فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۱۳۲ مطلب با موضوع «فرهنگ سیاسی» ثبت شده است


عید ولایت و امامت،عید سعید غدیر خم بر همگی مبارک...

.......................................................................................

1: برجام :  همان کشک بادمجان، پشم اش را می بافند،کشکش را می سایند،بادمجانش را کباب.

2:پاسپورت: در دولت فعلی، به عنوان زیر پایی استفاده می شود.

3:لنگه کفش: در بیابان ها بسیار یافت می شود،در جلوی آ«،دهانی گشاد،بندهایی ظریف،هیکلی پهن،با سر و صدای زیاد است،میگویند غنیمت است!

4: کوفت: از الفاظ و فحش های ورژن آینده شیخ است!مریدان شیخ می گویند مفت هم باشد،مشکلی نیست،چیزی  مثل همان لنگه کفش.

5:دست دیپلماتیک: چیزی که جیب بر ها بسیار در کوچه های تنگ و لوتی ،از آن استفاده میکنند،در زمان فعلی،یا در جیب است یا در حال ....!

6:برگشت پذیری: چیزی که مثل کش تنبان می ماند،اگر تضمینی نباشد،به مانند شکم برخی ها به عقب بر نمی گردد....

7:اتفاقی: یا همان یهویی ، چیزی که دیگران قبلش اول تیتر و پیش بینی اش می کنند،سپس به صورت کاملا یهویی اتفاق می افتد! آرزوی عجیب جیب بر ها..

8:زوغن : چیزی می مالند،ریخته اش را شیخان و مریدان معتدل نذری می کنند،معمولا در پیایان سفرهای 5 روزه اتفاق می افتد...

9:مرغ : در عزا و عروسی سربریده می شود،شادی یا غمش بستگی به توزیع اش دارد،معمولا در پخش میان مردمش،عزا و خرید هواپیمای تشریفاتی هیات دولت،شادی اش می باشد.

10:صرف شام : کاری که هر بار ننه ی آقازاده انجام میداد،دو کشور هم همدیگر را ماچ می کردند!گفتنی بعد از فاجعه ی منا،حاج خانوم رژیم غذایی گرفته است.

11: صرافی : کاری که پسر ننه ی آقازاده، برای گذراندن امورات زندگی در زندان انجام میدهد،گفتنی است نام برده (البته نامی برده یا آورده نشده) نیاز فوری به یک عدد سوسک کش دارد...

12: خوردوی ملی : به اعتقاد وزیر هزار میلیاردی، ملاک تشخصی ضد انقلاب از انقلابی ها می باشد،گفتنی است دوستان و همکاران و ...نام برده، برای مبارزه با ضد انقلاب از نوع خارجی آن استفاده میکنند.

13: خدابیامرز: لقب شاه سابق در این روزها،گفتنی است نام برده به علت زیادی عزت در مقابل اعراب،دخترش ، بحرین را به دامادی عربستان در آورد و کشور بحرین تشکیل شد!

14: جنگ ظفار : چیزی که همان خدابیامرز! با پول مردم در جنگ عمان شرکت کرد،گفتنی برخی مردم آن زمان به دلیل نبود من و تو،فارسی وان و.. جمله ی ما که خودمان بدبخت و گرسنه داریم چرا به ... کمک می کنیم را تکرار نمی کردند!

15: اکبرآقا: شاید بر وزن اکبرشاه،کسی می تواند رویای اون خدا بیامرز( همون خدا لعنتش کنه خودمان)را در ذهن خود بازفراوری کند.گفتنی ما اینجا هیچ نامی از نام برده،نیاورده ایم!

16:جزییات برجام : قدیم به مانند پسته بی مغز چو لب وا کند رسوا شود، می باشد.....

17:حق غنی سازی: چیزی مثل حق خاطره سازی می باشد، در زبان میتوان گفت،اما در عمل کارایی ندارد.

18: چیزی که قرار بود در دهان بازرسان و دوستان ایرانیشان در خصوص بازرسی از مراکز نظامی ریخته شود! گفتنی با فشار دوستان غرب دوست،به لطف دوستان سرد شده است...

19:قایم موشک : بازی که دیپلمات های ما با دوستان بازرسشان از سازمان ملل در پاراچین می کنند.

20: ساک ساک شایدم سک سک!: عملی که معاون وزیر خارجه در پایان بازی در پاراچین به صورت کاملا رسا و بلند و عزت مندانه اعلام کرد!

