فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

فرهنگ همانی که آقا هم فدایی آن است

فرهنگ پرواز

بسم الله
هر چیزی یک فرهنگی دارد
پرواز هم فرهنگ خود را دارد...
...........................................
استفاده از عناوین و مطالب فقط با ذکر نام فرهنگ پرواز
مجاز است! اخلاق در امانت داری....
در غیر این صورت شرعا و قانونا حرام است.
...........................................
فرهنگ پرواز چه با همین عنوان و
چه با عنوان های
نزدیک به فرهنگ پرواز . ارتباطی ندارد
...........................................
برای مشاهده بهتر فرهنگ پرواز از مرور گر
Mozilla Firefox استفاده کنید.

بایگانی

آخرین مطالب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیه» ثبت شده است

سالروز شهادت حضرت فاطمه الزهرا را تسلیت عرض میکنیم

..............................................................................................................................................................................

ما در محله ایی مذهبی زندگی مکنیم،قراره چند روز دیگه در محله مان انتخابات انجام بشود.

آدم های زیادی از محله یمان دارن رای جمع میکنند. بابایم میگوید اون آقاهه هم بازم میخواد بیاد.

اون در جلسه ایی که در مدرسه ی آخوندها برگزار شده بود به عنوان نماینده شان به ماها معرفی شده...

او آدم زرنگی است. سبزی فروش محله مان میگوید او  میتواند خیلی کارها برای محله مان بکند. آسید آقا بزرگ شهرمان گفته که مردم باید به آدم های خوبی رای بدن! من نمی توانم رای بدم چون به قول مامانم هنوز پشت اینجام سبز نشده! شاید در عید سبز بشود!

بعضی از دوستان بابام گفتنه اند او یک گنده لاتی است. در محله مان کسی از او نمیتواند بد بگوید،او پول زیادی دارد. فقط هفته ایی یکبار به محله مان سر میزند،چون اینجا خانه ایی خوشگل برای خودش ساخته!

من هنوز معنی لات را نمی دانم ولی دوستم میگوید یک چیز مثل این شکلات تلخای خارجی است. ما در سرکوچه مان یک دونه لات داشتیم که پلیس ها شبونه اومدن با کتک کاری بردندنش زندان تا به قول نه نه جونم آدم بشه...!

اما این گنده لاته میگن برای خودش آدمی هست... بابام میگه تو فقط به فکر مشق هات باش و این چیزا برای تو نون و آب نمیشه!

اون گنده لاته امسال با یکی از ادمای قال تاق یا شایدم غال طاق و... دوست شده تا بتونه مردم رو جذب کنه! من معنی جذب رونمیدونم ولی دوستم میگه جذب شدن یعنی مثل آهن ربا که آهن رو میکشونه طرف خودش!

من از اون ادم تا حالا لات بازی ندیدم! ولی بابام میگه چند بار سر پیچ بهارستان حال مشتی محمود را گرفته! که باعث اتفاق های برای محله مان شده...

علیرضا
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر


علیرضا
۱۳ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۳۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۸ نظر

 

فرا رسیدن دهه ی اول فاطمیه (س)  تسلیت باد....

 

تحلیل جالب آیت الله بهجت از وصیت حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ  به این که شبانه دفن شود

 

این که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ بعد از آن همه مظلومیت، در حال احتضار وصیت نمود که شبانه دفن گردد،(1) کار عجیبى بود که نظیر کار پیغمبران ـ علیهم السّلام ـ است؛ زیرا کار کسى که نزاع کند و مغلوب شود و کشته و شهیده گردد و علیه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببیند، و با این حال راهى را پیدا کند که خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به دیگران نشان دهد، به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهى که فکر بشر از فهم آن عاجز بود و آن این که وصیت نمود بدون تشییع شبانه دفن گردد.

اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان مى رسید که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ چنین کارى را مى خواهد بکند، به منزل آن حضرت وارد مى شدند و از انجام آن جلوگیرى مى کردند.

بعد از دفن نیز راهى جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ از آن جلوگیرى نمود و نتوانستند کارى بکنند.

 پی نوشت:

1.بحار الانوار، ج 49، ص 192؛ اقبال الاعمال، ص 623؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص187؛ نهج الحق، ص270؛ رسالة حول حدیث « سخن معاشر الانبیاء لانورّث »، ص 28.

