اگر از ماجرای نامه نگاری های یکی به اون یکی
بگذریم! اگر از ماجرای سانچی و پلاسکو و سقوط هواپیما بگذریم! اگر از نامردی دولتی
ها در حق مردم زلزله زده کرماشاه و کرمان و.. بگذریم! اگر از ماجرای بی ادبی های
چند تا سلبریتی به شهدا هم بگذریم! اگر از ماجرای چند ده تن کود انسانی از ترکیه هم
بگذریم! یا حتی از ماجرای برف تهران و رقص دختران در شهرداری تهران هم بگذریم...!اگر
از ماجرای سلفی لیست امیدی ها با زنیکه خارجی بگذریم!اگر از واق واق های چندتا
منحرف انگلیس دوست در جلوی سفارتهایمان هم بگذریم! تازه میرسیم به ماجرای حجاب
اجباری چند عدد دختر سانتال مانتال بالاشهر نشین خیابان های تهران...!
راستش را بخواهید،چند وقتی حال پسران جوان ما
خوب نیست! راستش را بخواهید کارخانه ها و کارگاه های قم و باقی شهرهای کشور یکی پس
از دیگری تعطیل میشوند! آنهایی هم بیکار میشوند یا با پرایدشان به مسافر کشی روی
میاورند و صبح ها منظره تعداد مسافرکش های شخصی بدون مسافر را رقم میزنند یا
انهایی هم که همین پراید را هم ندارند!!! به گوشه میدان نبوت و باقی میدان های اصلی
قم میروند ودر کنار دیگر بیکاران چشم به راه میمانند تا کسی بیاید و از انها برای
کارگری در پروژه های اندک ساختمانی ،استفاده کند..
راستش را بخواهید پسران خیابان نیروگاه،از محروم
ترین و کم در امد ترین مردم قم هستند!
اینها نه دختر
مظلوم وزیری هستند و نه پسر قلدر خارج رفته قاچاق فروش مدیری با مکتب اعتدال!
قبل از بیکاری،تنها تفریحشان مثلا خریدن چهار
فلافل ونشستن در اندک پارکهای قم بود!حالا هم که دولت همه چیز را فدای بانکها و
مسائل اصلی را فدای حاشیه سازی ها کرده این یکدونه تفریح را هم ندارند! چون خودشان
از فرط بیکاری،یا به زدن مغازه فلافل فروشی روی آودند و یا اگر سرمایه اندکی
داشتند به شغل روسری فروشی!
راستی! روسری ها را در چوب نمی کنند!
دیگر بیکاران خیابان نیروگاه،حتی نمی توانند بر
روی کیوسک مخابرات و برق بایستند و به بیکاری اجباری اعتراض کنند!
راستش را بخواهید،بیچاره ها،نه موی طلایی و مش
کرده دارند و نه اندام باریک و ساپورت پوش...
بازهم راستش را بخواهید،پسران خیابان نیروگاه،را
همه میبینند ولی کسی نمیبیند! چون از بی بی سی تا روزنامه های اصلاحطلب،دختر دوست
هستند! مثلا اگر دخترش هم شیک پوش و پولدار باشد که نور علی نور میشود..!
پسران خیابان نیروگاه،بیسواد نیستند،هم دهه شصتی
دارند و دهه بعد از شصتی!