21:رکود : خارج شدن از آن به مانند دور زدن دور میدان تورم می ماند! 

22: چسب سازی: سیاست داخلی دولت معتدل در برخورد با منتقدان می باشد! گفتنی است از جدیدترین برچسبها، به کوچه های روستا و افراطی های نا امید کننده و .. نام برد...

همین...

علیرضا
۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر


از این پس شما میتوانید مطالب فرهنگ پرواز به همراه دیگر مطالب و خبرهای گوناگون را در کانال تلگرام مشاهده کنید!

در کانال تلگرام،شماره همراه شما به هیچ وجه برای دیگران مشاهده نمی شود!

از عضویت شما دیگر اعضا خبر دار نمی شوند!

مزیت کانال ها نسبت به لیست انتشار ارتباط یک طرفه مثل تلویزیون است و شما از بحث های گوناگون خیالتان راحت است.

پس برای عضویت مراحل زیر را طی نمایید

جهت عضویت و بهره مندی از اخبار و مطالب مفید کانال رسمی فرهنگ پرواز در محیط تلگرام روی آدرس زیرکلیک کنید. جهت بهره مندی از این قابلیت جدید بایست اخرین نسخه تلگرام خود را به روز کنید.



کانال رسمی فرهنگ پرواز 

@farhangeparvaz


روی آدرس بالا در محیط تلگرام باید کلیک شود

یا

میتوانید از طریق آدرس زیر وارد کانال شده و عضو شوید:

www.telegram.me/farhangeparvaz


برنامه تلگرام علاوه بر استفاده در اندروید و ios در ویندوز پی سی نیز میتوانید استفاده کنید.




علیرضا
۰۴ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۷ موافقین ۲ مخالفین ۱ ۴ نظر

معمولا اندیشه ها و سخنان بزرگان،بعد از گذشت مدتی یا به فراموشی سپرده میشوند یا به دلایل مختلف حزبی سیاسی و مذهبی و اجتماعی دست به تحریف در آرا و سخنان آنها زده میشود....

از این رو و با توجه به سابقه ی علمی و سیاسی حضرت آیت الله  مصباح یزدی،سعی بر آن داشتیم که به بازخوانی قسمتی از سخنان ایشان که در دوران سیاه اصلاحات در پیش از خطبه های نماز جمعه و دیگر سخنرانی ها و مصابحه های ایشان که بیشترین واکنش منفی از سوی جریان لیبرال و اصلاحطلب و منحرف داشته است بپردازیم.

گفتنی است در سری بعدی،در صورت قید حیات،به انتشار دیگر سخنرانی ها با ذکر دقیق تاریخ از ایشان و دیگر بزرگان خواهیم پرداخت.

در صورت تمایل میتوانید در وبلاگ ها و شبکه های مختلف اجتماعی انتشار دهید .

برای یاری رسانی به ما،لطفا تصاویر را مخدوش نکنید و ذکر منبع فراموش نشود....

حتما اگر نظری در مورد محتوای صحبت ها،رنگ بندی تصاویر و... داشتید،از ما دریغ نفرمایید.

باتشکر

توجه : برای مشاهده بهتر و باکیفیت تر تصاویر بر روی هر کدام از انها میتوانید کلیک کنید!


سابقه ی آشنایی با رئیس جمهور


علیرضا
۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹ نظر
این مطلب را برای پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز نوشتم که در این آدرس منتشر شده...


گویند مرحوم مغفور حاج عبید زاکانی در رساله ی تعریفات خود لغاتی را برای مردمان قرن هشتم تعریف کرده است که گویی برای مردمان این زمان بوده است. برخی نیز احتمال آن را میدهند که حاج عبید از اجداد یکی از نمایندگان پزشک مجلس بوده باشد که البته ما به این شایعاتی که خود میسازیم واقفیم که صحت ندارد...
حاج عبید زاکانی از همان قدیم الایام میدانست که وکیل یا همان حقوق دان به آنی گویند که حق را باطل گرداند و یا المیانجی (همان علامت + در ۵+۱) یعنی: آن که خدا و خلق از او راضی نباشند.
حال پیش بینی ما این است که این شاعر گران قدر، اگر زنده می بود و شاهد توافقات مختلف دولت می بود، قبل از زدن سکته ناقص خود چه کلماتی را به چه معانی تعریف میکرد. برای شادی روح این شاعر عزیز و روح توافقات قبلی و بعدی و جمیع انسان هایی که با خواندن این تعریفات به آن دنیا تشریف فرمایی میکنند، الفاتحه... 
 
الدیپلمات :آن که از کیسه خلیفه بخشد.
الوزیر: آن که سر کیسه را شل کند.
الرئیس :آن که وزیر را بیاورد.
البِده: آن واحدی که بخشندگان کیسه، پاس کرده باشند.
البِستاندن: آن واحدی که بخشندگان کیسه، پاس نکرده باشند.
الفکت شیت : آن که وزیر در زیر درخت آلبالو گم کرده باشد.
التحریم: آن که تَرَک اش را مردمان نبینند.
الدلال : آن که به ژنرال نفتی، سود رساند.
الدبه : آن که بزرگش، باعث بیماری رئیسان شود.
الپلوتونیم: آن که به علت زیادی سود و منفعتش، تقدیم کدخدا شود.
البازطراحی : آن چیز که محبت گرگها را نشان دهد.
الکدخدا : آنکه گاو نرش، به الدیپلمات ها شیر ندهد.
المدیریت: الدبه دیپلماتیک.
الخطوط القرمز : آن که کور رنگان  توان دیدن نداشته باشند.
الکوررنگان : آن چیز که، بیماری سیاسیون باشد.
التفاهم : آن چیز که الزام آور باشد.
التوافق: آن چیز که دروغ باشد.
علیرضا
۰۹ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۵ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۴ نظر
این مطب طنز را برای سایت خبری رجانیوز نوشتم....

خانم مدیر جدیدا گفتن مردم با ریز گرد‌ها کنار بیان... اصلا ما‌ها کار نداریم وظیفه و کار خانم مدیر چیه؟ اصلا ما غلط بکنیم که به اینجور مسائل سرکش بکشیم، منتها بدمان نمیاد چند پیشنهاد ویژه به مردمان جنوب و غرب ایران بدیم تا کمی از مشکلات ایشان را حل کنیم و خانم مدیر بتونن با خیال راحت‌تر در کنار آقاشون و بچه هاشون و باقی بازمانده هاشون درکنار سفرهٔ پر از مهر و محبت خود جلوس نمایند...
اول از همه می‌تونید ریز گرد‌ها را بیارید در جلوی چشم مردم و مردم با ریز گرد‌ها چشم وتوی چشم بشن (به قول خارجکی‌ها فیس تو فیس) و وقتی این عمل صورت بگیره خواهید دید که لپ مردم ازخجالت و محبت بیش از حد جناب ریز گرد قرمز میشه و مردم با این مهمونای عزیز آشتی بکنند... 
دوم می‌تونید از طریق شبکه‌های استانی، از تعریف و تمجید دروغین برای مردم استفاده کنید، به صورتی که می‌اییم به مردم می‌گوییم ریزگرد‌ها عاشق شما هستند و همین کار را برای ریز گرد می‌کنیم و می‌گوییم ریزگردهاااااا، مردم هم عاشق شما هستند.... این طوری خودبخود آشتی اتفاق می‌افته... 
می‌بینید چقدر خانم مدیر مهربون هستند؟ 
سوم اینکه می‌تونیم بریم به مردم بگیم: این ریز گرد‌ها اصلا پارازیت ندارن، اصلا مگر در کجا ثابت شده ریز گرد پارازیت دارن؟ حتی سرب و ماده بنزن هم ندارن...‌‌ همان خاکیه که هر روز با دیدن قیمت مرغ وباقی اجناس به سرتون می‌کنید دیگر... اذیت نکنید تو را خدا این خانم مدیر روو... ایشششش... 
راه بعدی نشاندن جناب ریزگرد با مردم است! به این صورت هر دوشون را بدون اینکه همدیگر را ببینند می‌بریم پارک... یکهویی هر دو را در یک نیمکت با هم مواجه می‌کنیم.... مردم به ریزگرد باهم دیگه بگن سلااااااممممم و ریزگرد هم به زبان خودش می‌گوید ویش ویش ویش.... دیدید چقدرراحت بود؟ 
این راهم بگویم، یکی از عادات خوب خانم مدیر، مهمان نوازیست.. مگر ریزگرد توریست حساب نمی‌شه؟ اصلا مگر همین خانم مدیر به توریست‌های خارجکی دوپا مجوز شکار چهارپایان و پرندگان ندادن؟ 
خب، شاید درآینده فهمیدید که خانم مدیر مجوز شکار شدن شما‌ها را هم به توریست ریزمان داده باشند دیگر... مگر چه عیبی دارد؟ البته این روش بهترین روش برای کنارآمدن با مهان است، طبیعت است دیگر. یا باید بخوری یا خورده می‌شوی، خانم مدیر این روش را بهتر می‌دونن بنده خدا.... 
اصلا می‌تونید به جای ریزگرد‌ها بروید تهران و شعار بدید من‌‌ همان ریز گرد هستم، البته شاید شهرداری شما را جمع کرد، چون خانم مدیر عادت به تمیزی دارن... 
والاااااا به خدا....
............................................
این مطلب در سایر سایت های زیر:
علیرضا
۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۶ موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۰ نظر
وقتی برخی از مستند ها و فیلم های دستی گرفته شده خود مردم در جریان روزهای انتخابات 88 ریاست جمهوری را مشاهده می کنم،به سطح دغدغه برخی از جوانانی برخود می کنیم که واقعا شاید برای ما و برخی از شما پایین ترین درجه و تنزل را داشته باشد.
وقتی در مستند از جوانی مونث سوال می شود که ملاکتان برای انتخاب رئیس جمهور چیست و وقتی پاسخش را میشنوید و یا میروید از جوان و جوان های دیگری سوال میکنید که ملاک انتخاب تان برای ریاست جهموری چه مواردی است پاسخ ها شاید از دید یک کسی نه ادعای سیاسی بودن دارد و نه ادعای فیلسوف بودن و فقط خبر های را روزانه پیگیری میکند شاید کمی مضحک باشد...
دختری جواب داده بود که رنگ کت کسی که میخوام بهش رای بدم.... برایم مهم است! پسری جواب داده بود مهم کسی است که وقتی رای آورد بتوانم با دوستم (منظور همان خانم نامحرمی است که در ماشین بقلش نشسته)  راحت باشم...!
یک نفر دیگر حتی نمیدانست زمان اصلاحات و حتی بعد از متمم قانون اساسی چیزی به اسم پست نخست وزیری نداریم و میگفت فلانی (همان فتنه گر شرور) نخست وزیر فلانی است(همان فتنه گر ممنوع التصویر) است! شاید برای من و برخی از شما ها کاملا غیر قابل باور باشد!
که وقتی کسی به شما بگوید دوست دارم کسی را که انتخاب می کنم بهترین کت و شلوار مارک دار بازار در تنش باشد! چرا که مثلا نشانه ی اقتدار یک کشور داشتن کراوات و کت انگلیسی در تنش است! (جان آدمی شریف بود یک زمانی ...یادش بخیر)بماند که برخی از اینان از اعضای ستاد انتخاباتی فلانی بوده اند...
این ها را الان گفتم که نه زمان انتخابات است و نه زمان ...
یا مثلا وقتی خبر فلان بیانیه سیاسی و به قول خودشان صرفا مطبوعاتی درمیادید،یک عده اصلا نمی دانند برای چه دارند میرقصند! مهم شاد بودن کاذب و همراه با معشوقه های خیابانی شان است تا فردا چند روزنامه ی خط بگیر آن ور آبی تیتر بزنند شادی و خوشحالی مردم در تحریم مانده از بیانیه شهر شکلات های سوییسی...

یا حتی زمانی که فلان خواننده ی جوان،عمرش به اخر میرسد و خانواده و بستگانش داغدار اند،عده به اسم تشیع جنازه و به کام عکس های سلفی و دختران و پسران جوان دوریبین به دست و له له زن برای دریافت آخرین لایک هایشان در صفحات مجازی راه می افتند و چهار تا جامعه شناس فرنگ رفته و یا فرنگ پرست ! در هنگ ماجرا می مانند و نمی دانند چگونه تحلیل کنند... خنده دارش آنجا میشود که عده ایی برای گرفتن چهار تا ماهی در آب گل آلود میایند تشیع جنازه عظیم فلان عالم ربانی و مداح مطرح دربین جوانان را یا کوچه بازاری سوق دهند و یا دولتی و ...

مشکل کشور ما،عمیق تر از آن است که که باختن برای عده ایی از جوانان ما،شده بهانه ایی برای شادی و رقاصی! شاید همان شعر خبرفت که نادان های مدرنیست عصر ایسم های فلاسفه ی فاسد و زن باره ی غربی،دوباره آن را تکرار کنند و ندانند و ندانند و در جهل مانده اند که داستانش چه بود؟
کسی که برای پلانتی نگرفتن فلان داور در فلان بازی فوتبال،ساعت ها در شبکه های رسانه ی مثلا ملی و حتی اون ور آبی،تحلیل گوش میکندولی نمی داند غنی سازی چیست و حتی معنی لغوی غنی سازی را هم نمی داند،آیا انتظاری هست که بتواند مشکلات جامعه خویش را هضم و تحلیل و درباره ی آن راه حل پیدا کند؟
علیرضا
۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۵۳ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۳۳ نظر

این مطلب را برای سایت رجانیوز نوشتم!در این آدرس منتشر شده...


بیانیه : چیزی است که کلی باید دارد ولی باید نیست... در کل میتوان گفت یک توافق است ولی بیانیه است... یا شاید یک بیانیه نیست ولی بیانیه است... بیشتر به درد فیلم های معناگرا و نمی‌گرا میخورد... . این هم مانند توافق دارای روح است!

 
دستاورد : به شبکه بانکی میگویند که که قرار بود لغو تحریم شود! منتها به دلیل تسلیم قدرت های بزرگ در برابر ما... پول های توافق شده در ژنو به صورت چمدانی به کشور وارد شده است. 
 
سوهان: سوغات قم. به زودی سوهان «حاج حسن و پسران» در فردو تولید خواهد شد!
 
سانتیرفیوژ: چیزی که میتواند بعد از بیانیه بچرخد اما چیزی ازش در نخواهد آمد.
 
پرتقال: برخی از انواع هسته دار آن، در عید امسال تا ۹ هزار تومان قیمت پیدا کرد. گفتنی است گرانی آن مربوط به هسته ایی بودنش عنوان شده است.
 
کاسب تحریم: پیش از این به کسانی می‌گفتند که با خود تحریم کاسبی می‌کردند، اما الان به کسانی می‌گویند که با رفعش کاسبی می‌کنند. بصورت اتفاقی این افراد از دور خیلی به هم شبیه هستند!
 
باز طراحی: عملی که اول باید تخریب گردد و با نقشه جدید برای هدفی جدید و در جهت جدید و کاربری جدید شاید استخر... ساخته و انجام میشود....
 
فکت شیت: چیزی که فک هر کدام از طرفین مذاکره کننده را در جهتی خاص پایین می‌آورد. 
 
نطنز: چیزی که نوع هسته دار آن طنز نیست...
 
موز: میوه‌ای بدبو، بدمزه و بدرنگ که چون همه آن هسته است، هوش و ذکاوت را کاهش داده و انسان را از تدبیر می‌اندازد!
 
هتل: یکی از ملزومات انجام مذاکرات هسته‌ای. مذاکرات برای هر کسی آب نداشته باشد، برای هتل‌ها نان دارد، اونم دو رو کنجد!
علیرضا
۲۳ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۵۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۸ نظر

پیامک اول:

مشترک گرامی،برای شرکت در سرویس خبر و تحلیل ،عدد 1 را ارسال کنید،هر پیام 100 تومان....

پیامک دوم:

مشترک گرامی،برای دریافت اخبار ایران و جهان ،عدد یک را ارسال کنید و برای دریافت اخبار هتل لوزان سوییس عدد 1 را دو بار ارسال کنید،هر پیام 100 تومان...

پیامک سوم:

نوروز سرشار شادی و امید را برایتان آرزومندم،دکتر بوق بوقانی،رئیس ....

پیامک چهارم:

مشترک گرامی،جان من پیامک قبلی ما چیز یا همان ارسال نکردیم،پول را هم نمی خواهد بدهی،قبلا حساب شده...

پیامک پنجم:

سلام دوست عزیزم! آیا میدانید توافق ژنو یعنی چه؟ پس برای فهمیدنش،عدد 1 را ارسال کن،هر پیام 100 تومان،منتظریما...

پیامک ششم:

ببین مشترک گرامی،تو مشترکی و منم اپراتور،پس عدد 1 را ارسال کن، تا بهت بگم پشت پرده مذاکرات ، اون آقا تپبله داره با کرجان چطوری میخنده... اگر تو هم بخواهی بخندی عدد 1 را به همین شماره اس کن،هر پیاممم 100 تومان...

پیامک هفتم:

جان مادرت پاک نکن... اول بخون بعد...همراه گرامی،برای شرکت در مسابقه ی بزرگ برد برد... عدد 1 را هم نمی خواهد ارسال کنی،تو فقط 100 تومن سیمت  را شارژ کن، بعد ما دو روز بعد اگر دیدیم تو دوباره 1000 تومان دیگر شارژکردی، یک پیامک بدون متن برات میفرستیم....

پیامک هشتم:

مشترک گرامی،میدانم این شماره را بلاک کردی،ولی خب ما 70 تا شماره دیگر با پیش شماره ی متفاوت داریم،پس لطفا از خر شیطان بیا پایین چون دیگر الان خر برای کدخداست...

پیامک نهم:

مشترک عزیز و مهربان، جان من فقط یک نیگا بنداز، حالا عدد 1 را ارسال کن،آماشاالله ... دیدی چقدر راحت بود؟! حالا صد تومن از حسابت کم کردیم،برو حالش را ببر...

پیامک دهم:

دیوار ساختمان کلنگی تحریم را ترک برداشت ولی قراره بریزه... پس عدد 1 را ارسال کن، تا بهت بگم مستر کری ،چطوری میخواد برج بسازه،هر پیام 50 تومان....

پیامک یازدهم:

سلام عزیزم،خوبی حالت خوبه ؟اصن سیاسی فعلا ولش... میدونی دو تا مجری باهم خاله بازی کردن؟ نه حتما نمیدونی،پس عدد 1 را ارسال کن بعدا باهم حساب میکنیم...

پیامک دوازدهم:

برای فعال سازی آواهای انتظار ،کدهای زیر را ارسال کنید:

لیلی چقدر قشنگه (تک خوانی زنان عدد 1)

امشب شب مهتابه ( تک خوانی یک عدد بانو + یک عدد آقا عدد11)

پاشو عزیزم پاشووو (جمع تک تک خوانی زنان عدد 111)

چشمای عاشق چقدر دل فریبه (یک زن میخونه و بقیه بشکن میزنن عدد 1111)

هر فعال سازی  350 تومان...

پیامک سیزدهم:

برای دریافت آدرس فوتبالیست های خوش تیپ و بازیگران ناز در اینستاگرام عدد 1 را به همین شماره ارسال کن!هر پیام صد تومان!

پیامک چهاردهم:

ببین داداش... مگه خودت ناموس نداری ؟ اون صد تومن پیام قبلی هم به عنوان جریمه ازت کسر میکنم، حالا برای دریافت پیام های اخلاقی عدد 1 را ارسال کن،هر پیام 150 تومان...

 

  همین....

علیرضا
۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۲۳ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۴ نظر
1:وقتی که کسی چیزی را پی در پی تکرار نماید و اطرفیان هم به طبع آن شخص،همان کار را تکرار کنند،به صورت ناخودآگاه امر بر همان فرد و اطرافیان و ایضا سایرین و حتی شاید مخالفان و منتقدین نیز مشتبه شود که بله این فرد این کار از اوست و ...
حکایت جناب آقای هاشمی رفسنجانی و برخی از اطرافیان وی نیز از این قائده مستنثنی نبوده است!
بعد از رحلت امام در 14 خرداد 68،و جلسه فوق العاده ی خبرگان رهبری،به منظور تعیین جانشین امام خمینی (ره) تشکیل شد و بعد از انتخاب آیت الله خامنه ایی به عنوان دومین رهبر جمهوری اسلامی،از آن تاریخ تا بحال،چیزی به صورت تقریبا غلط رواج یافت که خاطره گویی شخصی به نام علی اکبر هاشمی رفسنجانی،باعث این انتخاب گردیده است! ولی از آنجایی که نسل ها درحال تغییر هستند ،این رواج غلط تبدیل به تاریخ پردازی غلط از سویی عده ایی شده است....

2: هاشمی و اطرافیان وی همواره بر روی خاطره گویی وی از نظر امام خمینی با عنوان این که از امام پرسیدم بعد از شما ما کسی را نداریم برای رهبری و اشاره امام خمینی به آیت الله خامنه ایی و مناسب بودن ایشان اصرار می کنند و این در حالی است که این خاطره گویی در ابتدای جلسه پرداخته نمی شود ! اما چرا ؟
بعد از قرائت نامه امام ره به آیت الله مشکینی ره،در خصوص عدم لازم بودن شرط مرجعیت و کافی بودن داشتن اجتهاد برای ولی فقیه و اظهارات موافقین و مخالفین،خبرگان رهبری تایید کردن که شرط مرجعیت لازم نیست و بحث درباره ی شورایی بودن و یا فردی بودن رهبری کشیده شد...
تا قبل از این به دلیل مشکلاتی که شورا در خصوص قوه قضاییه و مسائل پیرامون شورای قضایی وجود داشت،شورای قضایی تبدیل به فردی گشته بود و با توجه به این نکته و همچنین شورای صداوسیما و تبدلی آن..موافقین و مخالفین شورایی و فردی هر کدام به اظهار نظر خود پرداختند...
آیت الله حائری به عنوان مخالف شورایی شدن و دفاع از فردی شدن رهبری سخنرانی کردند و ادله های محکمی آوردند ولی نظر هیت رئیسه روی شورایی شدن رهبری بود و این درحالی بود که هاشمی رفسنجانی از نظر امام روی آیت الله خامنه ایی اطلاع کامل داشت ولی او با شورایی شدن رهبری موافق بود!
3: فرد مخالف بعدی شورایی شدن آیت الله جنتی بود که دلایل مخالفت خود را با شورایی شدن بیان کرد،اما نکته جالب تر و پر اهمیت تر درباه ی نحوه رای گیری درباره  ی شورایی شدن و یا فردی شدن رهبری بود!
اول از همه نظر هیات رئیسه بود که از شورایی شدن دفاع میکرد ! دوم این که در مخالفین رهبری فردی و لذا در واقع موافقین شورایی شدن اصرار داشتند که که در رای گیری برای شورایی شدن،مخالفین باید قیام کنند و این در حالی بود که در جلسات باید موافقین قیام کنند و نه مخالفین! به این دلیل که وقتی مخالفین قیام کنند ،آرای ممتنع نیز موافق حساب شده و رای موافقین به صورت کاملا مکانیزه زیاد می شود!

نکته بعدی ماجرا این جاست که هیات رئیسه که در عمل، از سوی هاشمی رفسنجانی هدایت میشد! نظرش این بود که اول درباره ی رهبری فردی رای گیری شود تا شاید رای نیاورد و سپس رای گیری درباره ی رهبری شورایی بشود و رای بیاورد!
اما از بد حادثه برای یک عده و خوب حادثه به خواست خداوند،رهبری فردی با نسبت آرای زیاد و قاطع رای میاورد ! یعنی تمام موافقین رهبری فردی قیام میکنند و حتی دو سه بار شمار میشود! و نظر قاطع خبرگان با رهبری فردی میشود!
و این در حالی بود که طبق حاطرات خود آقای هاشمی، آرای مخالف شورای رهبری،45 رای از 65 رای بود و این یعنی مخالفت 70 درصدی خبرگان رهبری با شورایی شدن رهبری! و این یعنی نبود هیچ گونه شبهه در آرا...
نکته پر معنی و با اهمیت ماجرا آنجاست که در تمامی ترکیب های شورای رهبری چه رهبری سه نفره و چه 5 نفره،نام آیت الله خامنه ایی در تمامی ترکیب ها بود! و این یعنی نظرقاطع خبرگان رهبری بر داشتن صلاحیت آیت الله خامنه ایی.
مرحوم آیت الله بنی فضل زنجانی نیز می گوید: .... البته باالتفاق آقای خامنه ایی یکی از اعضای شورا بود،این را همه قبول داشتند یعنی در میان خبرگان حتی یک نفر نبود که بگوید شورا باشد ولی آقای خامنه ایی در آن نباشد!

علیرضا
۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۰۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ نظر
این مطلب طنز را برای هفته نامه 9 دی نوشته بودم!که در اینجا منتشر شده...



موضوع انشاء: دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟
کشف انشای یک حقوغ‌دان در کودکی...
ما اهل اینجاییم، من همیشه دوست داشتم روزی به تهران بروم، آخه اونجا بزرگ‌تر از اینجاست، اونجا آدم‌های بزرگی هستند، دوست دارم بروم درس بخوانم تا کسی بشوم، مادرم همیشه من را دعا می‌کند، می‌گوید تو روزی مرد بزرگی می‌شوی، دیروز که داشتم به خانه‌مان می‌رفتم، آرش جلوی من را گرفت و گفت هرچی خوراکی داری باید به من بدهی وگرنه من تو را می‌اندازم توی گل ولای تا لباس‌هایت کثیف بشود، من ترسیده بودم، چون مادرم می‌گوید نباید لباس‌هایت را کثیف کنی! برای همین به آرش پیشنهاد دادم که من خوراکی‌هایم را به تو می‌دهم و تو بذار من به خانه بروم، او قبول کرد...
 هر دو تایمان از معامله راضی شده بودیم، به قول عمو، که از آدم‌های بزرگی است، هر دویمان بازی را برده بودیم... من عمو را زیاد دوست دارم، او هم من را دوست دارد! دیشب خواب دیده بودم که در آینده دوستی خوشخنده پیدا می‌کنم. دیدم او رفته خارج درس خوانده، او پدر پول داری دارد، تعبیرش را از میرزا شنیدم که می‌گفت خوابت تعبیر میشه.

من دوست دارم بروم ملا شوم، چون که شنیدم ملا شدن از آدم شدن آسان‌تر است، برادرم دوست ندارد که ملا شود ولی من دوست دارم فامیلم را عوض کنم، سرکوچهٔ ما یک گروهبان شاهنشاهی زندگی می‌کند، او در خانه‌اش گازانبر دارد و هیکل بزرگی دارد، من از سیبیل‌هایش می‌ترسم، آدم ترسناکی است! یکی از دوستانم بابایش بهش گفته وکیل‌ها فقط یک کیف پر از کاغذ دارند، وخوش تیپ هستند، ولی ما در خانه‌مان به جز یک بیل و آفتابه حلبی، یک داس هم داریم، من طرز کار با داس را از دوستم یاد گرفتم.
من دوست دارم یک حقوق‌دان بشوم و همه به من افتخار کنند. من دوست دارم رئیس بشوم و همهٔ آدم‌های بیکار فامیلمان را استخدام بکنم، پدر یکی از دوستانم همزمان با گرفتن دیپلمش از دبیرستان شهرمان، توانسته لیسانسش را از تهران بگیرد، در محلهٔ ما کسی سیکل ندارد، اگر من دوسال دیگر درس بخوانم، معلمان گفته است که تو می‌توانی سیکل بگیری، یادم هست هر وقت معلممان سر من و بچه‌های کلاس داد کشیده است و ما ترسیده‌ایم، من احساس غرور و عزت می‌کنم که از آدم با قدرتی می‌ترسیم. در شهر کوچک ما کدخدایی هست که قبلا پدرش خان بوده، یعنی او خان‌زاده است.

 او شاه را خیلی دوست دارد، ما هم از او و بچه‌هایش حساب می‌بریم، او هر وقت دوست دارد راه آب قنات را به مردم می‌بنندد، چون اهالی محله ما تنبل هستند نمی‌خوان خودشان قنات بکنند، کار خوبی کردند، چون قنات لباس‌های آدم را کثیف و خاکی می‌کند.
من می‌خواهم در فرنگ درس بخوانم، می‌خواهم حقوغ بخوانم، معلممان می‌گوید حقوغ، دو تا قاف دارد، ولی من می‌دانم که مثل قله قاف، حقوق هم یک قاف دارد...
مادرم هر وقت از دست بابام عصبانی می‌شود می‌گوید مرغ یکپا دارد! ولی مرغ‌های خانه کدخدا با اینکه دوتا پا دارند، همیشه با یکپا می‌پرند و بال‌هایشان را باهم و کنار هم می‌ذارند، مرغ‌هایشان در کوچهٔ پشتی ما پیاده روی می‌کنند...
راستی آقا معلممان گفته دیگر از این انشا‌ها، ننویسم، چون آقامدیر خوشش نمی‌آید، او دوست کدخدا است، او همیشه کروات می‌بندد، عمو کروات ندارد، او باغ پسته در شهرشان دارد، او دوست دارد پنج تا بچه داشته باشد و همه‌شان اهل تجارت و زرنگ بازی باشند، ولی من دوست دارم یک حقوق‌دان بشوم، چون دوستم می‌گوید حقوغ‌دان‌ها می‌توانند همهٔ جاده‌ها را آسفالت کنند، آخه دوست باباش دیروز یک نفر را ورداشت یکجایش را آسفالت کرد، من و دوستم نمی‌دانیم کجا را برایش آسفالتکاری کرده، چون دوستم می‌گوید از دیروز اون آدمه دیگر حرفی نزده....
ولی پدرم می‌گوید آسفالت کاری، کار قیرگونی کار‌ها است، من شاید در آینده بتوانم معنی این حرفش را بفهم، راستی پدرم هر وقت نمی‌خواهد به من پول بدهد، می‌گوید جیبم خالی است، دوستم خیلی شیروخورشید پرچم را دوست می‌دارد، من روزی‌‌ همان معامله ای که با آرش پسر قلدره کردم با دوستان کدخدا می‌کنم که بتوانم راحت بروم خانه.

علیرضا
۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر