل امنیتی سختی که صهویونیست ها برای آنها تدارک دیده اند،در متراکم ترین نقطه ی جهان زندگی میکنند.

آنها به همه مواد دارویی و غذایی دسترسی ندارند. صهیونیست ها برخی منابع آب زیر زمینی را هم به عمد مسموم کرده اند تا شرایط سخت تری برای مسلمان مظلوم غزه فراهم شود.

امام با انتخاب این روز در ماه رمضان ودعوت به شرکت همه با دهان روزه در این روز،نشان داد ضرب المثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام از اساس باطل و غیر قابل قبول است. حالا برخی مدعیان دموکراسی و حقوق بشر بیایند برای دیگر موضوعات اشک تمساح هم بریزند نمی توانند روز قدس در ماه رمضان را انکار کنند.

امام خمینی همیشه در ضربه زدن و بازکردن مشت لیبرال دموکراسی، دارای مواضعی محکم و حساب شده بود و انتخاب این روز در این ماه بر این امر صحه میگذارد.....

حال از این طرف ملت های مسلمان می آیند با  دهان روزه در هوای گرم شعار حمایت از فلسطین و غزه سر می دهند،خب مگر همیشه نمی گویند انسان ها در شرایط سخت کمی باید همدیگر را درک کنند؟ این هم یکی از همان همدردی هایی است که امام خمینی ره با بینش متعالی خود این روز را انتخاب کردند.

انصافا در روزقدس راه پیمایی رفتن خیلی سخت است برای ماهایی که در ماه رمضان ترجیح میدهیم در زیر کولرهای خنک استراحت کنیم! پس این انتخاب ،علاوه بر تمام دلایل سیاسی،دلیل انسانی اسلامی آن بر همه دلایل سنگینی بیشتری دارد اگر حکام خونخوار کشورهای مرتجع عربی بفهمند.....

همین....


علیرضا
۱۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

باید قبول کنیم که برخی چیزها در نظام اسلامی ایران تبدیل به بدهیات شده است.

چیز هایی از قیبل آقازادگی تا فدایی ها چشم و بسته ی برخی از افراد و جریانات سیاسی در کشور و قضیه مهم و تاریخی شخص پرستی که که از قبل از اسلام هم وجود داشته امروزه گریبان نظام ما را به مانند طنابی محکم گرفته است.

هنوز هستند افرادی را که با وجود تمام سنگ اندازی های شخص رئیس مجمع تشخصیص مصلت نظام(سعی کنید عنوان مسئولیتی را سه بار در ذهن خود تکرار کنید!) چه در زمان امام ره و چه بعد از رحلت امام خمینی ره می بینند و میشوند و درک میکنند اما نمی توانند بپذیرند که یک شخصی مثل این آقا دیگر نمی توان عنوان دوستی برای رهبری فعلی نظام حساب باز کرد!

رفتار شخص رهبری و عناصر سازنده ی نظام همواره برگرفته از رفتار بصیرت زایی بوده است.

در رفتار بصیرت گونه، شما به مردم دستور نمی دهید،راهشان را اجباری انتخاب نمی کنید،بلکه با گذاشتن عناصر نامطلوب و مطلوب در کنار هم و بیان ویژگی های هر دو عنصر و جریان ها، به مردم یاد می دهید تا خودشان بتوانند عنصر مطلوب را انتخاب کنند.

در قضیه شخص میرحسین موسوی،این فرد برای نسل های سوم و جهارم انقلاب،فردی ناشناخته و برای نسل های اول و دوم انقلاب یاد آور خاطرات دوران جنگ و امام راحل بود،اما شخص موسوی،از همان ایان تفکرات غرب گریانه وی و عدم اعتقاد عملی وی برای برخی دلسوزان نظان از جمله شهیدان حسن آیت و ...روشن بود.

نظام در قضیه فتنه 88 کاملا در طول 8 ماه،طوری رفتار کرد که مردم خودشان دریابند که وی و برخی از اطرافیانش جز عناصر نامطلوب هستند،کله شقی ها و یکدنگی های میرحسین موسوی تشخیص را برای مردم آسان تر نمود.

در قضیه بنی صدر و با توجه به قسم حضرت امام مبنی بر موافق نبودن با بنی صدر و لزوم احترام به رای مردم کار را به جایی رساند که اول مردم تشخصی دادند که بنی صدر از منافقین است و رای مجلس اول،عزل وی توسط امام جای هیچ شک و شبهه ایی باقی نگذاشت.

هاشمی رفسنجانی هم اکنون با خاطره سازی های خود سعی بر آن دارد که ذهن نسل سوم و چهارم انقلاب که جوان ها و نوجوان ها را تشکیل میدهند،درگیر این نکته سازد که اگر امام بنیان گذار انقلاب اسلامی بود،من یعنی هاشمی رفسنجانی نیز اهرم اصلی کمک امام بودم!


هاشمی اعتقادی به اصل ولایت فقیه هم اگر داشته باشد که ندارد،اعتقادی به شخص رهبری فعای نظام ندارد،هاشمی برای پیشبرد اهداف خود و برداشتن رقیبان سیاسی و انتقام گیری از اصلاحطلبان تا اصولگریان اول میرحسین موسوی را منزوی ساخت و سپس به سراغ بیت امام رفته است.

مطمئنا شخص بعدی خود علی لاریجانی رئیس فعلی مجلس شورای اسلامی خواهد بود.

حملات او در چهار دور انتخابات ها از ریاست جمهوری تا مجلس شورای اسلامی به شورای نگهبان و بیان حفظ رای و ایجاد شبهات مختلف در ذهن جوانان نشان میدهد او از یک بیماری سیاسی رنج میبرد.

علیرضا
۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۱۷ موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۴ نظر

وقتی پدیده ایی تکنولوژیک ! تولید میشود، و به مردم عرضه میشود با خودش فرهنگ اش را میاورد و اگر این پدیده محصولش را در اختیار دیگر کشورها با فرهنگ های گوناگون قرار دهد،فرهنگ خودش را در واقع به نحو مطلوب و کاملا هدفمند صادر میکند،متقابلا در پدیده ی جهانی شدن،مسلزم وجود چنین محصولاتی است که مردم دیگر کشورها را با فرهنگ غربی پالایش کرده و فرهنگ آنها را تغییر دهد...
برنامه هایی نظیر ایستاگرام یکی از همین پدیده ها است که به صورت مستمر و برنامه ریزی شده در حال انتقال قوی فرهنگ غربی و تغییر ذائقه مردم است.

وقتی هنر سینما در بین مردم جذاب شد،عده ایی که از این راه کسب معاش میکنند سعی مکنند تا فرهنگ خودشان و سلیقه ی خودشان را در بین مردم باب کنند.
وقتی شبکه های اجتماعی در بین مردم تقریبا همه گیر شد و این همه گیری صرفا در بین افرادی است که با اینترنت سرکار دارند ،خواهند بود،وقتی در غرب برای شناسایی افراد عکس پروفایل باب شد،اطلاعات روزمره ایی که شاید ایرانی ها تا همین چند سال پیش از غذا خوردن و لباس پوشیدن تا بیرون رفتن و ..خانواده شان دوست نداشتند کسی از غریبه ها یا حتی دوستانش بدانند ،توسط شبکه های اجتماعی مجازی نظیر اینستاگرام به مردم غریبه و دوستان  عرضه شد ،بدانید در حال تغییر ذائقه و فرهنگ مردم به خوبی عمل میکنند...
متاسفانه بازیگران سینما و تئاتر، به لطف هنر جذاب فیلم، در بین مردم محبوب ویا حداقل مشهور شده اند،زندگی بازیگران خصوصی است و به خودشان مربوط است،از غذا خوردن تا لباس پوشیدن آنان نیز باز به خودشان مربوط است،این که برخی با سگشان عکس بیاندازند باز به خودشان مربوط است!
اما وقتی همین بازیگران به لطف رسانه ی ملی و با بودجه ی کشوری مشهور میشوند و یا فیلم های سینما که باز از یارانه ی دولتی کمک میگیرند و به مردم عرضه میشوند،دیگر اینجا زندگی خصوصی معنایی ندارد،درواقعا وقتی بازیگران با گذاشتن عکس هایی که در آنها با انواع هنجار شکنی ها و قبح شکنی های مسائل شرعی نامحرم و محرم بودن افراد مواجه میشویم یا می بینیم یک بازیگر زن چگونه با نمایش لباس های خلاف عفت خود به ترویج آن بین جوانان اقدام میکند،دیگر زندگی خصوصی معنایی ندارد!

به همین راحتی با تعداد فالوئرهای بالا که باز هم به مدد صداوسیمایی بدست آمده که هنوز معلوم نیست آیا پسوند صداوسیما ، اسلامی است یا ملی !!! سعی در تغییر ذائقه و سلیقه مردم میکنند...

زمانی عکس های ناجور بازیگر مرد و زن را باید در مجله های زرد و بعدش در سایت ها سرگرمی و خلاف شرع! میافتیم که به کمک شبکه های اجتماعی موبایلی که الان دست کوچک و جوان افتاده است... می بینیم که چگونه دین و فرهنگ خودمان توسط بازیگران مثلا وطنی مان به نیابت از بازیگران فحشای جهانی خودآگاه و یا ناخودگاه سعی در تغییر فرهنگ دینی جوانان عمل میکنند...
هرچند که کل ایران 80 میلیونی،چند هزار فاوئر مجازی و بعضا فیک و تقلبی نیست،اما در مقابل به گناه افتادن جوانانی مسئول هستیم که که وقتی فلان دختر سینما که اسم بازیگری را با خود به یدک میکشد و با بدحجابی خود،ذهن پسران را آشفته میکند و در این آشفته بازار اقتصادی که برخی پسران از روی تنبلی و تن پروری اقدام به ازدواج نمی کنند و اگر بخواهند دنبال دختری بگردند برای همسری ،به دلیل وجود تصاویری که از این بازیگران دیده اند دچار افسردگی جنسی! میشوند و هیچ دختری را همان ماه پری دماغ عمل کرده سینما نمی یابند! و لیست قطار شده دختران بی همسر را خواهیم دید که گناهشان این است که لب و لوچه شان به مانند صورت آرایش شده و عمل شده ی بازیگران زن نبوده است!

علیرضا
۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۳۰ موافقین ۱۰ مخالفین ۱ ۳۳ نظر





علیرضا
۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۰۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۸ نظر


قدس آزاد خواهد شد ...

...............................................................................................................................................

1:شاید شما در خیابان ،برای یکبار هم شده شاهد نزاع و درگیری و دعوای دونفر در خیابان بوده باشید،بیشتر کنجکاو می شوید چرا این دو نفر با هم دعوا می کنند،اگر از دعوای آن ها چیزی ندانید ، کمی صبر می کنید تا از لابلای گفتگوی آن ها چیزهایی را بفهمید،بعد که کمی دستگیرتان شد،می روید یا جانبدارانه و یا مثلا !!! بیطرف وارد دعوای آن دو می شوید، در واقع شما خواسته یا ناخواسته جریان شناسی دعوای این نفر را پیگیری میکردید! ولی وقتی بخواهید دعوای چند صد ساله دو گروه را پیگری کنید چز با خواندن تاریخ و پیگری مبانی فکری گروه های مختلف در طول تاریخ هیچ گاه نخواهید توانست جریان درستی را پیدا و قضاوت کنید.

این مشکل بیشتر در جوانان و مردم عامه به دلیل اطلاعات ناقص و شاید هم غلط و دیگر شرایط اجتماعی پدید می آید که گروهی که مثلا قبلا دارای پیشنه ی درستی نبودند با گذشت زمان به دلیل فراموشی مردم و یا تغییر شرایط ظاهری و نه باطنی جامعه ، آن گروه مثلا در انتخاباتی پیروز می شوند که تعجب نخبگان را حتی در پی دارد ...