منبع متن :رجانیوز

علیرضا
۰۴ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۱۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۸ نظر
اول از همه یک سوال می کنم!
دیدید تا حالا که یک بچه ی خردسال بغضش می گیرد چه حالتی و چه قیافه ایی پیدا می کند؟
نه واقعا ! تا به حال فکر کرده اید چرا این گونه می شود ؟
دیده اید یک مرد بزرگسال وقتی بغضش می گیرد چگونه می شود ؟
دیده اید تا به حال وقتی می خواهی گریه کنی و می بینی چند نفر در کنارت هستند نمی توانی گریه کنی ! چه حالی پیدا می کنی ؟ می خواهی گریه کنی ولی جلوی خودت را می گیری ؟
انسان در آن حالت خدا وکیلی چه فشاری بر روی دوشش می آید ؟
نمی دانم ! شاید تا به حال این حالت را پیدا نکرده اید! خدا می داند و خود خودتان .........
دیده اید بعضی از جوان ها که به راهیان نور می روند. وقتی می خواهند گریه کنند. چفیه ی دور گردنشان را بر روی سر می اندازند و راحت آرام آرام آروم آروم گریه می کنند .... آن هم یک دل سیر..... خدا وکیلی چه کیفی می کنند....
که تمام دلگیریشان را با گریه پاسخ می دهند .... چه فشاری از روی دوششان بر می دارند.......
دیده اید بعضی اوقات در کنار فامیل و یا خانواده ی خود هستید . تلویزیون روضه ایی پخش می کند و شما می خواهید گریه کنید ولی جلوی خانواده تان این کار را نمی کنید !!! چرا ؟


دیده اید در هیات ها وقتی که چراغ ها را برای روضه خاموش می کنند .... چقدر راحت می توانید گریه کنید برای مظلومیت اهل بیت؟
تا به حال شده است شب ها به هر دلیلی در زیر پتو بی صدا اشک بریزید؟

یک نفر بود در یک شهری..... همسرش را از دست داده بود..... نمی خواست بچه هایش او را ببینند .....
می رفت شب ها در کنار چاه و در داخل باغی ..... آروم آروم گریه می کرد و نجوا......
چقدر سخته ؟
علی این گونه بود .... زمانی فاطمه (س) در کنارش بود و بود مونسش.... ولی بعد فاطمه .... علی چگونه این سال ها را پشت سر گذاشت ؟
هرچی به علی فشار می آمد ولی علی همدمی جز چاه نداشت ؟ چرا ؟
 



آهای ! مردم....
نکند به آقا سید علی فشار بیاید و مولایمان نتواند درد و دلش را بیان کند؟ می دانید انسان در این حالت چقدر زود پیر می شود ؟

علیرضا
۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۲:۳۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ نظر
امسال رفته بودیم جنوب ایران. همان جایی که بهش می گویند کربلای ایران. طبق معمول همیشه برای کاروان های اعزامی یکسری راوی و گوینده از ارتش و سپاه و تعدادی طلبه برای هر کاروان در نظر می گیرند.
نمی دانم کدام منطقه ی عملیاتی بود. رفته بودیم آنجا. یکی از راویان شروع کردن به روایت گری و بعدش روضه.
فضای معنوی خاصی بود. جای همه ی آنهایی که نرفته بودند خالی.....
یک حقیقتی انکار ناپذیر برای ما گفت. همه که در سوز بودند . من هم دهانم باز ماند و احتمالا این باز ماندن دهان بنده برای این بود که نشان داد من به اهل بیت اون شناختی که لازم است را پیدا نکردم.

راوی گفت: در تمام عملیات هایی که در دفاع مقدس با رمز مقدس یافاطمه الزهرا آغاز شد و انجام شد . رزمندگان اسلام پیروز شدند..... بدون استثنا

نامرد ها حمله بردند به خانه ی حضرت علی (ع). ایشان را دست بسته بردند به مسجد برای گرفتن بیعت .......
حضرت زهرا (س) برای کمک و دفاع از ولایت رفت . داستانش را همه می دانید..........
علی را آزاد نکردند. فطمه نارحت شد. فرمود اکنون می روم نزد قبر پدرم و شکایت می کنم................
فاطمه رفت.علی سلمان را صدا زد. فرمود: سلمان . اگر فاطمه شکایتش را به رسول الله بگوید بر مدینه عذاب ......
سلمان رفت. سلمان به حضرت صدیقه ی کبری عرض کرد:یا فاطمه علی فرموده که شما از شکایتت منصرف شو.
فاطمه که فدایی ولایت بود .از این کار منصرف شد.

خدایا فاطمه که بود؟
رفته بودم سر کلاس. دانشگاه ..... پیرهن مشکی تنم کرده بودم. یکی از بچه ها از من پرسید برای چی مشکی پوشیدی ؟ من هم گفتم مشکی مده روزه !!!!
کلاس تمام شد! یکی نفر دیگر من را دید. از من پرسید برای چی مشکی پوشیدی ؟ خودش بلافاصله گفت: آهان فاطمیه است!
نه فاطمه جان. نه تنها قبر شما به علت مظلومیتتان پنهان است. فاطمیه در ایران اسلامی هم مظلوم است.
والسلام....................
علیرضا
۰۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۲:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
علیرضا
۱۸ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر