هیچ گاه برای طرز فکر بازیگران ارزشی قائل نبودم، هر وقت میدیدم بازیگری نقشی مثبت یا منفی و..را خوب بازی میکند،به خودم گفته ام اینها فقط بازیگرند! ولی برعکس برای کارگردان و نویسنده فیلم،همیشه ارزش قائل بودم، چون نویسنده خواسته تفکرش را در قالب هنر سینما مطرح کند،یا کارگردان میخواسته با هدایت فیلم،به هدف نویسنده یا فیلمنامه نزدیک تر شود..
اصولا هیچگاه از انسان هایی که دو جور فکر وعمل میکنند هم خوشم نیامده است!
یکبار درجایی ابراهیم حاتمی کیا،کارگردان و نویسنده فیلم های سینمایی معروف دفاع مقدس،بعد از انتقادات فراوان از دولت روحانی بخصوص در حوزه هنر،گفته بود من به روحانی رای دادم! و جنس رای دادنم چنین است!
یا مهدویان،کارگردان فیلم های ایستاده در غبار،اخرین روزهای زمستان و بخصوص فیلم خوب ماجرای نیم روز با ان همه تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم از روحانی در صفحه اش! انسان را به تفکر میاندازد،هرچند اخری سن کمتری دارد ولی..
شاید در نگاه من امثال مرحوم سلحشور و ده نمکی و حتی اصغر فرهادی محترم ترند!چرا که برای عقیده ایی که داشتند و دارند فیلم میسازند!شاید امثال حاتمی کیا وقتی آژانس شیشه را میساخت ،هیچگاه از خود پرسیده بود این همه انتقادهایی که در فیلم کرده ای متوجه دولت خاتمی بوده؟ یا وقتی مهدویان ماجرای نیم روز را ساخت،موقع رای دادن از خود پرسیده بوده چرا به کسی که جای شهید و جلاد را عوض کرده رای میدهد؟
بازیگرها،عروسک هایی هستند که دستهایی از بالا آنها را میگردانند،نویسنده و کارگردان همان دست ها هستند!اما دست ها را چه کسی حرکت میدهد؟
شاید با خود بگوییم این دو عزیز! دارند از حمایت جریان انقلابی برای دیده شدن فیلم هایشان استفاده میکند و بعد در بزنگاه ها،فیلم ارغوان را بسازند که مامور اطلاعاتی درگیر عاشقی و درگیری های شخصی می شود را نمایش دهند...