فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قم» ثبت شده است

اگر از ماجرای نامه نگاری های یکی به اون یکی بگذریم! اگر از ماجرای سانچی و پلاسکو و سقوط هواپیما بگذریم! اگر از نامردی دولتی ها در حق مردم زلزله زده کرماشاه و کرمان و.. بگذریم! اگر از ماجرای بی ادبی های چند تا سلبریتی به شهدا هم بگذریم! اگر از ماجرای چند ده تن کود انسانی از ترکیه هم بگذریم! یا حتی از ماجرای برف تهران و رقص دختران در شهرداری تهران هم بگذریم...!اگر از ماجرای سلفی لیست امیدی ها با زنیکه خارجی بگذریم!اگر از واق واق های چندتا منحرف انگلیس دوست در جلوی سفارتهایمان هم بگذریم! تازه میرسیم به ماجرای حجاب اجباری چند عدد دختر سانتال مانتال بالاشهر نشین خیابان های تهران...!

راستش را بخواهید،چند وقتی حال پسران جوان ما خوب نیست! راستش را بخواهید کارخانه ها و کارگاه های قم و باقی شهرهای کشور یکی پس از دیگری تعطیل میشوند! آنهایی هم بیکار میشوند یا با پرایدشان به مسافر کشی روی میاورند و صبح ها منظره تعداد مسافرکش های شخصی بدون مسافر را رقم میزنند یا انهایی هم که همین پراید را هم ندارند!!! به گوشه میدان نبوت و باقی میدان های اصلی قم میروند ودر کنار دیگر بیکاران چشم به راه میمانند تا کسی بیاید و از انها برای کارگری در پروژه های اندک ساختمانی ،استفاده کند..

راستش را بخواهید پسران خیابان نیروگاه،از محروم ترین و کم در امد ترین مردم قم هستند!

اینها نه دختر مظلوم وزیری هستند و نه پسر قلدر خارج رفته قاچاق فروش مدیری با مکتب اعتدال!

قبل از بیکاری،تنها تفریحشان مثلا خریدن چهار فلافل ونشستن در اندک پارکهای قم بود!حالا هم که دولت همه چیز را فدای بانکها و مسائل اصلی را فدای حاشیه سازی ها کرده این یکدونه تفریح را هم ندارند! چون خودشان از فرط بیکاری،یا به زدن مغازه فلافل فروشی روی آودند و یا اگر سرمایه اندکی داشتند به شغل روسری فروشی!

راستی! روسری ها را در چوب نمی کنند!

دیگر بیکاران خیابان نیروگاه،حتی نمی توانند بر روی کیوسک مخابرات و برق بایستند و به بیکاری اجباری اعتراض کنند!

راستش را بخواهید،بیچاره ها،نه موی طلایی و مش کرده دارند و نه اندام باریک و ساپورت پوش...

بازهم راستش را بخواهید،پسران خیابان نیروگاه،را همه میبینند ولی کسی نمیبیند! چون از بی بی سی تا روزنامه های اصلاحطلب،دختر دوست هستند! مثلا اگر دخترش هم شیک پوش و پولدار باشد که نور علی نور میشود..!

پسران خیابان نیروگاه،بیسواد نیستند،هم دهه شصتی دارند و دهه بعد از شصتی!

علیرضا
۱۸ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر



مولوی خوانی حاج محمود کریمی 


دریافت


علیرضا
۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۱۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

حوزه که میرفت درست درس نمیخواند!ولی عاشق اندیشه های مائو بود!سربازی که رفت یکبار از شاه و سلطنت تعریف کرد!با هرکسی که حال نمیکرد،حالگیری میکرد!سیدهادی ،برادرش که داماد منتظری بود،کتاب شهید جاوید که چاپ شد،بین انقلابیون قبل انقلاب سر دفاع یا رد اش اختلاف بود! آیت الله شمس ابادی رئیس حوزه اصفهان را برد لب جاده و کشت!بعدها علتش را مخالفت شمس ابادی با کتاب جاوید ذکر میکرد!ولی منتظری و مرحوم مشکینی از مدافعان کتاب بودند!شهر اصفهان که سر این قضیه آشوب شده بود،ساواک که خود از حامیان مخفی چاپ این کتاب بود،به ناچار سیدمهدی هاشمی را بازداشت و زندانی کرد!

#فرهنگ_پرواز 

انقلاب که شد از زندان ازاد شد،حشمت و فرزندانش را به جرم پول دار بودن و شیخ قنبر و..را کشته بود!از اعضای حلقه اولیه انتخاب بنی صدر برای انتخابات بود!شهید محمد منتظری پسر اول منتظری،بعدا که با بنی صدر زاویه پیدا کرد،سیدمهدی هم ناچار شد از بنی صدر فاصله بگیرد!ولی دلش با حزب جمهوری یکی نبود!محمد که در انفجار حزب جمهوری شهید شد،سید مهدی شد مسئول نهضت های ازادی بخش سپاه !(سپاه قدس ان زمان)،مسئول نهضت ها که بود،هرکاری که با اعتقادتش همخوانی داشت انجام میداد!یکبار سازمان جاسوسی لیبی را در افغانستان نفوذ داد و شیعیان افغان را جان هم انداخت!و شد سه هزار کشته..


از طریق برادرش و بیت منتظری،به اسناد مک فارلین دسترسی و انها را با همکاری روزنامه ای لبنانی افشا میکند!تا هم به نظام برای محاکمه ی احتمالی وی و رساندن پدرزن برادرش به رهبری نظام،فشار وارد نماید!دسترسی به اسنادی که خود منتظری بعدها به آن اقرار میکند...

اولین خانه تیمی که وزارت اطلاعات در جریان پرونده کشف کرد معلوم شد برای نهضت ها و مهدی هاشمیست!انواع سلاح ها...کشف شد!اطلاعات که وی را بازداشت کرد،در اولین مصاحبه اش خود را منحرف و توطئه گر توصیف کرد!از همکاری اش با ساواک و به خروج سلاح و اسنادمحرمانه از سپاه و قتل ها اعتراف کرده بود!از نقش اش در تاثیرگذاری در بیت منتظری و سو استفاده از مرحوم منتظری برای اهدافش سخن گفت!هادی هاشمی و سعید فرزند دیگر منتظری از او اعلام برائت کردند!مرحوم منتظری که در ابتدا پخش مصاحبه را به ضرر بیت خود میدید برای عدم پخش ان به هاشمی رفسنجانی نامه زده بود! بعدا در نامه ای از امام خواسته بود به اتهامات مهدی رسیدگی کنند!

علیرضا
۰۵ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
متولد تهران بود،انقلاب که شد،پشتش هنوز سبز نشده بود که عضو سپاه شد،چند ماه نگذشت که هم نویسنده وهم مجری رادیواستانی شد،از والدینش اطلاعاتی نبود ولی کس مهم پشتش بود!
جنگ که شروع شد،شیخ دری نجف آبادی نماینده اقای خامنه ای در جبهه شد!حسام الدین که در اهواز،نواسرایی میکرد، با ایشان آشنا شد و در سال 67،داماد اقای دری نجف ابادی شد،دانشگاه امام صادق که راه افتاد،شد یکی از دانشجویان انجا!! از عمامه روحانیت خوشش امد و مععم شد!دکترایش را که گرفت،لباس روحانی را گذاشت کنار! علم الهدی(امام جمعه فعلی مشهد)که مسئول دانشگاه بود،به او اعتراض کرد!حسام الدین آشنا در جواب گفته بود کسی که منبر و خطبه و ...نمی رود چرا باید عمامه بذارد؟!
#فرهنگ_پرواز 
دست به قلمش خوب بود!پس قلمسرایی میکرد.!خاتمی که شد رئیس جمهور!پدرزنش هم شد وزیراطلاعات!حجاریان که مشاور خاتمی شد!خاتمی با معاونت محسنی اژه مخالفت کرد!حجاریان با اژه ای باید یک طوری تسویه میکرد!پس دری نجف ابادی دامادش آشنا را کرد معاونت ویژه..جایی که کمترین کارش اطلاع از نامه های محرمانه رهبری وخبرگان وعلما و..بود!دری معاونت را صندوقچه نظام وصف کرده بود.
منتظری که از ذوق دوم خرداد،ازعلما تا رهبری و..را با زبانش مورد تفقد قرار میداد،حسن روحانی دبیر وقت شورای امنیت ملی،همراه با دیگران،تصمیم گرفتن در خانه اش حصر کنند.!آشنا که در معاونت ویژه بود،برایش مشاوره و تحلیل فرستاد و روحانی هم خرسند از آشنایی با آشنا،تصمیم به حصر منتظری گرفت!قتلهای زنجیره ای که اتفاق افتاد،پدرزن و داماد هر دو استعفا دادند!چند سال بعد که منتظری بیماری روحی پیدا کرده بود،رفع حصر شد!
علیرضا
۲۵ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

