دانشگاه که بودیم،روزی یکی از همکلاسی ها که ظاهر نسبتا جلف و ..داشت! یکی از بچه هایی را که با بسیج دانشگاه همکاری میکرد و ظاهر خیلی نامناسب تری داشت را می بیند و به من که در بسیج دانشگاه بودم میگوید آدم در هر حیطه ای وارد می شود باید قواعد ظاهری از حرف زدن تا لباس پوشیدن را در معیار های حداقلی !حداقل حفظ کند تا ان مجموعه یک زمان زیر سوال نرود...!
ماموران نیروی انتظامی،از پایین ترین رده تا بالاترین رده،بسیار زحمتکش هستند،خانواده هایشان بخاطر شیفت ها و کارهای فوق العاده در هر زمان و مکان در فشار هستند،حقوقشان نجومی که نه!زمینی هم نیست!ماموریت های مختلف،کار سنگین و...وگشت ارشادی که همیشه بخاطر نگاه های سیاسی مغضوب همه ی جناح های سیاسی و دولت های قبلی و فعلی بوده است و همیشه مظلوم واقع شده است.
اما تمام دلایل بالا ،دلیل نمی شود که یک نیرو از انتقاد های دلسوزانه در امان!!! باشد...!یا نیاز به ترمیم نیرو و همکاران خود از نظر فرهنگی نداشته باشد.
آنهایی که با کارکنان ناجا،در ارتباط بوده اند،حتما گاهی دیده اند که دختر فلان مامور رتبه بالا یا درجه دار و..حجاب و پوشش خوبی نداشته است!یا دیده اند که فلان مامور ناجا،وقتی در لباس شخصی خود است تیپ ناجور و بعضا خوبی نداشته است!خوشبختانه الان که این مطلب را مینویسم بهار و تابستان نیست که حجم حملات به ماوران ناجا و...بخاطر گشت ارشاد زیاد باشد!پس اگر دوستان ناجایی! انتقاد پذیر باشند که هستند باید دست به ترمیم فرهنگی بزنند! اصولا نیرویی که خود در بین برخی از خانواده های پرسنل خود دچار مشکلات فرهنگی است نمی تواند پاسخ گوی جامعه ایی باشد که برایش در فصول مختلف گشت ارشاد تا گشت جمع آوری گیرنده های غیرمجاز و ماهواره میگذارد...
حکومت پول دارد،رسانه دارد،بسیجی و پاسدارسپاهی دارد!این طرفی ها هم دانشجو و استاد دارند،مردم رسانه دارند...اینها تنها بخشی از سخنان کسی بود که تمام جریان اصلاحطلب و اشوب طلب،از سال هشتادوچهار،پشت سرش قرار گرفتند!
لفظ لباس شخصی ها،شاید خیلی قبل تر از زمان قبل انقلاب با تاسیس ساواک،به سرزبانها افتاد،بعد از انقلاب هم کمی ادامه داشت تا قضیه کوی دانشگاه سال78 با حوادثی پر رنگتر شد! در فتنه88 با درگیری های خیابانی و تشدید شایعات بیشتر بر سر زبانها افتاد،جریان رسانه ای فتنه،همیشه یک پروژه ای را اجرا کرده که خود را مردم و مخالفان را مزدوران حکومت معرفی کند،این جریان از سال 90 با شروع بحران ارزی،الفاظ عجیبی مانند خون های مردم را در شیشه کردن!،کاسبان تحریم!ادم فروش ها!را در جامعه با ابزار شبکه های اجتماعی مجازی،روزنامه های زنجیره ای اصلاحطلب،سایتها و.. را وارد ادبیات اعتراضی جامعه در شرایط انروز کردند!بعد از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری،وارد تمام رسانه های دولتی و رسمی شدند!هرگونه اعتراض و انتقاد را به دولت با عناوینی چون دلواپسان و کاسبان تحریم و موازی کردن معانی این دو عنوان و تقلیل معنای انها در اذهان مردم و با مهندسی افکار انها در ذهن ناخودگاه عده ای زیادی از مردم باعث شدند تا انتقادات کارشناسی جریان منتقد دولت به توافق هسته ای،هیچ گاه به گوش مردم نرسد!
دلم کمی بغل میخواهد...
دلم کمی آرامش با طعم اشک چشم میخواهد....
دلم کمی هوای گریه در ازای نوزاش سر میخواهد....
دلم کمی خنده با نوای فدایت شوم میخواهد...
دلم کمی گرفته ! شاید کمی مهربانی با دوچشم پاک می خواهد....
دلم کمی انتظار شاید در آمدن ات با یک بغل عشق میخواهد...
دلم کمی هوای داشتنت در این هوای سرد میخواهد...
دلم کمی پدر برای این دل گرفته در کنارت میخواهد...
دلم کمی امنیت با جرعه ایی گرمی وجودت در کنار لبخند جان میخواهد....
دلم یک بابا در کنار عروسک هایم میخواهد... ایا میشود که برگردی ؟
دلم یک دل سیر زیارت در کنار مرقد بی بی میخواهد...
دلم کمی هوای دست گرفتن در این حرم عشق میخواهد....
دلم کمی نوای دخترم دخترم میخواهد....
دلم گرفته از بس ...
دلم میخواهد بدوم و بگویم بابایی نرو... دلم میخواهد بگویم اگر رفتی تنها نرو...دلم میخواهد بگویم ببین موهایم رو! دلم میخواهد بخندم به نگاه لطیف تو...
دلم میخواهد بگویم یتیمی در این دنیا سخت است...دلم میخواهد بگویم جهاد کار مرد است...دلم میخواهد بگویم من پدرم شهید است.
دلم میخواهد بگویم بابا من هم کنیز رقیه (س)...دلم میخواهد بگیوم پدر من چه قدر دلیر است...
دلم میخواهد بگویم اینها اثر اشک روضه است... دلم میخواهد بگویم آه شهادت چه قدر آرزویت بود... دلم میخواهد ببینم حداقل پیکر پاک ات ؟!
هوای گریه نداری برای ناز دختر عزیزت ؟
.............................................................
تقدیم به شهید جاوید الاثر محمد اینانلو و تمامی شهدای مدافع حرم....
1:اصولا معلوم نیست جامعه شناسان ما در کشور،مشغول چه کاری هستند؟ چرا هیچ وقت نمی توانند پدیده های اجتماعی را رصد و پیگیری و تحلیل درستی از آن ارائه دهند،معلوم نیست تا کی باید به ساز جامعه شناسانی برقصیم که فقط متون غربی را حفظ ضبط کرده اند و نمی توانند از خود چیزی بیرون تراوش کنند...
2:توافقی در عالم سیاست شکل میگیرد و اسمش را اول لوزان و دوباره در چند روز بعد با توافق دیگری اسمش را برجام میگذارند،جوانک هایی به بیرون میریزند و میرقصند و شادمانی میکنند بدون آنکه چیزی از متن و مفاد و عواقب خطرناکش بدانند! و شعر خر برفت و خربرفت میخوانند و با سادگی هرچه تمام میشوند نماد جوانک های عصر ما! یا همان عصر ارتباطات....
تیمی به جام جهانی فوتبال میرود،با یک بازی احساسی و شتاب زده و غیرمنطقی،در دقیقه ی اخر گل میخورد و میبازد! ملتی دوباره به بیرون میریزند،چنان شادی میکنند که هر بیننده ی خارجی اگر ببیند فکر میکند که تیم شان یا قهرمان جام شده است و یا حداقل در صورت عدم کسب مقامی،یکی از تیم های بزرگ فوتبال را شکست داده ولی داستان خنده دار و غم انگیزآنجاست که نه بردی در کار بوده و نه کسب مقامی! بلکه با افتخار شکستی را قبول کرده و در شادی شکست تیم ملی کشورشان به پایکوبی و بزن و برقص مشغول شده اند!
یا قبل تر ازآن،خوااننده ایی نچندان معروف،به دلیل بیماری از دنیا میرود،عده ای جوان به مدد همین شبکه های اجتماعی،به زعم خودشان با دوربین های روشن گوشی هایشان،به تشیع جنازه اش میروند و در اخر با بزن ورقص و خواندن برخی از موسیقی و متن های آن خواننده ،تعجب همگان را بر می انگیزند!