اگر بخوهیم دچار خطای محاسباتی در شناخت جریان های سیاسی و فرهنگی نشویم ناچاریم پیشنه ی بزرگان مربوط به آن جریان ها و گروه ها را پیش روی خود بگذاریم.

مردم همیشه به بزرگان خود نگاه می کنند ،چون به آن ها اعتماد دارند و آن ها را آگاه به مسائل روز می دانند.

2: روشنفکران یکی از بزرگان مردم می توانند باشند. روشنفکر از دوکلمه ی روشن و فکر تشکیل شده،ریشه ی این کلمه از اروپا آمده است و بیشتر به نام انتکتوئل می شناسند و البته معادل های فرانسوی و... هم دارد.در واقع این معنا،معنای وصفی است ! و معنای اسمی آن به افرادی مربوط می کردند عقل گرا و اندیشه گرا می گفتند!

در اصطلاح در نظر مقام معظم رهبری دو جنبه ی مثبت که شامل معنای عام مثل فضلای جوان و روشنفکر حوزه و معنای خاص آن محافل دانشجویی و غیره ... و معنای اخص آن می توان به فرزانگی و هوشمندی و احساس درد مسائل اجتماعی و ... دارد.

در جنبه ی منفی آن روشنفکرانی که ویژگی های کلی معنای اخص را داشتند ولی در تعیین الگو از الگو های غربی و اندیشمندان عصر روشنگری اروپا استفاده کرده اند!

3:خاستگاه اصلی این نوع روشنفرکری (معنای منفی) از قرن 18 است،تا جایی که پالمر رابرت در توصیف آن می گوید : {مردم این دوره از صمیم قلب فکر می کردند که عصرشان ،عصر روشنگری عقاید بیکن،دکارت ....ایمان مردم به این دوره به قوای طبیعی عقل بشر بی اندازه زیاد بود، فی الواقع هرگونه احساسی نسبت به ماور الطبیعه ضعیف گردید! مردم متجدد نه فقط از شیطان هراسی نداشتندبلکه اعتقاد آن ها به خدا نیز زایل گردیده بود.}

به عقیده ی برخی ها ، دلیل نام گذاری آن عصر 18،این بود که قرون وسطی را عصر تاریکی و رنسانس بعد از آن و عصر ش را روشنگری نام گذاشتند و فیلسوفان آن عصر تمام همتشان این بود که با مشاهدات عینی و اومانیستی از جهان و هستی در مقبل تفکر سمبولیک دینی ، پیروان خودشان را روشنفکر و.. نام نهادند.بر همین اساس تفاسیر نوینی از عالم به نام جهان بینی روشن گری که به رازدزدایی از عالم و سطحی کردن و تقیلی پدیده ها همراه شد نامیدند.

4:در واقع از این دوره به بعد تمام نویسندگان ،متفکران و شاعران سعی بر این گذاشتند تا با جهان بینی روشنگری ،مسائل عالم هستی و جهان را با تفکرات خود خواسته شان جایگزین تفکر دینی عصر خود کنند!!در واقع اساس کارشان به اعتقاد جلال آل احمد مخالفت با کلیسا و پاپ و... خلاصه می شد.

که شهید آوینی می گوید :{کار این عقل (عقلی سیونالیستی روشنفکران غرب زده) در نهایت به کفر و الحاد می انجامد و بنابراین این انتلکتوئل ها در سراسر جهان اگر ماتریالیست و ملحد نباشند ،کافر اند...}

پس وقتی اولین آجر روشنفکری در غرب با سکولاریته و الحاد و انکار گذاشته شود،عاقبتش همینی است که امروز مشاهده می کنیم.

در بعد دینی روشنفکران یا دینی اند مثل عالمان دینی و تحصیل کرده های دینی که درد دین دارند هستند و روشنفکران سکولار که همان پیروان عصر روشن گری اروپا هستند که امروز هم در غالب برخی جریانات سیاسی فعلی در ایران اسلامی می بینیم ! دسته ی دیگری هم هستند که قائل به تفکیک نیستند !

علیرضا
۳۱ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ نظر