از موسسین روزنامه رسالت بود،نماینده مردم قم در مجلس دوم و خبرگان اول و دوم بود،از افرادی بود که جامعه مدرسین حوزه علمیه را بنیان نهاد! مدتی دادستان بود و سپس استعفا کرد،برخی از نزدیکان و اطرافیانش ادم های سالمی نبودند، ایلیاوی از دوستان نزدیکش و سپس از همکارنش بود که به دلیل رشوه و اخاذی و ...بازداشت شد!بعد از ماجرای طرفداران ایت الله شریعتمداری و اشوب طلبی های وی و بیت اش،بحث خلع مرجیعیت شریعتمداری مطرح شد،وی که ریاست جامعه مدرسین را بر عهده داشت نامه خلع مرجیعیت شریعتمداری را رسانه ایی کرد!!!

وقتی بحث مخالفت امام خمینی با انجمن حجتیه ها مطرح بود،از این جماعت حمایت کرد! در نامه ایی که به نامه ی 99 نفر معروف شد از جمله مخالفان سرسخت نخست وزیری میرحسین موسوی بود،چنانچه مرحوم هاشمی رفسنجانی در مورد او میگوید که اظهارات وی علیه امام ره و ...خالی از اهانت نبوده است..

وی اصولا از نظر اعتقادی با اصلاحات ارضی شاه و گرفتن مالیات از مردم و سرمایه داران و غصب اموال متخلفین اقتصادی و ... مخالف بود و این موارد را درست و شرعی نمی دانست!وقتی حمایت امام از دولت وقت را دید به امام حمله کرد و ولی فقیه را فقط ارشاد گر ونصحیت کننده در امور مجلس میدانست و به امام حملات تندی را کرد!ولی امام خمینی در روزهای پایانی عمرش با تمجید از مقام علمی وی از او دلجویی کرد و برای ایشان دعای خیر نمود!آذری قمی بعدها بنیاد رسالت را تاسیس کرد،حملات وی به سیاست های اقتصادی میرحسین موسوی و..باعث شد تا امام مخالف ارسال روزنامه رسالت به جبهه ها شد!

آذری قمی در بحث تغییر نخست وزیر،از آیت الله سیدعلی خامنه ای حمایت میکرد، هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود میگوید بعد از نماز با اقای خامنه ای جلسه خصوصی داشتیم و ایشان موافقت کردد که میرحسین موسوی را معرفی کنیم ولی در مورد وزرا سختگیری نمایند! دلیل امام در بقای میرحسین این بود که برخی از نمایندگان شرایط جبهه را درک نمی کردند! امام با کمک مالی به روزنامه رسالت علی رغم درخواست اذری قمی مخالفت کرده بودند!


