فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دین» ثبت شده است

وقتی که نماینده سابق تهران که عمری در دنیای شعرو ادب فارسی سپری کرده بود و خواست برای انتخابات 92 ریاست جمهوری فکری بکند،تصمیم به ایجاد ائتلاف گرفت هیچ کس فکر نمی کرد این ائتلاف ساختن ها چیزی جز اتلاف انرژی و زمان نیست و نخواهد بود!

وقتی مبنای کار بشود چند عدد نظر سنجی یا همان نظرسازی هدفمند! و دکتر جهادی و خوشتیپ به خیال این که حتما خودش از دل این ائتلاف ساختگی به عنوان کاندید نهایی بیرون میاید و به مانند همیشه نتواند در سخنرانی،درست سخن بگوید و بگوید!!! اگر از این ائتلاف چیزی جز اتحاد و.. بیرون بیاید در دین داری شان شک کنیم! ایا برای رسیدن به راه یقین برای دین داشتن اینان راهی هم باقی می ماند؟

وقتی هم که علامه مصباح یزدی،با بیان این که آن سه نفر..که باهم در ابتدا با هم ائتلاف کردند در عمل با هم نمی سازند و اکثریت قریب به اتفاق رسانه های مثلا اصولگرا و بازهم مثلا خودی این پیش بینی علامه را سانسور خبری کنند و در عوض سخنرانی یک هفته بعد ایشان که کاندیداتوری فرد مطبوعش را و مسئله ی اصلح بودن در زمین و اسمانها را به سخره بگیرند...!چیزی از دین داری و تقوا به مشام میرسد؟

در انتخابات 92 ریاست جمهوری،که همه خود را یا در مرحله اول پیروز میدانستند یا میگفتند در مرحله دوم به نتیجه میرسند هیچ کس حاضر به کناره گیری نبود! نتیجه شد انچه نباید میشد!!! حالا هم که دوست و دشمن همه اعتراف میکنند که حسن روحانی به خاطر عملکرد بسیار بدش،شانسی برای پیروزی ندارد!تاکنون شرکت کردن چند تن از اصولگرایان برای انتخابات 96 ریاست جمهوری،اگر نگوییم صد در صدیست ولی کاملا محرز است!

علیرضا
۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۵۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۴ نظر
دبستان که بودیم،بنا به شرایط آن زمان و تعداد دروس در آن زمان فقط یک ساعت در هفته کلاس قرآن داشتیم،یعنی بعد از سوم ابتدایی این یک ساعت اضافه شد،چیزی به اسم تعلیمات دینی نداشتیم،معلم قرآن ما فردی بود با قدی بلند،موهای جوگندمی،لخت و شانه کشیده و همیشه کت و شلوار پوش! چهره ای مهربانی داشت،در واقع کار اصلی اش برگزاری امورات فرهنگی مدرسه و مسئول کتابخانه بود! کتابخانه که نه! اتاقکی بود که حدود 200 تا 300 کتاب مخصوص سنین کم داشت.
در همان یک ساعت کلاس قرآن،می بایست نوار قرآن میاورد و با ان ضبط های قدیمی،برایمان قرآن سه بار تکرار پخش میکرد،کلاس شلوغی داشتیم،چیزی حدود 45 نفر دانش آموز بودیم،هم باید کنترل نظم بچه را اداره می کرد و هم تدریس! یادم میاید یکبار که خیلی کلاس شلوغ شده بود،کنترل اش را از دست داده بود و من بخت برگشته و از همه جا بی خبر خواستم سوالی از او بپرسم که به ناگاه یک سیلی آب دار جانانه ای نثار من کرد و بعد گذشت دقایقی آمد از من معذرت خواهی کرد!
کلا دیگر علاقه به شخصیت و تدریسش را از دلم بخاطر یک عدم کنترل رفتارش! در دلم از بین رفت!
وقتی که به مقطع بعدی یا همان راهنمایی رفتیم،کلاس اول راهنمایی آن زمان یا ششم ابتدایی فعلی! چیزی به اسم معلم دینی نداشتیم!یعنی بهتر بگویم،در مذهبی ترین شهرایران!مدرسه ی ما برای بچه های کلاس اولی،معلم دینی نداشت! یک معلم عربی هم داشتیم که به فراخور درس اش،بازهم کلاس به اسم دینی شناخته می شد ولی کتاب تعلیمات دینی را درس نمی داد و عربی تدریس می کرد،معلم اش روحانی بود،برای کلاس دینی،مدیر مدرسه مان که خودش قبلا معلم درس عربی بود،معلم کتاب فارسی مان را مجاب کرد تا دینی و قرآن تدریس کند! بنده خدا به غیر از خواندن سوره توحید و حمد، نمی توانست یک کلمه قرآن را به صورت درست و یا حداقل با لهجه فارسی بخواند چه برسد به عربی! همیشه هم به خاطر عادتی که داشت آب دهان در حین گفتار از دهنش خارج میشد و با روخوانی چهارتا حدیث و داستان از زمان صدر اسلام،سریع کلاس را جمع میکرد و با بچه ها درباره موضوعات متفرقه و .. حرف میزد و به قول معروف وقت گذرانی می کرد....
در سال دوم و سوم راهنمایی،معلمی برای تعلیمات دینی برایمان انتخاب کردند که حال خودش را نداشت،ریش هایش را با ماشین میزد،موقع گفتار عادت داشت لبانش را غنچه کند و با تلفظ غلیظ برخی حروف مثل غین و عین و ...میخواست سطح سوادش را به رخ ما بکشد.
به حضرت شلنگ و جناب خط کش فلزی اعتقادی راسخ داشت،کوچکترین بی نظمی از نظر او مساوی بود با جریمه رونویسی از کتاب تعلیمات پر حروف دینی و خوردن تعداد زیادی ضربه شلنگ و سیلی کشیده بود! آن قدری که بچه ها از او می ترسیدن،از معاونین و ناظم مدرسه حساب نمی بردند! تنها باری که بچه ها از او نترسیدن و از چیز دیگر داشتند از ترس بر خود می لرزیدند،نوار صوتی سیاحت غرب مربوط به خواب یکی از علما از دنیای برزخ و لحظه دیدار ملک الموت بود!
معلم عربی مان،همیشه مغرور و کمی زیادی لوث و نغ نغ کن بود،هیکلی درشت و چهره ای تیره با موهای ریخته داشت!همیشه به لیسانس حقوقش اش می نازید و تعریف می کرد،همیشه بچه ها را تهدید میکرد که اگر معلم نبود، الان یک وکیل پایه 1 دادگستری میشد،او هم از اقدامات فیزیکی برای آرام کردن بچه و گفتن جوک های بی مزه کم نمی گذاشت! عوضش در سوم راهنمایی،او شد ناظم و یک معلم عربی روحانی با اخلاقیات خوب و کمی بد آمد و روزگار سپری شد!
جالب بود که از بچه های کلاس،حداقل 15 نفر از بچه ها،پدرهایشان روحانی بودند...!
در اول دبیرستان معلمی آمد که بعدا فهمیدیم در کار ملک و املاک است و حسابی پول دار و به زعم خودش برای قربت الی الله و ... می آمد تدریس! اخلاقش بسیار بد بود،ما که خانواده مان مذهبی بود از این آدم بدمان میامد تا آن پسر آخر کلاس نشسته و به قول خودشان لات خیابانی! عوضش همیشه داستان های اخلاقی میگفت!به هر بهانه و چیزی سعی میکرد حال یکی را بگیرد،اگر گیر نمیداد،حالش خوب نمی شد،به قدری از او و درس دادنش زده شده بودیم که در زمان کنکور از این که کتاب دینی اول دبیرستان را نمی خواندم خوشحال بودم!
در سال های بعدی معلمی خوش اخلاق و خوش برخوردی امد که البته بعضی اوقات با شیطنت های برخی بچه کمی ناراحت میشد! مباحث مربوط به ولایت فقیه و حکومت اسلامی را به خوبی تدریس میکرد و بیشترین اطلاعات و یادگیری بنده برای آن زمان می باشد!
به طوری که بعد از اتمام دبیرستان،او به قدری شاگردانش را دوست میداشت که هر وقت در خیابان یکی از ماها را میدید،احوال پرسی میکرد و حسابی ما را شرمنده منش و اخلاقش میکرد،معلم زیست و معلم شیمی مان مذهبی بودند،با خودم میگفتم کاش اینها هم برای بقیه دینی تدریس میکردند،تدریس اینها هم عالی بود،من حتی بدون خواندن کتاب و جزوه و صرفا با گوش کردن سر کلاس های اینان،امتحانات نهایی را پاس کردم!
در دانشگاه،به غیر از یکی دوتا از استادهای دروس دینی و عمومی مان،بقیه واقعا تدریس خوبی نداشتند،کلاس هایشان خسته کننده بود،دانشجوها باسختی کلاس ها را میگذارندند و به قولی وقت گذرانی میکردند!عوضش برخی از اساتید که عقیده های درست و درمانی هم نداشتند و خیلی علیه السلام بودند...با دانشجو چنان رفیق می شدند که دانشجو ها ول کن آن استاد نمی شدنددختران مجذوب میکردند و پسران را با حرف های پوچ ولی قشنگ ! فریب می دادند...
آن استاد هایی هم که مذهبی بودند،شاید به خاطر ترس از ارتباط با دختران کلاس،یا شاید هم چیز های دیگر خیلی زیادی سنگین بودند و جذبه خاصی از خود نشان نمی دادند!
همه این ها را گفتم که بگویم جدا از چاپ بد کتب دینی و عربی آن زمان ما،تصاویر گرافیکی کم کیفیت،نوع تدریس و اخلاق برخی معلمان این دروس مهم به قدری بد بوده که به چشمان خودم می دیدم که برخی دانش آموزان از لج آن معلم مسئله دار،با نماز خواندن و قرآن خواندن مشکل پیدا میکردند! و این در حالی بود که اکثر خانواده هایمان مذهبی بودند...حالا از وضع و اوضای مدارس دخترانه خبری ندارم!
این را هم بگویم بد نیست،در اردوهایی که بسیج میرفتیم و در دوره هایی که شرکت میکردیم،اساتیدی که برای دروس فلسفه اسلامی و دین و...میامدند عالی بودند که برخی دانشجو ها بعد از اتمام تحصیلات به خاطر جذبه و اخلاق و تدریس خیلی خوب آنان الان در حوزه در س میخوانند و طلبه شده اند!
نخواستم درباره ی معلمان دیگر دروس حرف بزنم! ولی دیگر دروس هم اگر معلمی در ظاهر مذهبی بود و اخلاق خوشی نداشت و همان نتایج را بروز می دادند....راحتر بگویم،به طور مثال در دبیرستان،معلم ادبیاتی داشیتم که بعدها فهمیدیم در عملیات فاو،در اروندرود جانباز شده است،به قدری هم اخلاق و هم تدریسش عالی بود که دوست داشتم بروم در دانشگاه ادبیات بخوانم!
همیشه خودمان با دست خودمان به نسل های جوان ضربه میزنیم،همیشه از خودمان ضربه خوردیم و دشمنان با خیال آسوده نظاره گر بودند...!
کاش همه معلمان ،کارشان را با مقدار پولی که بدست می آوردند مقایسه نمی کردند....
همین...
علیرضا
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر

معمولا اندیشه ها و سخنان بزرگان،بعد از گذشت مدتی یا به فراموشی سپرده میشوند یا به دلایل مختلف حزبی سیاسی و مذهبی و اجتماعی دست به تحریف در آرا و سخنان آنها زده میشود....

از این رو و با توجه به سابقه ی علمی و سیاسی حضرت آیت الله  مصباح یزدی،سعی بر آن داشتیم که به بازخوانی قسمتی از سخنان ایشان که در دوران سیاه اصلاحات در پیش از خطبه های نماز جمعه و دیگر سخنرانی ها و مصابحه های ایشان که بیشترین واکنش منفی از سوی جریان لیبرال و اصلاحطلب و منحرف داشته است بپردازیم.

گفتنی است در سری بعدی،در صورت قید حیات،به انتشار دیگر سخنرانی ها با ذکر دقیق تاریخ از ایشان و دیگر بزرگان خواهیم پرداخت.

در صورت تمایل میتوانید در وبلاگ ها و شبکه های مختلف اجتماعی انتشار دهید .

برای یاری رسانی به ما،لطفا تصاویر را مخدوش نکنید و ذکر منبع فراموش نشود....

حتما اگر نظری در مورد محتوای صحبت ها،رنگ بندی تصاویر و... داشتید،از ما دریغ نفرمایید.

باتشکر

توجه : برای مشاهده بهتر و باکیفیت تر تصاویر بر روی هر کدام از انها میتوانید کلیک کنید!


سابقه ی آشنایی با رئیس جمهور


علیرضا
۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹ نظر





علیرضا
۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۰۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۸ نظر


قدس آزاد خواهد شد ...

...............................................................................................................................................

1:شاید شما در خیابان ،برای یکبار هم شده شاهد نزاع و درگیری و دعوای دونفر در خیابان بوده باشید،بیشتر کنجکاو می شوید چرا این دو نفر با هم دعوا می کنند،اگر از دعوای آن ها چیزی ندانید ، کمی صبر می کنید تا از لابلای گفتگوی آن ها چیزهایی را بفهمید،بعد که کمی دستگیرتان شد،می روید یا جانبدارانه و یا مثلا !!! بیطرف وارد دعوای آن دو می شوید، در واقع شما خواسته یا ناخواسته جریان شناسی دعوای این نفر را پیگیری میکردید! ولی وقتی بخواهید دعوای چند صد ساله دو گروه را پیگری کنید چز با خواندن تاریخ و پیگری مبانی فکری گروه های مختلف در طول تاریخ هیچ گاه نخواهید توانست جریان درستی را پیدا و قضاوت کنید.

این مشکل بیشتر در جوانان و مردم عامه به دلیل اطلاعات ناقص و شاید هم غلط و دیگر شرایط اجتماعی پدید می آید که گروهی که مثلا قبلا دارای پیشنه ی درستی نبودند با گذشت زمان به دلیل فراموشی مردم و یا تغییر شرایط ظاهری و نه باطنی جامعه ، آن گروه مثلا در انتخاباتی پیروز می شوند که تعجب نخبگان را حتی در پی دارد ...

اگر بخوهیم دچار خطای محاسباتی در شناخت جریان های سیاسی و فرهنگی نشویم ناچاریم پیشنه ی بزرگان مربوط به آن جریان ها و گروه ها را پیش روی خود بگذاریم.

مردم همیشه به بزرگان خود نگاه می کنند ،چون به آن ها اعتماد دارند و آن ها را آگاه به مسائل روز می دانند.

2: روشنفکران یکی از بزرگان مردم می توانند باشند. روشنفکر از دوکلمه ی روشن و فکر تشکیل شده،ریشه ی این کلمه از اروپا آمده است و بیشتر به نام انتکتوئل می شناسند و البته معادل های فرانسوی و... هم دارد.در واقع این معنا،معنای وصفی است ! و معنای اسمی آن به افرادی مربوط می کردند عقل گرا و اندیشه گرا می گفتند!

در اصطلاح در نظر مقام معظم رهبری دو جنبه ی مثبت که شامل معنای عام مثل فضلای جوان و روشنفکر حوزه و معنای خاص آن محافل دانشجویی و غیره ... و معنای اخص آن می توان به فرزانگی و هوشمندی و احساس درد مسائل اجتماعی و ... دارد.

در جنبه ی منفی آن روشنفکرانی که ویژگی های کلی معنای اخص را داشتند ولی در تعیین الگو از الگو های غربی و اندیشمندان عصر روشنگری اروپا استفاده کرده اند!

3:خاستگاه اصلی این نوع روشنفرکری (معنای منفی) از قرن 18 است،تا جایی که پالمر رابرت در توصیف آن می گوید : {مردم این دوره از صمیم قلب فکر می کردند که عصرشان ،عصر روشنگری عقاید بیکن،دکارت ....ایمان مردم به این دوره به قوای طبیعی عقل بشر بی اندازه زیاد بود، فی الواقع هرگونه احساسی نسبت به ماور الطبیعه ضعیف گردید! مردم متجدد نه فقط از شیطان هراسی نداشتندبلکه اعتقاد آن ها به خدا نیز زایل گردیده بود.}

به عقیده ی برخی ها ، دلیل نام گذاری آن عصر 18،این بود که قرون وسطی را عصر تاریکی و رنسانس بعد از آن و عصر ش را روشنگری نام گذاشتند و فیلسوفان آن عصر تمام همتشان این بود که با مشاهدات عینی و اومانیستی از جهان و هستی در مقبل تفکر سمبولیک دینی ، پیروان خودشان را روشنفکر و.. نام نهادند.بر همین اساس تفاسیر نوینی از عالم به نام جهان بینی روشن گری که به رازدزدایی از عالم و سطحی کردن و تقیلی پدیده ها همراه شد نامیدند.

4:در واقع از این دوره به بعد تمام نویسندگان ،متفکران و شاعران سعی بر این گذاشتند تا با جهان بینی روشنگری ،مسائل عالم هستی و جهان را با تفکرات خود خواسته شان جایگزین تفکر دینی عصر خود کنند!!در واقع اساس کارشان به اعتقاد جلال آل احمد مخالفت با کلیسا و پاپ و... خلاصه می شد.

که شهید آوینی می گوید :{کار این عقل (عقلی سیونالیستی روشنفکران غرب زده) در نهایت به کفر و الحاد می انجامد و بنابراین این انتلکتوئل ها در سراسر جهان اگر ماتریالیست و ملحد نباشند ،کافر اند...}

پس وقتی اولین آجر روشنفکری در غرب با سکولاریته و الحاد و انکار گذاشته شود،عاقبتش همینی است که امروز مشاهده می کنیم.

در بعد دینی روشنفکران یا دینی اند مثل عالمان دینی و تحصیل کرده های دینی که درد دین دارند هستند و روشنفکران سکولار که همان پیروان عصر روشن گری اروپا هستند که امروز هم در غالب برخی جریانات سیاسی فعلی در ایران اسلامی می بینیم ! دسته ی دیگری هم هستند که قائل به تفکیک نیستند !

علیرضا
۳۱ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ نظر