بهانه، بهانه است،فرقی نمیکند راست باشد یا دروغ؛،مهم این است که بهانه ای جهت بهانه گرفتن باشد،میشود از میان انبوه کلمات تشکر از 40 میلیون رای دهنده،بچسبی به خس و خاشاک خواندن چند تا معترض.. یا حتی میتوان برای شروع دعوا،به نوک دماغ یکی بسنده کنی..
از فردای 22 خرداد88،انتخابات دیگر یک رقابت سیاسی چند روزه نشد،تبدیل شد به یک لج بازی سیاسی،به یک گروکشی،بهانه هم لازم بود،دروغ تقلب!راستش را بخواهید،هر طور که فکر کنی،آن همه برنامه ریزی قبل انتخابات،برای آشوب،تنها برای فشارآوردن به رهبری و تصاحب قدرت سیاسی نبود،این بار باید یک کار بزرگتر صورت میگرفت.
از آن روز به بعد برخلاف باقی انتخابات های قبل از ان،مردم را دو گروه کردند،به دسته ای گفتند مزدور حکومت! دسته دیگر را حق طلبان نامیدند،اصلا خودشان هم میدانستند نه تقلب یازده میلیونی قابل انجام است و نه با آشوب در تهران،ان ها بالاتر از میدان ولیعصر و بالاشهر و..میشود حکومت را عوض کرد!
هدف فقط مردم بودند،تب اعتراضات با 9 دی خوابید،باید این تنور دوباره داغ میشد،شبکه های اجتماعی مجازی که آمدند،حتما باید این دو دستگی و چند دستگی بیشتر میشد،عده ای را دلواپس کردند و عده دیگر را کاسب! دسته ای شدند زخم خوردگان تحریم و دسته ی دیگر صاحبان ثروت!
کار بجایی رسید که انتخاب ها فقط بر اساس لج بازی با دسته دیگر از مردم ،انجام میشد،فرق نمی کرد طرف را برای مجلس و دولت بشناسند یا خیر،فقط کسی بیاید که کس طرف مقابل نباشد..،حالا هر که میخواهد باشد..!