امام خمینی که از دنیا رفتند،در سربحث جانشینی حرف های بسیاری زده شد،در بحث رهبری شورایی در همه ی ترکیب ها نام سید علی خامنه ای بود،اذری قمی طرفدار سرسخت رهبری ایت الله گلپایگانی بود و میگفت اقای خامنه ای نیز معاون اجرایی رهبری باشد!!! و کار به جایی رسید که با وجود عدم تمایل ایت الله گلپایگانی به سمت رهبری،اذری قمی به دروغ به بیت ایشان پیام داده بود که اکثریت اعضای خبرگان موافق شماهستند در حالی که در اولین رای گیری،رهبری اقای گلپایگانی رای بسیار کمی آورد!

علیرضا
۲۴ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۱۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲ نظر

وقتی که نماینده سابق تهران که عمری در دنیای شعرو ادب فارسی سپری کرده بود و خواست برای انتخابات 92 ریاست جمهوری فکری بکند،تصمیم به ایجاد ائتلاف گرفت هیچ کس فکر نمی کرد این ائتلاف ساختن ها چیزی جز اتلاف انرژی و زمان نیست و نخواهد بود!

وقتی مبنای کار بشود چند عدد نظر سنجی یا همان نظرسازی هدفمند! و دکتر جهادی و خوشتیپ به خیال این که حتما خودش از دل این ائتلاف ساختگی به عنوان کاندید نهایی بیرون میاید و به مانند همیشه نتواند در سخنرانی،درست سخن بگوید و بگوید!!! اگر از این ائتلاف چیزی جز اتحاد و.. بیرون بیاید در دین داری شان شک کنیم! ایا برای رسیدن به راه یقین برای دین داشتن اینان راهی هم باقی می ماند؟

وقتی هم که علامه مصباح یزدی،با بیان این که آن سه نفر..که باهم در ابتدا با هم ائتلاف کردند در عمل با هم نمی سازند و اکثریت قریب به اتفاق رسانه های مثلا اصولگرا و بازهم مثلا خودی این پیش بینی علامه را سانسور خبری کنند و در عوض سخنرانی یک هفته بعد ایشان که کاندیداتوری فرد مطبوعش را و مسئله ی اصلح بودن در زمین و اسمانها را به سخره بگیرند...!چیزی از دین داری و تقوا به مشام میرسد؟

در انتخابات 92 ریاست جمهوری،که همه خود را یا در مرحله اول پیروز میدانستند یا میگفتند در مرحله دوم به نتیجه میرسند هیچ کس حاضر به کناره گیری نبود! نتیجه شد انچه نباید میشد!!! حالا هم که دوست و دشمن همه اعتراف میکنند که حسن روحانی به خاطر عملکرد بسیار بدش،شانسی برای پیروزی ندارد!تاکنون شرکت کردن چند تن از اصولگرایان برای انتخابات 96 ریاست جمهوری،اگر نگوییم صد در صدیست ولی کاملا محرز است!

علیرضا
۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۵۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۴ نظر

علیرضا
۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۴:۵۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲ نظر

وقتی #احمدی_نژاد،شهردار تهران در سال 84 به عنوان رئیس جمهور از سوی مردم انتخاب شد،و #قالیباف از شکست خوردگان دور اول بود،فکر میکرد که میتواند با شهردار تهران شدن خود،راه دستیابی به منصب ریاست جمهوری را بدست اورد،بعد از چهار سال،دوباره با توصیه نزدیکان #هاشمی_رفسنجانی و بازی کردن در نقشه هاشمی،ستادهای خود را تشکیل دادولی بعد از مدتی منصرف شد و نیمی از ستادهای خود را در اختیار #میر_حسین_موسوی قرار داد،یکی از اشتباهات احمدی نژاد این بود که فکر میکرد اگر به رقیب خود یعنی #علی_لاریجانی،مقام و منصبی بدهد،دفع شر کرده و خیال اش از او راحت می شود! لاریجانی اول با قبول دبیر شورای #امنیت ملی از84 تا سال 86 و سپس کاندیداتوری نمایندگی #مجلس از #قم و کسب رای و راه یابی به مجلس،از حمایت دولت احمدی نژاد با تمام قدرت برای ریاست مجلس استفاده کرد و این شد که احمدی نژاد با میدان دادن به رقیب خود،زمینه را برای تضعیف خود فراهم کرد! لاریجانی از جمله سیاست مدارانی بود که در #انتخابات 88 کاملا مرموزانه عمل کرد و حتی اخباری از #رای او به میرحسین نیز حکایت داشت!بعد از فتنه هم با بیانیه های دوپهلو به مقابله با فتنه پرداخت!و تا سال 92 بر تضادش و دشمنی با احمدی نژاد افزود...

علیرضا
۰۲ آذر ۹۵ ، ۲۰:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر
دبستان که بودیم،بنا به شرایط آن زمان و تعداد دروس در آن زمان فقط یک ساعت در هفته کلاس قرآن داشتیم،یعنی بعد از سوم ابتدایی این یک ساعت اضافه شد،چیزی به اسم تعلیمات دینی نداشتیم،معلم قرآن ما فردی بود با قدی بلند،موهای جوگندمی،لخت و شانه کشیده و همیشه کت و شلوار پوش! چهره ای مهربانی داشت،در واقع کار اصلی اش برگزاری امورات فرهنگی مدرسه و مسئول کتابخانه بود! کتابخانه که نه! اتاقکی بود که حدود 200 تا 300 کتاب مخصوص سنین کم داشت.
در همان یک ساعت کلاس قرآن،می بایست نوار قرآن میاورد و با ان ضبط های قدیمی،برایمان قرآن سه بار تکرار پخش میکرد،کلاس شلوغی داشتیم،چیزی حدود 45 نفر دانش آموز بودیم،هم باید کنترل نظم بچه را اداره می کرد و هم تدریس! یادم میاید یکبار که خیلی کلاس شلوغ شده بود،کنترل اش را از دست داده بود و من بخت برگشته و از همه جا بی خبر خواستم سوالی از او بپرسم که به ناگاه یک سیلی آب دار جانانه ای نثار من کرد و بعد گذشت دقایقی آمد از من معذرت خواهی کرد!
کلا دیگر علاقه به شخصیت و تدریسش را از دلم بخاطر یک عدم کنترل رفتارش! در دلم از بین رفت!
وقتی که به مقطع بعدی یا همان راهنمایی رفتیم،کلاس اول راهنمایی آن زمان یا ششم ابتدایی فعلی! چیزی به اسم معلم دینی نداشتیم!یعنی بهتر بگویم،در مذهبی ترین شهرایران!مدرسه ی ما برای بچه های کلاس اولی،معلم دینی نداشت! یک معلم عربی هم داشتیم که به فراخور درس اش،بازهم کلاس به اسم دینی شناخته می شد ولی کتاب تعلیمات دینی را درس نمی داد و عربی تدریس می کرد،معلم اش روحانی بود،برای کلاس دینی،مدیر مدرسه مان که خودش قبلا معلم درس عربی بود،معلم کتاب فارسی مان را مجاب کرد تا دینی و قرآن تدریس کند! بنده خدا به غیر از خواندن سوره توحید و حمد، نمی توانست یک کلمه قرآن را به صورت درست و یا حداقل با لهجه فارسی بخواند چه برسد به عربی! همیشه هم به خاطر عادتی که داشت آب دهان در حین گفتار از دهنش خارج میشد و با روخوانی چهارتا حدیث و داستان از زمان صدر اسلام،سریع کلاس را جمع میکرد و با بچه ها درباره موضوعات متفرقه و .. حرف میزد و به قول معروف وقت گذرانی می کرد....
در سال دوم و سوم راهنمایی،معلمی برای تعلیمات دینی برایمان انتخاب کردند که حال خودش را نداشت،ریش هایش را با ماشین میزد،موقع گفتار عادت داشت لبانش را غنچه کند و با تلفظ غلیظ برخی حروف مثل غین و عین و ...میخواست سطح سوادش را به رخ ما بکشد.
به حضرت شلنگ و جناب خط کش فلزی اعتقادی راسخ داشت،کوچکترین بی نظمی از نظر او مساوی بود با جریمه رونویسی از کتاب تعلیمات پر حروف دینی و خوردن تعداد زیادی ضربه شلنگ و سیلی کشیده بود! آن قدری که بچه ها از او می ترسیدن،از معاونین و ناظم مدرسه حساب نمی بردند! تنها باری که بچه ها از او نترسیدن و از چیز دیگر داشتند از ترس بر خود می لرزیدند،نوار صوتی سیاحت غرب مربوط به خواب یکی از علما از دنیای برزخ و لحظه دیدار ملک الموت بود!
معلم عربی مان،همیشه مغرور و کمی زیادی لوث و نغ نغ کن بود،هیکلی درشت و چهره ای تیره با موهای ریخته داشت!همیشه به لیسانس حقوقش اش می نازید و تعریف می کرد،همیشه بچه ها را تهدید میکرد که اگر معلم نبود، الان یک وکیل پایه 1 دادگستری میشد،او هم از اقدامات فیزیکی برای آرام کردن بچه و گفتن جوک های بی مزه کم نمی گذاشت! عوضش در سوم راهنمایی،او شد ناظم و یک معلم عربی روحانی با اخلاقیات خوب و کمی بد آمد و روزگار سپری شد!
جالب بود که از بچه های کلاس،حداقل 15 نفر از بچه ها،پدرهایشان روحانی بودند...!
در اول دبیرستان معلمی آمد که بعدا فهمیدیم در کار ملک و املاک است و حسابی پول دار و به زعم خودش برای قربت الی الله و ... می آمد تدریس! اخلاقش بسیار بد بود،ما که خانواده مان مذهبی بود از این آدم بدمان میامد تا آن پسر آخر کلاس نشسته و به قول خودشان لات خیابانی! عوضش همیشه داستان های اخلاقی میگفت!به هر بهانه و چیزی سعی میکرد حال یکی را بگیرد،اگر گیر نمیداد،حالش خوب نمی شد،به قدری از او و درس دادنش زده شده بودیم که در زمان کنکور از این که کتاب دینی اول دبیرستان را نمی خواندم خوشحال بودم!
در سال های بعدی معلمی خوش اخلاق و خوش برخوردی امد که البته بعضی اوقات با شیطنت های برخی بچه کمی ناراحت میشد! مباحث مربوط به ولایت فقیه و حکومت اسلامی را به خوبی تدریس میکرد و بیشترین اطلاعات و یادگیری بنده برای آن زمان می باشد!
به طوری که بعد از اتمام دبیرستان،او به قدری شاگردانش را دوست میداشت که هر وقت در خیابان یکی از ماها را میدید،احوال پرسی میکرد و حسابی ما را شرمنده منش و اخلاقش میکرد،معلم زیست و معلم شیمی مان مذهبی بودند،با خودم میگفتم کاش اینها هم برای بقیه دینی تدریس میکردند،تدریس اینها هم عالی بود،من حتی بدون خواندن کتاب و جزوه و صرفا با گوش کردن سر کلاس های اینان،امتحانات نهایی را پاس کردم!
در دانشگاه،به غیر از یکی دوتا از استادهای دروس دینی و عمومی مان،بقیه واقعا تدریس خوبی نداشتند،کلاس هایشان خسته کننده بود،دانشجوها باسختی کلاس ها را میگذارندند و به قولی وقت گذرانی میکردند!عوضش برخی از اساتید که عقیده های درست و درمانی هم نداشتند و خیلی علیه السلام بودند...با دانشجو چنان رفیق می شدند که دانشجو ها ول کن آن استاد نمی شدنددختران مجذوب میکردند و پسران را با حرف های پوچ ولی قشنگ ! فریب می دادند...
آن استاد هایی هم که مذهبی بودند،شاید به خاطر ترس از ارتباط با دختران کلاس،یا شاید هم چیز های دیگر خیلی زیادی سنگین بودند و جذبه خاصی از خود نشان نمی دادند!
همه این ها را گفتم که بگویم جدا از چاپ بد کتب دینی و عربی آن زمان ما،تصاویر گرافیکی کم کیفیت،نوع تدریس و اخلاق برخی معلمان این دروس مهم به قدری بد بوده که به چشمان خودم می دیدم که برخی دانش آموزان از لج آن معلم مسئله دار،با نماز خواندن و قرآن خواندن مشکل پیدا میکردند! و این در حالی بود که اکثر خانواده هایمان مذهبی بودند...حالا از وضع و اوضای مدارس دخترانه خبری ندارم!
این را هم بگویم بد نیست،در اردوهایی که بسیج میرفتیم و در دوره هایی که شرکت میکردیم،اساتیدی که برای دروس فلسفه اسلامی و دین و...میامدند عالی بودند که برخی دانشجو ها بعد از اتمام تحصیلات به خاطر جذبه و اخلاق و تدریس خیلی خوب آنان الان در حوزه در س میخوانند و طلبه شده اند!
نخواستم درباره ی معلمان دیگر دروس حرف بزنم! ولی دیگر دروس هم اگر معلمی در ظاهر مذهبی بود و اخلاق خوشی نداشت و همان نتایج را بروز می دادند....راحتر بگویم،به طور مثال در دبیرستان،معلم ادبیاتی داشیتم که بعدها فهمیدیم در عملیات فاو،در اروندرود جانباز شده است،به قدری هم اخلاق و هم تدریسش عالی بود که دوست داشتم بروم در دانشگاه ادبیات بخوانم!
همیشه خودمان با دست خودمان به نسل های جوان ضربه میزنیم،همیشه از خودمان ضربه خوردیم و دشمنان با خیال آسوده نظاره گر بودند...!
کاش همه معلمان ،کارشان را با مقدار پولی که بدست می آوردند مقایسه نمی کردند....
همین...
علیرضا
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر

سالروز شهادت حضرت فاطمه الزهرا را تسلیت عرض میکنیم

..............................................................................................................................................................................

ما در محله ایی مذهبی زندگی مکنیم،قراره چند روز دیگه در محله مان انتخابات انجام بشود.

آدم های زیادی از محله یمان دارن رای جمع میکنند. بابایم میگوید اون آقاهه هم بازم میخواد بیاد.

اون در جلسه ایی که در مدرسه ی آخوندها برگزار شده بود به عنوان نماینده شان به ماها معرفی شده...

او آدم زرنگی است. سبزی فروش محله مان میگوید او  میتواند خیلی کارها برای محله مان بکند. آسید آقا بزرگ شهرمان گفته که مردم باید به آدم های خوبی رای بدن! من نمی توانم رای بدم چون به قول مامانم هنوز پشت اینجام سبز نشده! شاید در عید سبز بشود!

بعضی از دوستان بابام گفتنه اند او یک گنده لاتی است. در محله مان کسی از او نمیتواند بد بگوید،او پول زیادی دارد. فقط هفته ایی یکبار به محله مان سر میزند،چون اینجا خانه ایی خوشگل برای خودش ساخته!

من هنوز معنی لات را نمی دانم ولی دوستم میگوید یک چیز مثل این شکلات تلخای خارجی است. ما در سرکوچه مان یک دونه لات داشتیم که پلیس ها شبونه اومدن با کتک کاری بردندنش زندان تا به قول نه نه جونم آدم بشه...!

اما این گنده لاته میگن برای خودش آدمی هست... بابام میگه تو فقط به فکر مشق هات باش و این چیزا برای تو نون و آب نمیشه!

اون گنده لاته امسال با یکی از ادمای قال تاق یا شایدم غال طاق و... دوست شده تا بتونه مردم رو جذب کنه! من معنی جذب رونمیدونم ولی دوستم میگه جذب شدن یعنی مثل آهن ربا که آهن رو میکشونه طرف خودش!

من از اون ادم تا حالا لات بازی ندیدم! ولی بابام میگه چند بار سر پیچ بهارستان حال مشتی محمود را گرفته! که باعث اتفاق های برای محله مان شده...

علیرضا
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر